وقتی از «پادشاه دیوانه» حرف میزنیم، ذهنها اغلب به جورج سوم میرود؛ پادشاهی که مردمِ مستعمرات آمریکایی در قرن هجدهم، بهدلیل رفتار مستبدانه و اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی او، تصمیم گرفتند از سلطهاش خارج شوند و اعلام استقلال کنند. اما در روزگاری که دونالد ترامپ با بیپروایی قدرت را در دستان خود متمرکز کرده، ارتش را علیه مردمش بهکار میگیرد و نهادهای دموکراتیک را بیاعتبار میسازد، این پرسش مطرح میشود: آیا ما با پادشاه دیوانهی تازهای روبهرو هستیم؟
این گزارش ترجمهای است از مقالهی «Who’s the Mad King Now?» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به اقدامات رادیکال رئیس جمهور آمریکا میپردازد:
شاید آن پادشاه دیوانه – البته آن یکی – در واقع آنقدرها هم دیوانه نبوده باشد.
ریک اتکینسون، مورخ برجسته و نویسنده مجموعه جذاب و یادآور تاریخ جنگ استقلال آمریکا شامل «انگلیسیها میآیند» و «سرنوشت روز»، میگوید: «جورج سوم در مقایسه با ترامپ، ابراهام لینکلن بهحساب میآید.»
کتاب دوم این سهگانه، سرنوشت روز، اکنون شش هفته است که در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار دارد و در کنگره ایالات متحده، قانونگذاران مشتاقانه آن را مطالعه میکنند.
در حالی که میان دموکراتها مخالفت با «پادشاهیطلبی» بالا گرفته و رئیسجمهور ترامپ بیوقفه به گسترش قدرت اجرایی فراتر از حدود قانونی ادامه میدهد، مقایسه او با جورج سوم میتواند آموزنده باشد.
اتکینسون میگوید:
«او نه آن هیولای سلطنتی است که توماس پین در رساله عقل سلیم ترسیم کرده، نه آن مستبد بیرحمی که جفرسون در اعلامیه استقلال معرفی میکند و نه حتی آن پادشاه دلقک و خودشیفتهای که در نمایش موزیکال همیلتون هر شب روی صحنه میآید و با ترانهی معروف “برمیگردم! ” تماشاگران را میخنداند»
جورج سوم در اواخر عمر واقعاً بیماری روانی داشت. نمایشنامهای به نام «جنون جورج سوم» این موضوع را بهخوبی به تصویر کشیده_ اثری که بعدها با بازی نایجل هاوتورن و هلن میرن به فیلم تبدیل شد_ و یکی از نشانههای بیماری او — مثل آبی شدن ادرار — باعث وحشت اطرافیان میشده است.
اتکینسون ادامه میدهد: «جورج سوم در پایان عمر دچار زوال شدید جسمی و روانی شد. به خاطر بیماری روانیاش، مدتی با لباسهای مخصوص بیماران روانی بستری بود. ده سال آخر عمرش را دور از چشم مردم در قلعه ویندزور گذراند؛ نابینا، ناشنوا، ضعیف، و تنها.».
اما شاه جورج درباره مستعمرهی طغیانگر خود، آمریکا، سرسخت و بیرحم بود.
اتکینسون میگوید: «او بیرحم بود، چون باور داشت اگر مستعمرات آمریکایی اجازه پیدا کنند از امپراتوری جدا شوند، این امر به شورشهایی در ایرلند، کانادا، جزایر قند بریتانیا، هند غربی و هند دامن خواهد زد — و این آغاز فروپاشی نخستین امپراتوری بریتانیا خواهد بود که تازه بنیان گرفته است؛ و او مصمم بود که این اتفاق در دوران سلطنتش رخ ندهد.»
برخلاف ترامپ که عاشق تجملات زراندود، بازنشر میمهای سلطنتی و سخن گفتن از نقشههای الهی برای خودش است، جورج سوم به حاکمیت قانون پایبند بود.
اتکینسون تصریح میکند: «تصویری که از جورج سوم بهعنوان هیولایی خودکامه ساخته شده، دقیق نیست. او بهخاطر علاقهاش به کشاورزی، لقب “جورج کشاورز” را گرفته و درباره کود حیوانی مقاله مینوشت!»
