۱۴۰۱/۰۳/۰۲

اصلاح‌طلبان سردرگم شده‌اند

محسن آرمین گفت: اصلاح طلبان می توانند به حرکتی برای قانع کردن افکار عمومی و بازسازی اعتماد از دست رفته امیدوار باشند. به نظرم برای جلب اعتماد جامعه، آنها باید برای نقد وضعیت موجود دچار لکنت زبان نباشند و با صراحت و شفافیت بیشتر وضعیت فعلی را مورد نقد قرار دهند.

به گزارش اصلاحات نیوز؛ محسن آرمین فعال سیاسی اصلاح طلب در نشست اخیر شورای سیاسی مجمع ایثارگران که روز گذشته در دفتر این حزب برگزار شد، درباره جنبش دوم خرداد و وضعیت کنونی اصلاح طلبان نکاتی را مطرح کرد.

به باور این فعال شناخته شده اصلاح طلب، نگاه و مروری بر دوم خرداد، رهیافت خوبی است برای اینکه به بحث امروز بپردازیم. زیرا دوم خرداد نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود و در تاریخ جمهوری، یک الگوی ماندگار از کشورداری عقلانی و تجربه ای موفق در سازگاری رشد و توسعه را برای انقلاب برجای گذاشت.

به گزارش صبح ما، محسن آرمین در ادامه سخنان خود گفت: دوم خرداد و اصلاح طلبان در تاریخ این کشور باقی خواهند ماند. چرا که تجربه بسیار خوبی از خود بر جای گذاشتند. اگر ما چنین تجربه موفقی را در کارنامه خود نداشتیم، امروز حرفی برای گفتن نداشتیم.

وی افزود: امروز شرایطی دوقطبی بر فضا حاکم است. از یک سو تندروها، نواصولگرایان یا بنیادگرایان قرار دارند که کشور را تا یک مقطع غیرمستقیم و در طی سالهای اخیر به طور مستقیم اداره کرده اند‌ و وضعیت را به این حال و روز رسانده اند. جریانی که با ارتجاعی ترین نیروهای موجود همدلی می کند و کشور را به هم پیمانی با بدنام ترین و دیکتاتورترین نظام ها کشانده است.

آرمین با بیان اینکه وضع اقتصادی کشور چنان است که همگان از آن اطلاع داریم و نیاز به بازگو کردن ندارد، گفت: متاسفانه جریان مدعی حاکم همچنان به مسیر خود ادامه می دهد و ظاهراً هم حد یقفی برای خود قائل نیست تا جایی که کشور را به آستانه سقوط بکشاند. در مقابل آن نیز جریان برانداز را داریم که شیوه عمل و نوع نگاهش چندان تفاوتی با جریان بنیادگرا ندارد و در سناریوی قدرت های بین المللی و منطقه ای بازی می کند و هدفش هم برچیده شدن این سیستم به همراه تجزیه کشور است.

وی ادامه داد: به هر تقدیر چه بخواهیم چه نخواهیم سرنوشت جغرافیایی ایران با سرنوشت نظام جمهوری اسلامی گره خورده است و این صرفا یک ادعا برای ترساندن مردم نیست؛ زیرا قدرت های منطقه ای به این نتیجه رسیده اند که ایران بزرگ برای همیشه برایشان خطرناک است. از این رو، برای آنها فرقی نمی کند که «ایران جمهوری اسلامی» باشد یا «ایران پهلوی».

آرمین گفت: از شیخ نشین های خلیج فارس گرفته تا رقبای منطقه ای ما نظیر عربستان، به دلیل تجربه های ناموفق در چهل سال اخیر، همچنین قدرت های بین المللی با نظر این کشورها موافقند که ایران بزرگ می تواند خطرناک باشد. بنابراین قریب الوقوع ترین نظری که به ذهن می رسد این است که بهم ریختن نظم موجود مصادف است با تجزیه کشور.

او بیان کرد: هرچند ممکن است این نظر هم وجود داشته باشد که اگر چنین اتفاقی بیفتد قدرت های بزرگ با موجی از مهاجرت و تروریسم مواجه خواهند شد، اما بی تردید قدرت های دنیا بر تهدید بودن ایران بزرگ اشتراک نظر دارند.

این فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: هر دو جریان بنیادگرا و برانداز فصل مشترکی در حمله به اصلاح طلبان دارند؛ زیرا هر دوی آنها جریان اصلاحات را رقیبی برای خود می دانند. در چنین شرایطی صدای جریان اصلاحات، از این دو جریان ضعیف تر است. به نحوی که نه مانند جریان بنیادگرا، تمام امکانات و ظرفیت های کشور را در دست دارد و نه مانند جریان برانداز، بر طبق سیاست های منطقه ای و بین المللی پیش می رود. برای اصلاح طلبان امکانات و رسانه های محدودی وجود دارد. فضای جامعه نیز به سمتی رفته که دیگر امید و انتظاری که نسبت به این جریان وجود داشت، رنگ باخته است. لذا اصلاح طلبان در وضعیت بسیار سختی قرار دارند.

