فرهنگی
چالش جدی و مهم سینمای ایران ممنوعالکاری و پوشش بازیگران است
شهرام مکری می گوید: ماجرای ممنوعالکار شدن بعضی همکاران ما، بدون اینکه دلیل قضایی برای آن وجود داشته باشد، چالشی بود که هرچند در سالهای قبل به صورت پنهانی وجود داشت، ولی از یک جایی به صورت علنی رو شد.
اعتماد نوشت: دوران پرفراز و نشیب مدیران سینما در دولت سیزدهم به پایان رسید و حالابا انتخاب رائد فریدزاده به عنوان ریاست جدید سازمان سینمایی، خیلیها منتظرند ببینند او با چالشهای مختلف سینما چه میکند و چه تصمیماتی میگیرد و قرار است اوضاع سینما را چگونه مدیریت کند؟ آیا فریدزاده میتواند تقابل و شکافی که میان اکثر هنرمندان با مدیریت سینما به وجود آمده را برطرف کند؟ آیا او میتواند دریچهای جدید برای رفع ممنوعالکاری هنرمندان به وجود بیاورد؟ آیا میتواند موجبات آشتی سینماگران با جشنواره بینالمللی فیلم فجر را فراهم کند؟ آیا سینمای اجتماعی و فیلمسازان اجتماعی دوباره فرصت عرضاندام پیدا میکنند؟ و مهمتر اینکه آیا ادبیات تهدیدآمیز و برخورد قهری، جای خودش را به همدلی و مهربانی میدهد؟
با شهرام مکری از فیلمسازان خلاق و خوشفکر و همچنین جوان سینمای ایران گفتوگویی انجام دادیم و از او خواستیم ضمن بررسی مشکلات سینمای ایران، پیشنهادات خود را برای رفع مشکلات موجود ارایه دهد. این گفتوگو پیش روی شماست.
بخش هایی از این گفت وگو که در روزنامه اعتماد منتشر شده می خوانید:
*در دولت آقای رئیسی قرار بود یک جورهمراهی و چارهاندیشی در مورد مشکلات سینما چه در حوزه کرونا و چه درباره تحولات اجتماعی به وجود بیاید، اما به جای همفکری و جستوجوی راهحلها و چه باید کردها، عدهای با خود اینطور فکر کردند که جز انجام دادن احکامی به صورت قهری و جبری، راه دیگری وجود ندارد و کار دیگری نمیشود کرد، مهمترین دلیل فاصله همین طرز تفکر بود.
*متاسفانه من امیدی به تغییر ندارم، اما به جای امیدواری باید مطالبهگر بود. آرزو میکنم که بتوانم به جای امیدوار بودن مطالبهگر باشم، یعنی حقوق خودم را طلب کنم و مسوولان را در مقابل چیزی که در آن قبول مسوولیت میکنند، در اندازه خودم پاسخگو کنم. امید داشتن یک جور از موضع پایین نگاه کردن به دست بالای مسوولان برای بهبود و خوشرفتاری است. چشم نیاز به آنها را در خود دارد که من امروز دیگر باآن موافق نیستم، فکر میکنم ما به جای آنکه امید داشته باشیم که مسوولان ما مسوولان بهتری باشند باید مطالبه کنیم تا وظایفشان را به درستی انجام دهند.
*مسوولان باید بپذیرند که سینما و سایر امور هنری آبشخورش جامعه است. جایی که جامعه حضور دارد و آنچه مردم میسازندش، در کوچه، خیابان، در کتابخانهها و فضای اینترنت و در مواجهه با دنیا.
*مادامی که اتفاقی که در کوچه و خیابان و جامعه میافتد بزرگتر و تاثیرگذار و مهمتر باشد از آنچیزی که ما بر پرده سینما میتوانیم نمایش دهیم، سینما از جامعه عقب میافتد.
چالش جدی و مهم سینمای ایران در دو، سه سال اخیر مواجهه با مساله پوشش بازیگران بود، پیشتر ما فکر میکردیم همه مسائلی که در سینما اتفاق میافتد را میتوانیم با حکم نمایشی بودن آنها را نادیده بگیریم، مثلا میتوانستیم تصور کنیم که یک زن و شوهر در یک فیلم سینمایی، به خاطر اینکه سینما یک نمایش است، با هم دست ندهند یا در رختخواب یا وان حمام با پوشش کامل بروند، حالا پرسش جدید در حوزه سینما مطرح شد، این بود که این میزان نمایشی بودن تا کجا همسو با اتفاقی است که در دل جامعه میافتد؟
علاوه بر آن ماجرای ممنوعالکار شدن بعضی همکاران ما، بدون اینکه دلیل قضایی برای آن وجود داشته باشد، چالشی بود که هرچند در سالهای قبل به صورت پنهانی وجود داشت، ولی از یک جایی به صورت علنی رو شد. طوری که همه راجع به آن صحبت میکردند. ما میدیدیم آدمها بدون اینکه به قوه قضاییه رفته باشند دادگاهی در مورد آنها تشکیل شده باشد یا موارد قانونی که در محاکم قضایی وجود دارد در مورد آنها صادر شده باشد، ممنوعالکار شدند.
* ساختن فیلم در ایران نباید جرم تلقی شود. به عبارت دیگر گرفتن پروانه ساخت باید یک مزیت باشد، اما نگرفتن آن نباید جرم باشد. اگر کسی نمیخواهد پروانه ساخت بگیرد باید مزیتی را از دست بدهد.
*موضوع نباید این باشد که اگر پروانه ساخت نگیریم جرمی انجام داده باشیم، چون تولید هنر و فکر احتیاج به گرفتن اجازه از کسی ندارد، نکته بعدی این است که اگر در جامعه تحولی اتفاق میافتد اگر جامعه تغییری میکند تا چه حد میتوانیم این تغییرات را در سینما منعکس کنیم یا به چه شکلی میتوانیم نمایش دهیم. این نکات به نظرم چالش جدی مدیر جدید سینمای ایران است که با آن روبهرو خواهد بود.