او ادامه میدهد: «شاید کسی او را دوست نداشته باشد، اما او یک خودکامهی واپسگرا نیست. جورج سوم به الزاماتی که در نتیجه اصلاحات قرن هفدهم بر سلطنت تحمیل شده، کاملاً توجه داشت. او موظف به تعامل با هر دو مجلس پارلمان بود. فرزند عصر روشنگری بود؛ حامی جدی هنر و علوم. نوازندهی هارپسیکورد و اُرگ و از حامیان جدی تئاتر محسوب میشد.»
اتکینسون ادامه میدهد: «برخلاف ترامپ، جورج سوم فردی خودشیفته نبود. او نسبت به قلمرو پادشاهیاش و خانوادهاش تعهد جدی داشت. با پرنسس گمنامی از آلمان به نام شارلوت – که نامش در شهرهایی مثل شارلوتویل و شارلوت در کارولینای شمالی جاودانه شده – ازدواج کرد؛ آنها تنها شش ساعت پس از اولین دیدارشان ازدواج کردند. شارلوت در مسیر سفر دریایی به انگلستان، نواختن خدا پادشاه را نگهدار را بر هارپسیکورد مآموخت. شاه اتاق خوابشان را با ۷۰۰ یارد پارچهی آبی و تنگهای بزرگ پر از ماهی طلایی تزئین کرد. چون همانطور که میدانید، هیچچیز به اندازهی یک کاسه ماهی طلایی مفهوم “دوستت دارم” را منتقل نمیکند. او تا پایان عمر به شارلوت وفادار ماند و صاحب ۱۵ فرزند شدند.»
اتکینسون میگوید تنها نقطهی تشابه میان آن پادشاه با ایمان و این پادشاه بیایمانِ ناتمام، استفاده از ارتش علیه مردم خود برای تحمیل ارادهی حاکم است: «مواردی مانند کشتار بوستون یا مهمانی چای بوستون، نمونههایی از این موضوع هستند.»
او افزود: «این تمایل به استفاده از نیروهای نظامی برای سرکوب اعتراضات داخلی، مسیری بسیار خطرناک و لغزنده است. زمانی که جورج چنین کاری کرد، ما را وارد جنگی هشتساله کرد.
خدا میداند اینبار به کجا ختم خواهد شد.»
اکنون، لحظهای مسموم و بحرانی برای کشور ما رقم خورده است؛ ترامپ ارتش را علیه شهروندان آمریکایی بهکار گرفته و به مأموران اداره مهاجرت اجازه داده نمایندگان دموکرات را مورد ضربوشتم قرار دهند. او همچنان با خشم درباره انتخابات ۲۰۲۰، که آن را «کاملاً تقلبی» مینامد، پست منتشر میکند و خواستار انتصاب یک دادستان ویژه برای پیگیری آن شده است؛ و حقیقتی که بدیهی است: اکنون زمانی است که درمییابیم دونالد ترامپ تا چه اندازه همچون یک پادشاه دیوانه عمل میکند.
اتکینسون نیز، همچون بسیاری از ما، از علاقه عجیب ترامپ به افرادی که به هیچ قاعدهای پایبند نیستند، حیرتزده است. او میگوید:
«اینکه ما به دنبال پادشاهی میگردیم تا او را با ترامپ مقایسه کنیم، خود بهتنهایی گویای وضعیت کنونی است. چرا که این اصلاً سنت ما نیست. کل انقلاب آمریکا در دهه ۱۷۷۰ برای پایان دادن به همین الگو شکل گرفت.»
پایان مطلب ترجمه/
پی نوشت: در پی ادامه اعتراضات مهاجرتی در لس آنجلس، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به ماموران اداره مهاجرت دستور داده است تا عملیات اخراج مهاجران در شهرهای تحت کنترل دموکرات ها را گسترش دهند. اعتراضات مهاجرتی در لس آنجلس از سه هفته گذشته تاکنون و در واکنش به یورش ماموران اداره مهاجرت به مکان های مختلف در این شهر برای دستگیری گسترده مهاجران، آغاز شده است. دامنه این اعتراضات به شهرهای دیگر آمریکا نیز کشیده شده و تبدیل به اعتراضی در سطح ملی شده است. در واکنش به این ناآرامیها، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا تاکنون، 4 هزار نیروی گارد ملی و 700 تفنگدار دریایی را به لسآنجلس اعزام کرده است. این اقدام با مخالفت شدید مقامات ایالت کالیفرنیا روبهرو شد. گاوین نیوسام، فرماندار این ایالت، و راب بانتا، دادستان کل، از دولت ترامپ شکایت کردهاند و میگویند فدرالیکردن گارد ملی بدون مجوز ایالتی نقض حاکمیت کالیفرنیا است.