کد خبر : ۱۰۴۰۲۳
۱۷:۴۴

۱۴۰۴/۰۴/۱۵
ترجمه اختصاصی؛

نتایج معکوس جنگ اسرائیل علیه ایران

نتایج معکوس جنگ اسرائیل علیه ایران

جنگ ۱۲ روزه، ویرانی گسترده‌ای در اسراییل و ایران به‌جا گذاشت. اما روشن‌ترین نتیجه این درگیری، شکست قمار بنیامین نتانیاهو بود؛ نخست‌وزیر اسرائیل که با آغاز یکی از بی‌سابقه‌ترین کارزارهای نظامی تاریخ این رژیم، در رسیدن به اهداف اعلام‌شده ناکام ماند.

این گزارش ترجمه‌ای است از مقاله‌ی «Israel’s War on Iran Backfired» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و اهداف و نتایج حمله اسرائیل به ایران را بررسی می‌کند:

 

ماجرا با حمله‌ای دقیق و از پیش طراحی‌شده از سوی اسرائیل آغاز شد؛ عملیاتی که حاصل سال‌ها فعالیت اطلاعاتی بود. اسرائیل ابتدا دست به عملیات‌های پنهانی زد؛ از جمله پرواز پهپاد‌هایی که در داخل ایران مونتاژ شده بودند، انفجار‌هایی توسط عوامل نفوذی، و ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای. سپس موجی از حملات هوایی به تأسیسات نظامی و هسته‌ای نظیر نطنز و فردو انجام شد. با این حال، حملات تنها به اهداف راهبردی محدود نشد و مناطق مسکونی، زندان‌ها، مراکز رسانه‌ای و ایستگاه‌های پلیس نیز هدف قرار گرفتند؛ نشانه‌ای از یک راهبرد گسترده‌تر برای ایجاد بی‌ثباتی داخلی در ایران.

تلفات انسانی این جنگ سنگین بود. در ایران، دست‌کم هزار نفر جان باختند؛ از جمله ۴۹ زن، ۱۳ کودک و ۵ نیروی درمانی. همچنین ۴٬۷۴۶ نفر زخمی شدند که ۲۰ نفر از آنها از کارکنان درمانی بودند. زیرساخت‌های بهداشتی از جمله بیمارستان‌ها، آمبولانس‌ها و مراکز اورژانس نیز آسیب جدی دیدند. در مقابل، حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل دست‌کم ۲۸ کشته و بیش از ۳٬۲۰۰ زخمی برجا گذاشت. بیش از ۹٬۰۰۰ نفر از ساکنان اسرائیل آواره شدند و ده‌ها خانه و ساختمان عمومی آسیب دید یا به‌کلی تخریب شد.

اکنون با فروکش‌کردن درگیری‌ها، ابعاد دقیق خسارات در ایران هنوز روشن نیست. این ابهام، یک واقعیت راهبردی را برای اسرائیل و متحدانش آشکار می‌سازد: قدرت نظامی، به‌تنهایی ضامن موفقیت سیاسی و امنیتی نخواهد بود.

 

پاسخ حساب شده و پیام روشن ایران به آمریکا

با وجود وعده‌های صریح نخست‌وزیر اسرائیل برای نابودی برنامه‌های موشکی و هسته‌ای ایران و امید پنهان او به تغییر حکومت، تهران به‌سرعت واکنش نشان داد. موشک‌هایی به سوی شهر‌ها و مراکز راهبردی اسرائیل شلیک شد و پس از آن‌که ایالات متحده با حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران وارد جنگ شد، ایران نیز حمله‌ای حساب‌شده به پایگاه هوایی “العدید” در قطر، محل استقرار نیرو‌های آمریکایی، انجام داد؛ اقدامی که گرچه محدود بود، اما پیامی روشن به واشنگتن فرستاد: ایران می‌تواند سطح درگیری را فراتر از مرز‌های خود گسترش دهد.

تنها ۱۲ روز پس از حمله اولیه اسرائیل، آتش‌بس تحت شرایطی نامشخص برقرار شد و منطقه را در وضعیتی متزلزل و ناپایدار باقی گذاشت.

اگرچه اسرائیل توانست به برخی موفقیت‌های تاکتیکی دست یابد—از جمله وارد کردن آسیب به ساختار فرماندهی نظامی و زیرساخت‌های علمی ایران—اما از منظر راهبردی، دستاورد‌ها بسیار محدود بودند. اهداف کلیدی بنیامین نتانیاهو، نظیر تضعیف بازدارندگی ایران و عقب‌راندن مؤثر برنامه هسته‌ای، تحقق نیافته‌اند.

در مهم‌ترین بخش این ناکامی، مسئله هسته‌ای ایران همچنان پابرجاست. هیچ شواهد معتبری مبنی بر کاهش قابل توجه توانایی «گریز هسته‌ای» ایران وجود ندارد. برخلاف ادعا‌های برخی مقامات پیشین دولت ترامپ که گفته بودند این حملات برنامه هسته‌ای ایران را سال‌ها عقب انداخته است، ارزیابی‌های اولیه اطلاعاتی آمریکا و اروپا حاکی از آن است که چنین تأثیری حاصل نشده است.

