یک فعال سیاسی اصلاح طلب میگوید: بر اساس نظرسنجی ایسپا میزان اعتماد مخاطبان به صداوسیما حدود ۱۴ درصد است! در نظرسنجی رسمی سال گذشته، بیش از نیمی از مردم اعلام کردهاند به صداوسیما اعتماد «کم» یا «خیلی کم» دارند.
زهرا نژادبهرام طی یادداشتی با عنوان «صداوسیما ارتباط موثر با مخاطب را جدی نمیگیرد»، در روزنامه اعتماد نوشت:
بر اساس آخرین نظرسنجیها ایسپا تنها ۱۲.۵ درصد مردم اخبار را از سازمان صداوسیما دریافت میکنند. در حالی که در سال ۱۳۹۶، این آمار عدد ۵۱ درصد را نشان میداد. طبق همین نظرسنجی تنها ۱۱.۵ درصد مردم فیلمها و سریالهای تلویزیون را دنبال میکنند در حالی که این آمار برای پلتفرمهای نمایش فیلم داخلی ۱۸.۷درصد است. احتمالا این افت مخاطبان دلایل متعدی نظیر جهتگیری سیاسی خاص و انحصارطلبی و... دارد؛ اما بخش بزرگی از آن در بیتوجهی به مخاطبان و کمرنگ ساختن نقش آنان و به نوعی عدم پاسخگویی به نیازهای آنهاست.
این نوع آمارها موید یک حقیقت است و آن اینکه رسانههایی شبیه صداوسیما که به رسانههای جریان اصلی مشهور هستند به دلایل متعددی از جمله عدم ایجاد سازوکار فعال و پویا در تعاملگرایی با مخاطبان دچار افت مخاطب هستند . شاخصه دنیای امروز توجه به رسانه و تعاملگرایی آن است و بر اساس نظرات کارشناسان بیشترین میزان شکاف برای جلب اعتماد مخاطبان از یک سو و عواملی چون جهتگیریهای خاص سیاسی و اجتماعی از سوی دیگر است . لذا به نظر میرسد این رویه در این دست از رسانهها به پدیدهای رایج مبدل شده است . از این رو اگر رسانههای جریان اصلی خواهان جلب اعتماد و افزایش مخاطبان هستند، نیازمند نگاهی دیگر به رویهها کنونیشان در عدم تعاملگرایی با مخاطبان و جهتگیریهای خاص هستند . این رسانهها تلاش دارند ظرفیتهایی جهت دریافت نظرات مخاطبان با برنامههای زنده یا فراهم کردن کانالهای ارتباطی ثابت و متغیر تدارک ببینند، اما مساله جدیتر و عمیقتر از آن است که بتوان با این نوع ابزارها مشکل را مرتفع ساخت . شاید برجستهترین دلایل را بتوان در ناکارآمدی سیستمهای طراحی شده رسانههای جریان اصلی در کنار ناباوری مدیران آنها به ضرورتهای ارتقای تعاملگرایی منطبق با جلب اعتماد مخاطب ذکر کرد. اصولا رسانههای سنتی برای نشان دادن تعامل با مخاطب، پیرو روشهایی چون تماسهای تلفنی یا نظرسنجی پیامکی هستند. اما از نظر مخاطبان احتمالا این روشها دستکاری شده است، به نوعی که شاید از نظر آنها، پاسخها قبلا گزینش یا محدود میشوند و اغلب فقط چند نظر همسو پخش میشود.
لذا میزان ارتباطگیری از طرف مخاطبان از یک سو و باورپذیری به پذیرش یا پخش نظرات آنها از سوی دیگر منجر به کاهش ارتباط موثر با آنها میشود؛ آنگونه که مخاطب حس میکند صدایش شنیده نمیشود و این «تعامل» صرفا نمایشی است!
در واقع این سبک تعامل بدون مبنای واقعی، از درک مخاطبان و نظریه تعاملگرایی رسانهای، ارتباط را مختل کرده و به سرعت از جذابیت آن میکاهد. برخی صاحبنظران معتقدند از آنجا که رسانههای جریان اصلی به دلیل تعلقات سازمانی و مالی به نهادهای بالادستی و خواستههای آنها مجبور به رعایت آن رویکردها هستند تا خواست مخاطبان و ... احتمالا با مقاومت جدی در تغییر رویه و بهرهگیری از این نظریه روبهرو هستند!
به نظر میرسد، صداوسیما نیز با تکیه بر روشهای ذکر شده برای رسانههای جریان اصلی تنها راههای ارتباطی را موارد بالا میداند در حالی که برای عبور از این سد نیازمند نوآوری و توجه به زیرساختها با تکیه بر تغییر در راهبردهای اساسی و بازگشت به خبرنگاری حرفهای است.
بر اساس نظرسنجی ایسپا میزان اعتماد مخاطبان به صداوسیما حدود 14 درصد است! در نظرسنجی رسمی سال گذشته، بیش از نیمی از مردم اعلام کردهاند به صداوسیما اعتماد «کم» یا «خیلی کم» دارند.