او افزود: حال تصور کنید اگر جریان اصلاح طلب چنین تجربه موفقی را در اداره کشور نداشت، تجربه ای که بر مبنای آن، رشد اقتصادی به طرز قابل توجهی اتفاق افتاد و عزت و آبروی ایران حفظ شد، شاید می شد بگوییم که اصلاح طلبان دیگر حرفی برای گفتن ندارند. اما من کاری با موفقیت و یا عدم موفقیت اصلاح طلبان ندارم ولی می خواهم بگویم انبان هیچکدام از دو جریان بنیادگرا و برانداز، علیرغم قدرتی که دارند، به اندازه اصلاح طلبان پر نیست.

آرمین با بیان اینکه کارنامه براندازان خارجی و رادیکال های داخلی روشن است، گفت: در این میان، تنها اصلاح طلبان هستند که کارنامه قابل قبولی دارند. و اگر حرفی می توانند بزنند به برکت وجود آن کارنامه است. اما به دلیل اینکه راهبرد اصلاح طلبان در دو دهه اخیر چندان کارآمد نبوده است، به نظر می رسد که آنها دچار نوعی عدم اعتماد به نفس شده اند و به غیر از بلندی صدای دو جریان مذکور، اصلاح طلبان احساس می کنند که دست شان خالی است.

وی گفت: بسیار می شنویم که می گویند راهبرد اصلاح طلبی چیست؟ من در مقامی نیستم که بخواهم به این سوال پاسخ دهم، اما بگذارید جواب آن را با طرح سوال دیگری دهم و آن اینکه راهبرد دو جریان بنیادگرا و برانداز چیست؟ و کدامیک راهبرد موفق تر و کارآمدتری برای خروج کشور از شرایط موجود دارند؟ وقتی این گونه نگاه کنیم از شدت عدم اعتماد به نفس مان کاسته خواهد شد. چرا که پی می بریم دیگر جریانات هم راهبرد موثری برای خروج از این وضعیت ندارند با این تفاوت که ما بر خلاف آنها، دست کم تجربه موفقی در هشت سال اداره کشور داشته ایم.

او ادامه داد: ما باید بتوانیم با بدنه اصلاح طلبان صحبت کنیم و تحلیل درستی از شرایط کشور ارائه دهیم. باید بتوانیم بدنه اصلاح طلبی را قانع کنیم زیرا فضا دارد به سمتی می رود که لایه هایی از اصلاح طلبان دچار بی اعتمادی به اصلاحات شده اند و بعضاً بخشی از کنش هایشان در میدان دو جریان دیگر قرار می گیرد. یعنی واکنش هایی که لایه هایی از اصلاح طلبان به دلیل بی اعتمادی و نداشتن راهبردی مشخص انجام می دهند، ممکن است در راستای سناریوی بنیادگرایان یا براندازان باشد. اما اصلاح طلبانی هم هستند که تحلیل روشن تری از مسائل دارند و چندان تحت تاثیر موج های رسانه ای قرار نمی گیرند.

او بیان کرد: در خصوص داشتن پایگاه اجتماعی نیز، ما نباید دچار خودزنی شویم. چرا که برخی در تحلیل های خود مدعی می شوند که اصلاح طلبان در انتخابات اخیر دچار شکستی مفتضحانه شدند. در حالی که این شکست اصلاح طلبان نبود، شکست مختص جریانی است که با تمام توان و ظرفیت و نیرو به میدان می آید و بعد عرصه را به رقیب می بازد. آنچه در انتخابات ریاست جمهوری اخیر اتفاق افتاد این نبود؛ چرا که بخش مهمی از اصلاح طلبان اصلا در انتخابات شرکت نکردند، بخش دیگری هم صرفا با هدف اینکه جلوی جریان رقیب را بگیرند، بدون آنکه کاندیدای مشخصی داشته باشند از مردم برای حضور در انتخابات دعوت کردند. بنابراین به چنین فرآیندی شکست سیاسی نمی گویند.

آرمین گفت: شکست سیاسی وقتی معنا دارد که یک جریان بتواند با کاندیدای اختصاصی خود و تمام نیروها و امکاناتش در انتخابات شرکت کند و بعد نتیجه را به رقیب واگذار کند. لذا انتخابات ۱۴۰۰، وسیله مناسبی برای سنجه اعتبار پایگاه اجتماعی جریان اصلاح طلب نیست. درست است که بدنه اصلاح طلبی دچار ریزش شده اما این ریزش به دلیل ناکارآمدی اصلاح طلبی نبوده بلکه بخاطر راهبرد اصلاح طلبان است. جامعه احساس می کند این راهبرد جواب نمی دهد، ولی نسبت به اصل راهبرد و صداقت چهره های اصلاح طلب نگاه مثبتی دارد.