 

از «ابهام هسته‌ای» تا آسیب‌های میلیاردی؛ پیامد‌های پرهزینه جنگ ۱۲ روزه برای آمریکا و اسرائیل

تنها دو روز پس از اعلام آتش‌بس توسط دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، مجلس شورای اسلامی ایران قانونی را به تصویب رساند که همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درمی‌آورد. یکی از نمایندگان مجلس در اظهاراتی تند، دلایل این اقدام را چنین بیان کرد:

«چرا وقتی تأسیسات هسته‌ای ما را زدند، شما سکوت کردید؟ چرا چراغ سبز برای این حملات دادید؟ حالا دوباره می‌خواهند برای بازرسی بیایند تا ببینند کجا آسیب دیده و بعد حمله کنند.»

در پاسخ به این تحولات، به نظر می‌رسد تهران به سمت راهبردی مشابه با سیاست دیرینه اسرائیل در قبال زرادخانه اتمی‌اش حرکت می‌کند: “ابهام هسته‌ای” — امتناع از شفاف‌سازی درباره ظرفیت‌های هسته‌ای و مسدود کردن مسیر بازرسی خارجی.

حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، در حالی که هم‌زمان درخواست بازرسی و اعمال تحریم ادامه دارد، عملاً منطق دیپلماسی عدم اشاعه را بی‌اعتبار کرده است. تناقض تلخ ماجرا آنجاست که اقدامات ایالات متحده و اسرائیل، بیش از آن‌که برنامه هسته‌ای ایران را محدود کند، ایده «ایرانِ مسلح به سلاح هسته‌ای» را نزد افکار عمومی منطقه و جهان عادی‌سازی کرده‌اند.

در حالی که نتیجه این درگیری در حوزه هسته‌ای همچنان نامشخص است، ایران در حوزه توانمندی موشکی، قدرت خود را با صراحت به نمایش گذاشت. موشک‌های بالستیک ایران با عبور از سامانه‌های دفاعی پیشرفته اسرائیل و آمریکا، اهدافی، چون پایگاه‌های نظامی، مراکز اطلاعاتی، پالایشگاه‌های نفت و مراکز تحقیقاتی را هدف قرار دادند. هرچند سانسور شدید رسانه‌ای در اسرائیل مانع انتشار گسترده اطلاعات شد، اما ثبت بیش از ۴۱ هزار پرونده خسارت جنگی در این کشور گویای حجم واقعی آسیب‌هاست.

از نظر اقتصادی نیز ضربات سنگینی وارد شد. فرودگاه بین‌المللی بن‌گوریون برای مدت‌ها تعطیل شد، فعالیت‌های اقتصادی فلج گردید و فرار سرمایه از اسرائیل شدت گرفت. سامانه‌های دفاعی پیشرفته همچون «ارو» و «تاد» به‌شدت مصرف شدند و گزارش‌ها حاکی است که تنها در بخش سامانه THAAD، اسرائیل دست‌کم ۵۰۰ میلیون دلار موشک رهگیر آمریکایی استفاده کرده است.

مشاور پیشین ترامپ، استیو بنن، در اظهاراتی بی‌پرده گفت: «آتش‌بس لازم بود تا اسرائیل نجات پیدا کند؛ اسرائیل در حال دریافت ضربات سهمگین بود و ذخایر دفاعی‌اش ته کشیده بود.» خود ترامپ نیز اذعان کرد که اسرائیل «بسیار سخت آسیب دیده» و در همان کنفرانس خبری اعلام کرد که به چین اجازه داده خواهد شد نفت ایران را بخرد تا به‌گفته او، «ایران دوباره سر پا شود».

حملات موشکی ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه، به‌وضوح حساب‌شده و هدفمند بودند. پس از حمله پهپادی اسرائیل به پالایشگاه نفتی ایران در میدان گازی پارس جنوبی، ایران پالایشگاهی در شهر حیفا را هدف قرار داد. همچنین، در پاسخ به بمباران مراکز تحقیقاتی ایران توسط جنگنده‌های اسرائیلی—مراکزی که به فعالیت‌های هسته‌ای منتسب شده‌اند—ایران مؤسسه علوم وایزمن در نزدیکی تل‌آویو را هدف گرفت؛ مرکزی که مدت‌ها مظنون به نقش‌آفرینی در برنامه هسته‌ای اسرائیل بوده است.

از طریق این پاسخ‌های متقابل و متوازن، تهران تلاش کرد پیام روشنی مخابره کند: ایران توانایی انجام «تلافی کنترل‌شده» را دارد و از قدرت بازدارندگی مؤثری برخوردار است. در عین حال، قابل‌توجه است که هر دو طرف پس از تبادل اولیه حملات، از هدف‌گیری مجدد زیرساخت‌های انرژی خودداری کردند؛ نشانه‌ای از تلاش برای جلوگیری از گسترش بحران.