با این نگاه به نظر میرسد وضعیت صداوسیما چالشبرانگیز شده است؛ لذا باید با نگاهی دیگر به مساله ارتباط ورود کند شاید با باورپذیری نقش مخاطب درکنار ایجاد سازوکار لازم برای ارتباطگیری موثر به همراه انتقال پیام اعتمادزا این شرایط تغییر یابد . اگرچه به نظر بسیاری از کارشناسان برجستهترین رویکردی که میتواند این نوع رسانهها را از دام ریزش مخاطب به همراه کاهش اعتماد نجات دهد، همین است، چراکه جامعه موجودیتی عینی و مستقل از عاملان اجتماعی ندارد؛ رسانه نیز باید با توجه به این نیاز و پذیرش احترام به هویت، جلب اعتماد و ارتباط با مخاطبان یا همان عاملان اصلی جامعه این تغییر را انجام دهد. در واقع با بهرهگیری از نظریه تعاملگرایی رسانه شاید بتوان برخلاف نظریههای رفتارگرایی و ساختارگرایی که بر قدرت متون و فناوریهای رسانهای در تعیین معنا از جهان اجتماعی تحلیل میکنند، روابط پویایی میان تولیدکنندگان، متون و فناوریها و عمل تفسیری مخاطبان ایجاد کرد.
این مهم کلید تحول و بازتعریف مجدد رسانههای جریان اصلی که صداوسیما نیز در آن طبقه دستهبندی میشود، است.
جالب اینجاست که در تحقیقی که در سال 1396 صورت گرفته، محققان دریافتهاند که افرادی با تحصیلات بالاتر یا سن پایینتر بهطور معنیداری متفاوت از دیگران رسانههای نوین را مصرف میکنند. همچنین پیمایش مشخص میکند که مصرف رسانههای نوین در میزان زمان مصرف رسانههای جریان اصلی اثرگذار بوده است (3) . این به معنی آن است که مخاطبمحوری رسانههای نوین منجر به افزایش مخاطب شده و این کلیدواژه اصلی در دور ماندن رسانههایی نظیر صداوسیماست که این منطق را در فعالیت رسانههای خود کم اثر دانستهاند. به عنوان مثال شاید بتوان به این نظرسنجی که برای یک برنامه پربیننده به مناسبت شب یلدا صورت گرفته، توجه کرد .
بر اساس نتایج نظرسنجی اخیر ایسپا، تنها ۲۹.۵درصد از مردم ویژهبرنامههای شب یلدای تلویزیون را تماشا کردهاند. در این میان، شبکه یک سیما با ۸.۱درصد، شبکه سه با ۷.۵درصد، شبکه نسیم با ۵.۱درصد و شبکه دو با ۳.۳درصد بیننده در رتبههای بعدی قرار دارند.
این آمار نشاندهنده کاهش قابل توجه مخاطبان صداوسیما در مقایسه با سالهای گذشته است. به عنوان مثال، در سال ۱۳۹۷، ۵۰درصد از مردم برنامههای شب یلدا را تماشا کرده بودند که این رقم در سال ۱۴۰۰ به ۳۳.۱درصد کاهش یافت و اکنون به ۲۹.۵درصد رسیده است .در نظرسنجی سال 1403ایسپا، ۴۵.۸درصد از پاسخدهندگان اعلام کردهاند که در شب یلدا از شبکههای اجتماعی استفاده کردهاند که این رقم در سال گذشته ۴۲.۵درصد بوده است. این آمار نشاندهنده تغییر الگوی مصرف رسانهای در جامعه است که میتواند چالشی جدی برای رسانههای سنتی مانند صداوسیما باشد
در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به دلایل مختلف از جمله نامحدود بودن ارتباطات، آزادی بسیار زیاد، بیمکانی و بیزمانی کاربران و … با اقبال عمومی مواجه شده و هر کدام به تناسب اهداف خود، فعالیتهایشان را گسترش دادهاند. وجود چنین رقیبی با چنین کارکردی یقینا رسانههایی نظیر صداوسیما را به چالش خواهد کشید!
اگرچه انحصاری بودن صداوسیما به عنوان تنها وسیله ارتباطی شهروندان با این کیفیت که دارای مشخصات تصویری و صوتی همزمان است، احتمالا بر میزان مخاطبان موثر است، اما نکته قابل توجه در این است که شبکههای برخط فیلم و سریال طی سالهای اخیر توانستهاند در یک رقابت جدی با این رسانه انحصاری متعلق به جریان اصلی وارد عرصه تازهای از سرگرمی و فیلم و سریال شوند و مخاطبانشان را روز به روز افزایش دهند. از اینرو توجه به این رقیب از یک سو و رقیب اصلی یعنی رسانههای نوین از سوی دیگر باید فرصتی برای بازنگری بر روشهای موجود در صداوسیما فارغ از جهتگیریهای سیاسی انحصاریاش فراهم کرده باشد وگرنه احتمال ورود در سراشیبی برای این رسانه دور از ذهن نخواهد بود!