آرمین در ادامه سخنان خود در نشست شورای سیاسی مجمع ایثارگران گفت: معتقدم که اصلاح طلبان از پایگاه اجتماعی بالقوه‌ای برخوردار هستند که به شرط استفاده از استراتژی معین و تلاش های تشکیلاتی، به راحتی می توانند این پایگاه بالقوه را بالفعل کنند.

او با اشاره به اینکه باید میان نقش و کارکرد یک روشنفکر با یک کنشگر حزبی تفاوت قائل شد، گفت: یک روشنفکر می تواند ناامید باشد زیرا مولفه های ناامیدی در جامعه ما کم نیست، اما یک کنشگر حزبی نمی تواند این گونه به قضایا نگاه کند. اگر کنشگر حزبی امیدی به اصلاح و تحقق اهداف خودش نداشته باشد باید کلا از فعالیت حزبی خداحافظی کند؛ در نتیجه نباید گزینه ناامیدی در تحلیل های ما نقشی داشته باشد.

او گفت: کنش‌گران حزبی باید تلاش کنند راهبرد مشخص و کارآمدی تدوین کنند و هم جامعه را قانع به کارآمدی راهبرد خود کنند. همگان می دانیم که این کار در شرایط دشوار کنونی آسان نیست، اما تجربه به ما می گوید هیچ وضعیت سیاسی، ثبات و پایداری ندارد و مدام دستخوش تغییر و تحول است.

آرمین اظهار داشت: ما در سال ۷۵ به هیچ عنوان سال ۷۶ و تحولات مربوط به آن را تصور نمی کردیم. بعد از سال ۷۶ نیز، وضعیت موجود را تصور نمی کردیم. در آینده هم می تواند شرایطی حاکم شود که به هیچ عنوان تصورش را نمی کنیم. لذا اگر یک جریان اصلاح طلب به تحقق اهداف خود باور دارد، باید تمام تلاش خود را انجام دهد تا به اهداف خود دست پیدا کند.

وی ادامه داد: امروز ما با محدودیت هایی مواجه هستیم. به هر حال تا یک مقطعی اصلاح طلبان می توانستند با معرفی کاندیدای خود در انتخابات، اهدافشان را پیگیری کنند. اما با تجربه دو انتخابات۹۸ و ۱۴۰۰ به نظر می رسد که انتخابات در این کشور بی معنا شده است. و دیگر تا اطلاع ثانوی، انتخابات مسیری نیست که بتوان به آن امید بست یا یک استراتژی را بر اساس آن بنا نهاد. وضعیت اصلاح طلبان و احزاب متعلق به این جریان هم مشخص است. به نظرم ما در مرحله گذار هستیم.

وی افزود: به نظر می رسد که دو انتخابات اخیر، اصلاح طلبان را دچار ابهام و سردرگمی کرده است. تحولی که از بیانیه گام دوم انقلاب حاصل و منجر به انتخابات سال ۹۸ و ۱۴۰۰ شد، کشور را وارد مرحله جدیدی کرده است. مخصوصا انتخابات ۱۴۰۰ را می توان نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی دانست و ما وارد فضای تازه ای شده ایم. فضایی که تا الان نیروهای سیاسی آن را تجربه نکرده بودند. این فضا نیازمند راهبردی جدید و یا بازنگری در راهبرد قبلی است.

آرمین تشریح کرد: راهبردی که اصلاح طلبان تا قبل از این مقطع داشتند، مربوط به شرایط گذشته بود و دیگر جوابگوی فضای جدید نیست. بنابراین نیاز به روزآمدسازی راهبرد بر مبنای شرایط فعلی است. اگر با این تلقی به شرایط نگاه کنیم، به نظرم وضعیت فعلی چندان عجیب و غریب و یا ناامید کننده نیست. زمان لازم است تا نیروهای اصلاح طلب و نیروهای ملی منتقد بتوانند تحلیل روشنی از شرایط موجود داشته باشند. ۷ الی ۸ ماه زمان زیادی نیست هرچند که می پذیرم سرعت تحولات در کشور بسیار بالاست و ممکن است جامعه متحمل هزینه های سنگینی شود‌، اما زمانی که گذشته، فرصتی طولانی برای تدوین استراتژی از سوی اصلاح طلبان و نیروهای منتقد نبوده است.

