کد خبر : ۱۰۴۱۵۷
۱۳:۳۰

۱۴۰۴/۰۴/۲۲
ترجمه اختصاصی؛

چرا چین بازیگر بزرگی در خاورمیانه نیست؟ / پکن در جنگ، جاخالی داد

چرا چین بازیگر بزرگی در خاورمیانه نیست؟ / پکن در جنگ، جاخالی داد

چین هنوز آماده تبدیل شدن به ابرقدرت بعدی جهان نیست؛ این واقعیتی است که در جریان درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل در ماه ژوئن، به‌روشنی آشکار شد.

این گزارش ترجمه‌ای است از مقاله‌ی «Why China Isn’t a Bigger Player in the Middle East» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به عملکرد چین در جنگ اخیر ایران و اسرائیل می‌پردازد:

 

 

کشوری که شاید مهم‌ترین شریک دیپلماتیک و اقتصادی تهران محسوب می‌شود، در حالی‌که ایران و اسرائیل وارد رویارویی مستقیم شدند، عملاً هیچ نقشی ایفا نکرد. این در حالی است که پکن طی سال‌های اخیر تلاش گسترده‌ای برای گسترش روابط با بسیاری از کشور‌های خاورمیانه انجام داده است — از جمله ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی — و ثبات این منطقه، که بیش از نیمی از نفت وارداتی چین را تأمین می‌کند، برای این کشور اهمیت حیاتی دارد.

 

اما چرا چین پا پیش نگذاشت؟

پکن تلاش‌هایی محدود برای اعمال نفوذ انجام داد. در میانه ماه ژوئن، «شی جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین، طرحی چهار ماده‌ای ارائه کرد که خواستار برقراری آتش‌بس، آغاز مذاکرات درباره برنامه هسته‌ای ایران و ایفای نقش «سازنده» چین در بازگرداندن صلح بود. با این حال، این ابتکار راه به جایی نبرد؛ شی نتوانست طرف‌های درگیر را — به‌ویژه اسرائیل — به پای میز مذاکره بیاورد.

روابط چین و اسرائیل همواره محدود و محتاطانه بوده و پکن با اتخاذ موضعی همدلانه نسبت به حماس پس از حمله این گروه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، خشم مقامات تل‌آویو را برانگیخت. با این حال، در پی پیشروی‌های اخیر ارتش اسرائیل، چین کوشیده است رویکرد خود را تعدیل کند. «وانگ یی» وزیر امور خارجه چین، گفت‌و‌گو با مقامات اسرائیلی را آغاز کرده و طبق گزارش رسمی از یک تماس تلفنی در ماه اکتبر، اعلام کرده است که پکن «آماده ازسرگیری تعاملات در تمامی سطوح، در سریع‌ترین زمان ممکن» است.

با این‌که چین در ظاهر روابط نزدیکی با ایران دارد، رهبران اسرائیل احتمالاً همچنان با احتیاط به تعامل با پکن ادامه خواهند داد؛ چرا که روابط چین با تهران، زمینه‌ساز نگرانی‌هایی در تل‌آویو است. در سال‌های اخیر، پکن به ایران کمک کرده تا تحریم‌ها و فشار‌های دیپلماتیک اعمال‌شده از سوی ایالات متحده را دور بزند. چین، همراه با روسیه و هند، از عضویت ایران در دو نهاد مهم بین‌المللی استقبال کرده است: گروه بریکس (کشور‌های نوظهور اقتصادی) و سازمان همکاری شانگهای، که مجموعه‌ای از کشور‌های مرتبط با آسیای مرکزی را گرد هم آورده است. افزون بر این، چین تقریباً تمام نفت صادراتی ایران را خریداری می‌کند و از این طریق منابع مالی حیاتی را در اختیار اقتصادی قرار می‌دهد که دچار رکود و محدودیت‌های شدید است.

