ورزشی ۱۴۰۳/۱۰/۳۰

چه کسی پرسپولیس را کشت؟

نبرد سوپرجام فوتبال ایران بین پرسپولیس و سپاهان برگزار شد و زردپوشان اصفهانی در نهایت با یک گل این مسابقه را بردند. به این ترتیب نخستین جام فصل از کف پرسپولیس رفت و این موضوع حسابی به هواداران گران آمد.

چه کسی پرسپولیس را کشت؟

نبرد سوپرجام فوتبال ایران بین پرسپولیس و سپاهان برگزار شد و زردپوشان اصفهانی در نهایت با یک گل این مسابقه را بردند. به این ترتیب نخستین جام فصل از کف پرسپولیس رفت و این موضوع حسابی به هواداران گران آمد؛ تا جایی که صد‌ها هزار کامنت منفی عمدتا با درخواست اخراج رضا درویش، مدیرعامل سرخ‌پوشان در رسانه‌های رسمی باشگاه به ثبت رسید.

به هر حال پرسپولیس در لیگ نخبگان آسیا وضعیت خوبی ندارد و برای صعود باید از مصاف با دو تیم بسیار قدرتمند الهلال و النصر عربستان دست پر بیرون بیاید، در لیگ هم که آنها ۳ امتیاز از صدر عقب افتاده‌اند و از همه بدتر اینکه فعلا سرمربی ندارند. مجموعه این موارد، یک فضای بحرانی در پرسپولیس به وجود آورده و هراس پایان یافتن دوران طلایی تیم را به دل طرفدارانش انداخته. حالا بیایید چند اشتباه بزرگی را مرور کنیم که باعث شد پرسپولیس به این نقطه برسد.

تیم سیر و پیر

آنچه در گذر زمان روشن شده این است که پرسپولیس این فصل خیلی خوب بسته نشد. میانگین سنی سرخ‌پوشان بسیار بالاست و جز این، اغلب آنها به خاطر مشارکت در قهرمانی‌های پیاپی این سالیان، تا حدی اشباع شده‌اند. به عنوان مثال شما عیسی آل‌کثیر را می‌بینید که حتی بعد از خراب کردن بهترین موقعیت‌های گلزنی هم چندان حسرت نمی‌خورد. او همان کسی است که بعد از آن همه فرصت‌سوزی و در نهایت اخراج گاریدو، ژست طلبکارانه هم گرفت و از ظلم‌های سرمربی اسپانیایی به خودش سخن گفت. سوال اینجاست که چنین بازیکنی چقدر می‌تواند به تیم کمک کند؟ البته که او توانایی‌هایی هم دارد، اما این مهارت باید با انگیزه و اشتیاق هم همراه باشد تا به نتیجه مطلوب برسد. شما این بی‌خیالی را گاهی در بازی امثال محمدحسین کنعانی‌زادگان، مرتضی پورعلی‌گنجی، یاسین سلمانی، میلاد سرلک و… هم می‌بینید. بعضی هم مثل فرشاد احمدزاده یا سعید صادقی واقعا از نظر توانایی فنی زیر سوال هستند. در این شرایط بار تیم تنها روی دوش نفراتی مثل وحید امیری ۳۶ ساله یا اوستون اورونوف افتاده، اما ستاره ازبک به تنهایی چه کار می‌تواند بکند؟ معلوم است که در این شرایط مهار او برای تیم‌های حریف آسان خواهد بود. این مثلا فرق دارد با فصل گذشته که مهدی ترابی و عبدالکریم حسن هم در فاز هجومی به تیم کمک می‌کردند و باعث عذاب و سردرگمی مدافعان حریف می‌شدند. اینکه ترابی را از دست بدهید و احمدزاده را به جایش بگیرید، بزرگ‌ترین لطف به رقباست!

