دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی گفت: وقتی یک فکر و اندیشه در جامعه شکل گیرد، خصوصا جریانی که مردمی باشد و در زوایای کشور نفوذ کند، هرگز از بین نمیرود. جریان اصلاحطلبی جریانی است که با عقل، منطق، فطرت و طبیعت انسانها پیوند خورده است و امکان ندارد این جریان از بین برود.
حجتالاسلام رسول منتجبنیا، در گفتوگو با خبرنگار ما، با اشاره به سالروز انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ اظهار کرد: در سال ۷۱ حادثهای در فضای سیاسی کشوراتفاق افتاد که نیروهای موصوف به اصلاحطلب امروز و خط امامی آن روز، تصمیم گرفتند از صحنه سیاست به طور موقت کناره گیری کنند. از آن تاریخ و انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، همگی فعالیت سیاسی خود را کنار گذاشتیم و به فعالیتهای دیگر پرداختیم. دوره چهارم مجلس رو به اتمام بود و در آستانه دور پنجم مجلس، زمینه لازم برای آغاز فعالیتهای سیاسی مهیا شد. در این زمان بود که تعدادی از گروههای خط امامی وارد صحنه شدند، لیست دادند، اما هنوز همه گروهها تصمیم نگرفته بودند که وارد صحنه شوند.
وی ادامه داد: در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶، لیستی در تهران متشکل از ۶ الی ۷ نفر از گروههای خط امامی تهیه شد. در آن زمان، جلسات متعددی شکل گرفت و تقریبا همه به این نتیجه رسیدیم که مردم از سیاستهای جاری کشور ناراضیاند و به دنبال طرح جدید و سیاست تازهای هستند؛ بنابراین همگی مصمم شدیم به طور فعال وارد صحنه شویم و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنیم. مقام معظم رهبری نیز در جلسهای بر حضور گروههای سیاسی تاکید کردند. به سراغ مهندس موسوی رفتیم؛ ایشان تا حدی برای کاندیدا شدن آماده شد، اما بعد از چند روز اعلام انصراف و کنارهگیری کرد. پس از بررسی زیاد، مجمع روحانیون مبارز که من نیز مسئول اجرایی مجموعه بودم، به همراه گروههای دیگر خط امامی، تصمیم گرفتیم از آقای خاتمی بخواهیم تا کاندیدا شود و ایشان نیز به شدت استنکاف داشت، اما با اصرار، ایشان پذیرفت و وارد صحنه شد.
منتجبنیا با بیان اینکه آقای خاتمی چهره جدید و جذابی برای عامه مردم بود که حرفهای جدیدی مانند جامعه مدنی، آزادی سیاسی، توسعه سیاسی و... داشت، خاطرنشان کرد: پس از پیروزی در انتخابات، جلساتی داشتیم و قرار بر این شد که همگی دست به دست هم دهیم و یک حرف، روش و شعار جدید به مردم اعلام کنیم و پس از آن عنوان جریان اصلاحطلب معرفی شد. در تعریف این جریان گفته شد که ما میخواهیم آنچه مردم نمیپسندند را اصلاح کنیم و آنچه جاری است را کنار بگذاریم، تا بتوانیم رضایت مردم را در حاکمیت تامین کنیم. این اقدام انجام گرفت و روز به روز نیز مردم به این جریان بیشتر اظهارعلاقه کردند. دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی به اتمام رسید و دوره دوم نیز علیرغم اینکه ایشان به شدت امتناع میورزید، اما با اصرار، ایشان را قانع کردیم که مجددا برای دور دوم نیز کاندیدای ریاست جمهوری شود. به خاطر دارم طوماری تهیه کردیم که تعداد زیادی از بزرگان کشور، از خبرگان رهبری، ائمه جمعه، شخصیتهای مختلف، آن را امضاء و از ایشان درخواست کردند که وارد صحنه شده و کاندیدا شود و این موضوع ادامه یافت تا دور دوم آقای خاتمی نیز به اتمام رسید.
دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی خاطرنشان کرد: در آن ۸ سال، بهویژه دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری، اکثریت مجلس نیز با اصلاحطلبان بود و مردم از مجلس ششم و دولت اصلاحطلب انتظار داشتند که خط مشی، اهداف و سیاستهای خود را در رابطه با حاکمیت برای مردم تعریف کنند، تا مردم صرفا به صورت احساسی با آنها همراه نباشند و با تعقل و تفکر آنها را بپذیرند و دنبال کنند. این نیاز کاملا مشهود بود که اصلاحطلبی باید تعریف شود، اصلاحطلبان خط ممیز خود را از اصولگرایان جدا و برای مردم به طور کامل تشریح کنند. بنده به لحاظ مسئولیتهایی که داشتم، بر روی این مسئله بسیار کار کردم. در سخنرانیها و مصاحبههایم، در خصوص تبیین و تشریح اصلاحطلبان صحبت میکردم و نظر میدادم. از صاحبنظران و بزرگان اصلاحطلب نیز تقاضا داشتم که مردم را آگاه کنند و اصلاحطلبی را به گونهای تشریح کنند که با آن پیوند عمیق بخورند.
خط مشی و تفکر اصلاحات، برای مردم در بوته ابهام باقی مانده است
وی با بیان اینکه متاسفانه طبق رویه نادرستی که در کشور وجود دارد که هرگاه مسئولیتی برعهده میگیریم، بسیاری از موارد، حتی مسائل مهم و اساسی را فراموش میکنیم، اظهار کرد: دوستان به خواستهایی که هم خواست عمومی مردم بود و هم خواستهای ما بود، توجهی نکردند؛ اینکه آقایان کمیتههایی، گروههای فکری، کارگروهها و همایشها و... برگزار کنند که مسئله اصلاحطلبی را تشریح کنند، چون گرفتار مجلس و یا دولت بودند، بیتوجهی کردند. دولت و مجلس ششم نیز به پایان رسید و حتی تا به امروز همچنان خط مشی و تفکر اصلاحات، برای مردم در بوته ابهام باقی مانده است. گروههایی که صاحب فکر و اندیشه هستند و این توان علمی را دارند که خط مشی اصلاح طلبی را تشریح و ابعاد آن را برای مردم بیان کنند، تا این لحظه اقدام کامل و جامعی را انجام ندادهاند. گاهی به صورت پراکنده، فردی قلمی به دست گرفته و یادداشتی نوشته یا مصاحبهای کرده است، اما کامل نیست و باید گروهها و اندیشمندان به این امر اقدام و اصلاحطلبی را تعریف کنند. در خصوص جریان اصولگرایی نیز به همین گونه است، اگر به این موضوع معتقدند که یک جریان هستند، نه یک حرکت احساسی و رفاقتی، باید به طور کامل این جریان و ممیزهای آن را از سایر گروهها تشریح و تبیین کنند.
جریان مردمی که در زوایای کشور نفوذ کند، هرگز از بین نمیرود
منتجبنیا با اشاره به اینکه گاهی میبینیم جریان رقیب فریاد میزند اصلاحطلبی مرد یا میگویند آخرین میخ طابوت اصلاحطلبی نیز کوبیده شد، متذکر شد: من و سایر دوستان نیز در هر نوبتی که این صحبت شده است، به آنها پاسخ دادیم که یک جریان فکری، قابل از دست رفتن نیست؛ ممکن است کسی مسئول بوده و برکنار شده است، اما وقتی یک فکر و اندیشه در جامعه شکل گیرد، خصوصا جریانی که مردمی باشد و در زوایای کشور نفوذ کند، هرگز از بین نمیرود. جریان اصلاحطلبی با عقل، منطق، فطرت و طبیعت انسانها پیوند خورده است، امکان ندارد این جریان از بین برود. دلیل آن نیز روشن است؛ یا کشور به سمت تعالی، ارتقا و به صورت تکاملی پیش میرود، یعنی کاستیها ونواقص از بین میرود و به جای آن، پیشرفت و توسعه جایگزین میشود و اصلاح میشود، یا در جا میزند و توقف میکند که آن هم یک خسارت است. راه سوم نیز این است که کشور عقبگرد و سیر نزولی داشته باشد که خسارت آن نیز به مراتب بیشتر است.
دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی گفت: اصلاحات، بهترین راه و روش در امور اجتماعی به خصوص در جریان حکمرانی و حکومت است. به این معنا که کشور هر روز باید به فکر اصلاح امور خود باشد؛ نواقص و کمبودها را جبران کند و چیزی که منطق و خواست جمعی آن را میپذیرد، اجرا کند. کسانی که اصلاحات را قبول ندارند، یا باید بپذیرند که درجا بزنند و با همه نواقص و اشکالاتی که وجود دارد، همان را بپذیرند و یا عقبگرد کنند و سیر قهقرایی داشته باشند که هر دو عمل غیرصحیح و غیرعاقلانه است؛ بنابراین همه باید مسیر اصلاحات را دنبال کنند، هر روز بهتر از روز گذشته باشند و رفته رفته همه خلأها و نواقص جبران شود.
اندیشه اصلاحطلبی، انسانی، عقلانی، عرفی و خداپسندانه است
وی با تاکید بر این که «فکر و اندیشه اصلاحات، یک اندیشه ماندگار و از بیننرفتنی است» عنوان کرد: البته شرطش این است که آن را در جامعه پرورش دهیم، تبیین و تشریح کنیم. در این زمان است که مردم به آن علاقهمند میشوند. اگر در شرایطی، شاهد بودیم که مردم شعار میدادند اصلاحات و اصولگرایی از بین رفته است، توجه آنها به معنا و محتوای اصلاحات نبوده و این شعار متوجه عملکرد اصلاحطلبان بوده است. باید میان فکر و اندیشه اصلاحات، ازعملکرد اصلاحطلبان تفکیک قائل شویم. در مورد اصولگرایان نیز همین است. اندیشه اصلاحطلبی یک اندیشه انسانی، عقلانی، عرفی و خداپسندانه است. در قرآن نیز خداوند، پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع)، امام حسین (ع) و سایر ائمه اطهار را اصلاحطلب معرفی میکند؛ بنابراین اصلاحات منفی نیست و مطلوب خداوند، پیامبر (ص) و امامان است. عقل و فطرت انسان نیز آن را میپذیرد و مهم این است که تنها شعار اصلاحطلبی ندهیم. خودمان اصلاحطلبی را بشناسیم و در فکر و عمل خود، آن را محقق سازیم و تلاش کنیم، در جامعه نیز پیادهسازی شود.
اصلاحطلبان باید خواست همه مردم جامعه را بشناسند و برآورده کنند
منتجبنیا در پاسخ به سوالی درباره ارزیابی ارتباط فعلی اصلاحطلبان با جامعه بیان کرد: یکی از اشکالات ما اصلاحطلبان همین است که ارتباط خود را با بدنه جامعه تقویت نمیکنیم؛ تنها با یک قشر از جامعه در ارتباط هستیم. بهعنوان مثال اگر دانشگاهی هستیم، تنها با دانشگاهیان ارتباط برقرار میکنیم، اگر فرهنگی هستیم، تنها با آموزش و پرورش این ارتباط شکل میگیرد و... درحالیکه جامعه متشکل از اقشار، قومیت و مذاهب گوناگون با دیدگاههای سیاسی مختلف هستند و در این میان، اصلاحطلبان باید همه آنچه که در جامعه وجود دارد را بشناسند، خود را با آنها تطبیق دهند و بتوانند خواستهای آنها را برآورده کنند.