با وجود این پیوند‌های گسترده، انتظار می‌رفت چین بتواند اقدام قابل‌توجهی برای تهران اعمال کند. این انتظار بی‌پایه هم نیست؛ چرا که چین در گذشته نقش میانجی‌گر و مشوق را ایفا کرده است: در سال ۲۰۱۵، پکن ایران را به پیوستن به توافق هسته‌ای دولت اوباما ترغیب کرد، و در سال ۲۰۲۳ نیز موفق شد زمینه برقراری آشتی میان ایران و عربستان سعودی را فراهم آورد. اما هرچند نزدیکی چین و ایران برای اسرائیل نگران‌کننده است، واقعیت این است که روابط پکن و تهران به‌اندازه‌ای که به‌نظر می‌رسند مستحکم و متوازن نیستند.

ایران دلایل قانع‌کننده‌ای برای تردید در تعهد واقعی چین به این شراکت دارد. در سال ۲۰۲۱، چین وعده داد که در قالب یک توافق راهبردی تقویت‌شده، طی ۲۵ سال آینده ۴۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری خواهد کرد. با این حال، پیشرفت در تحقق این وعده بسیار کند بوده است. تا پایان سال ۲۰۲۳، مجموع سرمایه‌گذاری مستقیم چین در ایران تنها به ۳.۹ میلیارد دلار رسید. از سوی دیگر، بسیاری از شرکت‌های چینی به دلیل نگرانی از تحریم‌های آمریکا، از همکاری اقتصادی با ایران اجتناب کرده‌اند.

علاوه بر این، چین با استفاده از وضعیت دشوار اقتصادی ایران، نفت این کشور را با تخفیف‌های چشمگیر خریداری می‌کند. در نتیجه، تهران کوشیده است با حفظ و تقویت روابط راهبردی با هند — که رقیب اصلی چین در جهان در حال توسعه محسوب می‌شود — نفوذ پکن را متوازن سازد.

ایرانی‌ها بدون تردید آگاهند که چین، در نهایت، قادر به محافظت واقعی از آنها در برابر ایالات متحده و اسرائیل نیست. تجارت با چین هرگز نمی‌تواند به‌طور کامل جایگزین لغو تحریم‌های غرب شود، و پکن نیز به‌احتمال زیاد حاضر نخواهد بود برای برداشته شدن این تحریم‌ها، فشاری جدی بر واشنگتن وارد کند.

اگرچه چین طی سال‌های اخیر به‌طور مستمر در حال ارتقای توان نظامی خود بوده، اما هنوز قادر به اعمال قدرت نظامی در خاورمیانه نیست. در عین حال، پکن اصولاً تمایلی به ایفای چنین نقشی ندارد، چراکه از ورود به اتحاد‌های راهبردی و ترتیبات دفاعی متقابل که ایالات متحده به‌طور معمول با دولت‌ها برقرار می‌کند، پرهیز دارد.

یون سون، پژوهشگر ارشد مرکز استیمسون و متخصص سیاست خارجی چین، در این‌باره می‌گوید: «چین به‌دنبال ایفای نقش تأمین‌کننده امنیت در خاورمیانه نیست، و صادقانه بگویم، هیچ‌کس هم چنین درخواستی از چین نداشته است.»

واکنش پکن به درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل، بازتابی روشن از همین محدودیت‌ها بود. وزیر امور خارجه چین، وانگ یی، در مواجهه با این بحران، چیزی بیش از حمایت‌های صرفاً دیپلماتیک به همتای ایرانی خود ارائه نکرد.

محمد بحرون، مدیرکل مرکز پژوهش سیاست‌گذاری عمومی دبی، در این‌باره می‌گوید: «چین به‌عنوان شریک امنیتی برای ایران حضور ندارد. اگر موضوع، یک وضعیت امنیتی مانند جنگ باشد، روسیه رابطه‌ای بسیار نزدیک‌تر با ایران دارد تا چین.»

