یک تحلیلگر ارشد سیاست خارجی با تأکید بر اینکه «از غنیسازی تا ساخت بمب، فاصله بسیار است»، گفت: به نظر نمیرسد که در چهار دور مذاکرات ایران و آمریکا، موضوع غنیسازی صفر مطرح شده باشد.
حسن بهشتیپور، در پاسخ به احتمال به بنبست کشیده شدن مذاکرات به خاطر موضوع غنیسازی، گفت: «از چهار دور مذاکرات اخیر میتوان فهمید که فضاسازی رسانهای برای فشار بر افکار عمومی و انتقال این فشار به میز مذاکره، یکی از شیوههای مذاکراتی طرف آمریکایی است. به نظر نمیرسد که در این چهار دور، موضوع غنیسازی صفر مطرح شده باشد. اگر مطرح کرده بودند، مذاکرات در همان دور اول متوقف میشد. به نظرم آمریکاییها با این شیوه قصد دارند امتیازهای بیشتری پای میز بگیرند اما بعید میدانم فعلاً مذاکرات به بنبست برسد.
وی افزود: در این مرحله، ایران و آمریکا هر دو برای رسیدن به توافق اراده لازم را دارند. اینکه چطور به این راه مشترک میرسند، هنوز مشخص نیست ولی میتوان راهکارهایی برای آن پیدا کرد اما این موضوع مشخص است که اگر دو طرف بخواهند به این نقطه تفاهم برسند، باید به خطوط قرمز یکدیگر احترام بگذارند. اگر غنیسازی صفر موضع غیرقابل تغییر آنها باشد، مذاکرات را به بنبست میکشاند. همانطور که آقای عراقچی هم گفت با توافق یا بیتوافق، ایران غنیسازی را ادامه خواهد داد.
او درباره فلسفه تاکید ایران بر حفظ حق غنیسازی و تاکید طرف آمریکایی بر تعطیلی آن گفت: غنیسازی اورانیوم به چه معناست؟ یعنی اورانیوم از معدن استخراج و سپس تبدیل به کیک زرد شده است. کیک زرد به اکسید اورانیوم تبدیل میشود تا بتوان با استفاده از آن گاز هگزافلوراید تولید و به سانتریفیوژها تزریق کرد. تولید این گاز در تاسیسات اصفهان انجام میشود. دو نوع اورانیوم وجود دارد که به آنها میگوییم اورانیوم ۲۳۵ و ۲۳۸. اورانیوم ۲۳۸ قابلیت تولید انرژی ندارد.
در فرآیند غنیسازی، درصد ۲۳۸ بالاتر و درصد ۲۳۵ پایینتر است. هر چه درصد ۲۳۵ بالاتر برود، اصطلاحاً میگوییم درصد غنیسازی بالاتر رفته است. غنیسازی ۳/۶۷ یعنی به این میزان اورانیوم ۲۳۵ و ۹۶/۳۳ هم از نوع اورانیوم ۲۳۸. پیچیدگیهای فنی آن به کنار اما این روند در آبشار سانتریفیوژها انجام میشود تا در نهایت به نتیجه و مقدار مورد نظر برسد. ایران در حال حاضر این توانایی را دارد اما طرف مقابل میگوید نباید از آن استفاده کنید. ایران در حال حاضر تا ۶۰ درصد غنیسازی میکند و قابلیت غنیسازی ۹۰ درصدی هم دارد.»
او اضافه کرد: برای غنیسازی ۹۰ درصدی، به اقداماتی فنی نیاز است که شامل تغییراتی در سانتریفیوژها میشود. اورانیوم ۹۰ درصد قابلیت نظامی دارد. طرف مقابل چه میگوید؟ آنها مدعی هستند کشوری که توانایی غنیسازی پیشرفته را دارد، به صورت بالقوه میتواند بمب بسازد. بنابراین، باید برنامه خود را تعطیل کند. درحالیکه غنیسازی حتی در سطح ۹۰ درصد، شرط لازم ساخت بمب است اما کافی نیست. صرف غنیسازی این امکان را به کشور مذکور نمیدهد که بخواهد به سمت نظامیسازی برنامهاش برود. آن کشور باید بتواند اورانیوم فلزی هم تولید کند. چاشنی انفجاری آن را بسازد و فناوری تولید امن بمب را داشته باشد.