اما تأثیرات این جنگ فراتر از میدان نظامی بود. برخلاف پیش‌بینی‌ها درباره احتمال فروپاشی سیاسی در ایران، این جنگ به تقویت چشمگیر حس همبستگی ملی منجر شد. جامعه‌ای که سال‌ها به دلیل مشکلات اقتصادی دچار دوگانگی شده بود، در برابر حملات خارجی حول محور دفاع از کشور متحد شد.

این وحدت ملی با شرایط زمانی خاصی تقویت شد. هم‌زمان با وقوع جنگ، ایران در حال مذاکره با دولت ترامپ درباره برنامه هسته‌ای بود. بسیاری از ایرانیان پس از انتخاب رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب، دکتر مسعود پزشکیان، که با شعار‌های دیپلماسی و بازسازی اقتصادی وارد میدان شده بود، به بهبود شرایط امیدوار بودند. اما به‌جای گشایش دیپلماتیک، کشورشان هدف حملات نظامی قرار گرفت.

در واکنش به این حملات، طیف گسترده‌ای از جامعه—از هنرمندان و ورزشکاران گرفته تا مذهبی‌ها، سکولار‌ها و نسل Z—برای حمایت از یکدیگر دست به اقدام زدند. مردم، خانه‌های خود را برای آوارگان باز کردند.

شهادت کودکان، پزشکان و شهروندان عادی در اثر حملات کورکورانه اسرائیل، این باور را در افکار عمومی ایران تقویت کرد که هدف این جنگ، «آزادی مردم ایران» نبود، بلکه درهم شکستن ایران به‌عنوان یک کشور مستقل بود.

 

پایان یک توهم در واشنگتن؛ جنگی که موقعیت ایران را تقویت کرد

باور دیرینه‌ای که در میان بسیاری از سیاست‌گذاران آمریکایی وجود داشت مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی ایران تنها با یک فشار خارجی دیگر فرو می‌پاشد، اکنون به‌شکل کامل بی‌اعتبار شده است. جنگی که نتانیاهو برای حذف «تهدید راهبردی ایران» آغاز کرد، نه‌تنها به این هدف نرسید، بلکه نقاط ضعف اسرائیل را آشکار کرد، موجی از همبستگی ملی در ایران ایجاد نمود و نتوانست زیرساخت‌های اصلی نظامی و هسته‌ای ایران را نابود سازد.

این جنگ حتی ممکن است به تقویت موقعیت منطقه‌ای و دیپلماتیک ایران منجر شود. در حالی که دونالد ترامپ و فرستاده‌اش، استیو ویتکاف، همچنان خواستار توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران هستند، تهران با قاطعیت بر حفظ این حق پافشاری کرده است. وزیر خارجه، عباس عراقچی، به‌صراحت اعلام کرده که «ایران هرگز از غنی‌سازی دست نخواهد کشید».

با این حال، اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر آمادگی برای کاهش تحریم‌ها و صدور مجوز برای خرید نفت ایران توسط چین، نشان از تغییر رویکردی آشکار دارد؛ تغییری که او آن را «گامی در مسیر آرام‌سازی منطقه» توصیف کرده است.

این پیام‌های متناقض، واقعیتی عمیق‌تر را بازتاب می‌دهند: هر دو طرف، بیش از آنکه به‌دنبال حل‌وفصل نهایی بحران هسته‌ای باشند، به سمت ثبات نسبی و مدیریت تنش‌ها حرکت کرده‌اند. بنابر گزارش CNN، دولت ترامپ در جریان جنگ نیز مذاکرات پشت‌پرده‌ای با ایران داشته و در قالب پیشنهادی غیررسمی، وعده سرمایه‌گذاری تا سقف ۳۰ میلیارد دلار در برنامه هسته‌ای غیرنظامی ایران را مطرح کرده است؛ مشروط به توقف غنی‌سازی. این پیشنهاد‌ها همچنین شامل کاهش تحریم‌ها و دسترسی به دارایی‌های مسدودشده ایران می‌شود.

هرچند واشنگتن همچنان بر «صفر غنی‌سازی» به‌عنوان یک خط قرمز تأکید دارد، اما همین تلاش برای دستیابی به توافق، از تغییر اولویت‌ها حکایت دارد. در عمل، هر دو طرف ممکن است به‌دنبال پذیرش نوعی «ابهام راهبردی» باشند: آمریکا دیگر اصراری بر برچیدن کامل برنامه هسته‌ای ایران ندارد، و ایران نیز در تلاش است تا توانمندی‌های موجود خود را حفظ کرده و از تشدید بحران جلوگیری کند.

منبع: ForeignPolicy

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدترین
  • پربحث‌ترین‌