برای بسیاری از بازیگران منطقه‌ای، این فاصله‌گیری چین الزاماً امر منفی تلقی نمی‌شود؛ چراکه دست‌کم پکن هیچ اقدامی برای تشدید درگیری میان ایران و اسرائیل انجام نمی‌دهد. با این حال، چین نیز در موقعیتی نیست که بتواند ایالات متحده را در منطقه به چالش بکشد یا توازن راهبردی در برابر آن ایجاد کند.

اگرچه کشور‌های حاشیه خلیج فارس روابط تجاری و سرمایه‌گذاری خود با چین را به‌طور چشمگیری گسترش داده‌اند، اما همچنان در پی حفظ و تقویت روابط نزدیک دیپلماتیک و اقتصادی با ایالات متحده هستند.

جاناتان فالتون، پژوهشگر ارشد شورای آتلانتیک که از ابوظبی سیاست‌های چین در خاورمیانه را دنبال می‌کند، می‌گوید: «سفر ماه مه دونالد ترامپ به منطقه و استقبال باشکوه پادشاهان خلیج فارس از او، نشان می‌دهد که ایالات متحده همچنان مهم‌ترین شریک این کشورهاست.»

او می‌افزاید: «در نگاه کشور‌های منطقه، چین در حال حاضر نقش رهبری در حوزه‌های سیاسی، راهبردی، دیپلماتیک و اقتصادی ایفا نمی‌کند. در شرایط فعلی، تنها یک کشور هست که همه این نقش‌ها را بر عهده دارد، و آن ایالات متحده است.»

این وضعیت در مقیاس جهانی نیز به‌وضوح قابل مشاهده است. پس از حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، شی جین‌پینگ تلاش کرد میانجی‌گری کرده و طرح صلح پیشنهادی خود را مطرح کند؛ اما جانبداری آشکار او از مسکو، اعتبارش را به‌عنوان یک میانجی بی‌طرف تضعیف کرد. در جریان جنگ غزه میان اسرائیل و حماس در سال ۲۰۲۳ نیز تلاش‌های پکن برای ایفای نقش میانجی بی‌نتیجه ماند.

هرچند وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، بار‌ها خواستار آتش‌بس شد، اما در نهایت این ایالات متحده بود که توانست به توافقی برای پایان درگیری دست یابد. در هر دو بحران، شی جین‌پینگ از شرایط بحرانی برای پیشبرد منافع راهبردی چین بهره‌برداری کرد؛ از یک سو با تحکیم روابط با ولادیمیر پوتینِ منزوی و تحت فشار، و از سوی دیگر با انتقاد از حمایت آمریکا از اسرائیل، تلاش کرد جایگاه چین را در میان کشور‌های جهان جنوب تقویت کند.

رفتار چین در این بحران‌ها بازتاب‌دهنده جایگاه واقعی آن در نظام بین‌الملل است. به‌رغم آن‌که گاه از اصطلاح «محور اقتدارگرایان» برای توصیف مجموعه‌ای متشکل از چین، روسیه، ایران و کره شمالی استفاده می‌شود، این مجموعه در عمل یک ائتلاف منسجم و هماهنگ نیست.

همچنین، وزن اقتصادی قابل‌توجه چین تاکنون با آن سرعتی که انتظار می‌رفت، به قدرت سیاسی و نظامی معادل تبدیل نشده است. رهبران پکن هنوز نتوانسته‌اند ابزار‌های لازم در حوزه دیپلماسی و قدرت نظامی — و مهم‌تر از آن، اراده سیاسی لازم — را برای به چالش کشیدن جایگاه ایالات متحده به‌عنوان قدرت برتر جهانی فراهم کنند.

برای رسیدن به چنین موقعیتی، چین نه‌تنها به منابع و تجربه بیشتر نیاز دارد، بلکه باید چشم‌اندازی جدید، منسجم و قابل‌قبول برای نقش جهانی خود ترسیم کند.

منبع: Atlantic

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدترین
  • پربحث‌ترین‌