بهشتی پور گفت: اولین اصل در ساخت سلاح این است که ساخت آن منجر به انفجار و نابودی آن تاسیسات فرضی و آلودهسازی مناطق اطراف آن نشود. این نوع از ایمنی یک فناوری جداگانه دارد. نگهداری آن، فناوری خاص خود را دارد. تعبیه آن در کلاهک هستهای و شلیک یا پرتاب آن نیز موضوعی متفاوت است. تمام اینها فناوریهای پیچیدهای دارد.
وی افزود: بنابراین، سه سطح تولید بمب، نگهداری و استفاده از آن را در نظر بگیرید. از پلوتونیوم هم میشود سلاح هستهای تولید کرد. بنابراین، اورانیوم غنیشده اولین گام است. طرف مقابل که غنیسازی ایران را بهانه کرده، به این موضوع اشاره نمیکند که این فناوریهای پیچیده در اختیار ایران نیست. حداقل در گزارشهایی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی از برنامه هستهای ایران میدهد، اثری از این اقدامات نیست.
بهشتیپور ادامه داد: وقتی کشوری آمادگی دارد برنامه هستهای خود را تحت نظارت و کنترل بینالمللی – مثل سایر کشورها – ادامه دهد و حتی پیشنهاد همکاری مشترک هستهای داده است، چه بهانه و منطقی برای این موضوع وجود دارد؟ استدلال ایران در این مورد خیلی مهمتر است. وقتی فرآیند غنیسازی حذف شود، مثل این میماند که نخ یک تسبیح را پاره کنیم. دانههای تسبیح هستند اما تسبیحی وجود ندارد.غنیسازی نقطه وصل چرخه سوخت هستهای است. ممکن است به ایران بگویند سوخت مورد نیاز خود را وارد کند. با سابقه بدعهدیها چه کند؟ قبل از انقلاب، شاه در شرکت اورودیف فرانسه سرمایهگذاری کرد با این قصد که اورانیوم غنیشده مورد نیاز ایران را تامین کند. این شرکت نهتنها سهام ایران را بعد از انقلاب بلوکه کرد، یک گرم اورانیوم به ایران نداد. آمریکاییها راکتور امیرآباد در تهران را ساختند اما بعداً سوخت آن را ندادند. ایران مجبور شد ۱۰ سال بعد از انقلاب، این سوخت را از آرژانتین تهیه کند. با سابقه کدام وفای به عهد و تامین نیاز ایران در این حوزه، به پیشنهاد واردات چراغ سبز نشان دهند؟»
این تحلیلگر سیاست خارجی با اشاره به تجربه برجام، تاکید کرد: وقتی کشوری نظارت و کنترل آژانس را میپذیرد و بر اساس برجام نیز برای اعتمادسازی در مورد برنامه خود تعهداتی بیشتر از پادمان هستهای را نیز قبول میکند که کار خود را ادامه دهد و طرف مقابل زیر این توافق میزند، چرا باید به آنها اعتماد کند؟ توافقی که به خوبی داشت کار میکرد و اختیارات لازم را برای نظارت به مدیرکل آژانس داده بود، چرا غربیها اجرا نکردند؟ طبق ۱۵ گزارشی که مدیرکل آژانس ارائه کرد، ایران دقیقاً به مرّ برجام عمل کرد. در حال حاضر باید دید با چه ترفندی میتوانیم این بهانه را از دست آنها بگیریم و این وضعیت را کنترل کنیم.