اشتباه در انتخاب مربی

نکته بعدی اشتباهی بود که باشگاه در بحث انتخاب سرمربی تیم انجام داد. بعد از جدایی اوسمار ویرا که با وجود قهرمانی حاضر به ادامه همکاری نشد، اسامی بزرگ بسیار زیادی به عنوان گزینه‌های حضور روی نیمکت پرسپولیس مطرح شد. خنده‌دار است، اما در لحظه معرفی خوان کارلوس گاریدو هم بسیاری از هواداران منتظر حضور کیکه ستین، سرمربی پیشین بارسلونا بودند! بنابراین توقعات بالا رفت و گزینه‌ای که نهایتا انتخاب شد در حد این انتظارات نبود. همین موضوع، از ابتدا فشار زیادی را روی گاریدو وارد کرد و از جایی هم که نتایج از دست رفت و تیم در سراشیبی افتاد، این فشار مضاعف شد. همه اینها در حالی است که غیر از گزینه‌های مطرح بین‌المللی، پرسپولیسی‌ها امکان استخدام دراگان اسکوچیچ را هم داشتند. حضور او در تراکتور نشان داد این مربی مشکلی برای بازگشت به ایران نداشته و احتمالا در بحث مسائل مالی با سرخ‌پوشان به توافق نرسیده است. الان پرسش این است؛ مجموع پولی که پرسپولیس به گاریدو داده و به مربی بعدی هم باید بدهد، خیلی کمتر از توقع اسکوچیچ بود؟ احتمالا می‌شد سرمربی کروات را که با فضای فوتبال ایران هم آشناست به تهران آورد و احتمالا شرایط بهتری را تجربه کرد، اما باشگاه چنین نکرد. می‌دانید که اسکوچیچ با تراکتور قهرمان نیم‌فصل شد؛ اتفاقی که بعد از ۱۰ سال برای این باشگاه رخ داد.

ناتوانی در مهار کودتا

اجازه بدهید کمی جسارت داشته باشیم و از اتفاقاتی که در هفته‌های پایانی حضور خوان کارلوس گاریدو در تهران رخ داد، به عنوان یک کودتای نصفه و نیمه یاد کنیم. هر چقدر هم این مربی ضعیف بوده باشد، حواشی دو ماه آخر کارش معقول نبود و «بو» می‌داد؛ حاشیه‌هایی که باعث شد پرسپولیس قدرتمند روز دربی یا بازی با الاهلی عربستان، به یک تیم مریض تبدیل شود که هر توپی روی دروازه‌اش می‌آید گل می‌شود. وقتی مدام ترکیب لو می‌رود، وقتی آنالیزور اخراجی تیم به قهرمان بعضی رسانه‌های همسو تبدیل می‌شود، وقتی هوادار متمول حامی باشگاه صراحتا خواهان اخراج گاریدو می‌شود و فلان ستاره مهم تیم هم پست او را لایک می‌کند، وقتی محمدحسین کنعانی‌زادگان ظرف ۳ بازی ۴ گل به رقبا هدیه می‌دهد و حتی احساس گناه هم نمی‌کند، وقتی مهاجمان بهترین موقعیت‌ها را به در و دیوار می‌کوبند و مدعی می‌شوند تحت فشار روانی بوده‌اند، وقتی تلویزیون رسمی باشگاه به سرمربی اسپانیایی می‌تازد و سرمربی تیم زنان پرسپولیس علیه گاریدو استوری تمسخرآمیز می‌گذارد، روشن است که با چیزی شبیه کودتا طرفیم؛ بحرانی که باشگاه نخواست یا نتوانست آن را مهار کند و در نهایت به اخراج این مربی انجامید. قصد دفاع از گاریدو را نداریم و منکر برخی اشتباهات او هم نیستیم، اما فاصله کیفی بین پرسپولیس شهریور و مهر با پرسپولیس آبان و آذر بسیار زیاد و البته «مشکوک» بود.

داستان چاه و مناره

در زبان شیرین فارسی یک ضرب‌المثل قدیمی وجود دارد با این مضمون: «اول چاه را بکن، بعد منار را بدزد» این یعنی پیش از آنکه کاری را انجام بدهید، برای آن برنامه‌ریزی داشته باشید و عواقبش را بسنجید. حالا داستان پرسپولیس است که یک ماه پیش گاریدو را اخراج کرد و تازه بعد از خروج مربی اسپانیایی از تهران بود که یادش افتاد باید جانشین او را هم انتخاب کند! در نتیجه تیم را سپردند به کریم باقری و آن بنده خدا هم ۱۰ بار گفت علاقه‌ای به حضور قطعی در این پست ندارد، اما کو گوش شنوا؟ باز هم تعلل کردند و احتمالا ته دل‌شان امیدوار بودند نظر کریم با یکی، دو برد تغییر کند، اما این اتفاق رخ نداد، پرسپولیس بدون سرمربی در اراک به سپاهان باخت، یک جام را از دست داد و حالا دوباره برگشته اول کار و دنبال سرمربی است؛ نقطه سر خط!
منبع: دنیای اقتصاد

ما را در
گوگل نیوز دنبال کنید