وی با بیان اینکه سخنانش با هدف تزریق امید نیست، گفت: به واقع معتقدم که ما همچنان برای رسیدن به یک اتفاق نظر و عمل منسجم در یک راهبرد به زمان نیاز داریم. می توان برای رسیدن به چنین نقطه ای و هدفی امیدوار بود.

وی در ادامه گفت: یک مزیت و امکانی که اصلاح طلبان می توانند به آن امیدوار باشند وجود جامعه مدنی نسبتا قوی در کشور است. ما از جامعه مدنی امیدبخشی برخوردار هستیم؛ درست است که نهادهای مدنی ضعیف هستند و قادر نیستند که مطالبات خود را محقق کنند، اما از آن طرف آنقدر ظرفیت و قدرت دارند که در برابر گرایشات اقتدار طلبانه و استبدادطلبانه مقاومت کنند. این نکته بسیار مثبتی است که اصلاح طلبان می توانند به آن امیدوار باشند.

وی افزود: ظرفیت دیگری که اصلاح طلبان می توانند به آن امیدوار باشند سند میثاق ملی یا همان قانون اساسی است. ما می توانیم از ظرفیت های دموکراتیک قانون اساسی بهره گیریم. بر اساس همین ظرفیت ها می توان، استعدادهای بالقوه جامعه مدنی را به بالفعل تبدیل کرد. مشارکت مدنی در جامعه ما ضعیف است. کاری که اصلاح طلبان می توانند انجام دهند این است که به سمت سازماندهی نیروهای اجتماعی حرکت کنند. زیرا تنها راه رفع بن بست ها به تغییر قانون اساسی محدود نمی شود و موکول کردن حل مسائل به تغییر قانون اساسی به نوعی تعلیق به محال است.

آرمین تشریح کرد: بنابر تجربه تاریخی ما، موازنه قوای اجتماعی و سیاسی می تواند تعیین کننده باشد. قانون اساسی در سال ۷۶ هم بود اما چون در آن مقطع، موازنه اجتماعی به نفع اصلاح طلبان بود، اتفاق دیگری افتاد. لذا بازهم می تواند اتفاق دیگری بیفتد.

وی اظهار داشت: وضعیت کنونی بیش از همه، اقتدار و اعتماد به جریان حاکم را از بین می برد در حالی که ما از نگاه خود نگران این هستیم که جامعه نسبت به راهبرد اصلاح طلبی قانع نشود، چرا که ناامیدی بسیار بزرگی در لایه های اجتماعی شکل گرفته است. از این رو، به این نکته مهم توجه نمی کنیم که جریان حاکم که مسئولیت اداره امور را برعهده گرفته است، چقدر تحت فشار قرار دارد. و توجه نداریم که این فشار چقدر می تواند موجب عقب نشینی آن شود. اتفاقا با توجه به اینکه جریان حاکم مسئولیت مستقیم اداره کشور را برعهده دارد، ابر بحران ها این جریان را ناچار به عقب نشینی خواهد کرد و موازنه قوا را به نفع جریان های منتقد تغییر خواهد داد. این را با اطمینان می گویم همین الان که مجددا امکان امضای برجام قوت گرفته است و این اتفاق بزودی خواهد افتاد، به این دلیل است که نارضایتی ها و اعتراضات قوت گرفته است وگرنه تصور امضای برجام در این وضعیت ممکن نبود. یادمان نرفته که عده ای برجام را در مجلس به آتش کشیدند ولی این روزها آقای رحیم صفوی می گوید که «ما آمریکا را مجبور به بازگشت به برجام خواهیم کرد.» بنابراین می بینیم برجامی که روزگاری سند ننگین خوانده می شود، امروز سندی خوب است که آقایان می خواهند آمریکا را مجبور به بازگشت به آن کنند. علت چنین تغییر رویکردی این است که حاکمیت امروز خود را مسئول اداره کشور می داند و وقتی می بیند قادر نیست با موج مخالفت ها و نارضایتی ها مقابله کند، تن به این مسائل می دهد و این عقب نشینی ها محدود به برجام نخواهد ماند و در عرصه های دیگری هم رخ می دهد. لذا موازنه قوا به شکل موجود باقی نخواهد ماند و تغییر خواهد کرد.

او گفت: به نظر می رسد که در آینده نزدیک شاهد گشایش هایی خواهیم بود. اصلاح طلبان می توانند به حرکتی برای قانع کردن افکار عمومی و بازسازی اعتماد از دست رفته امیدوار باشند. به نظرم برای جلب اعتماد جامعه، آنها باید برای نقد وضعیت موجود دچار لکنت زبان نباشند و با صراحت و شفافیت بیشتر وضعیت فعلی را مورد نقد قرار دهند. علی القاعده استراتژی اصلاح طلبان باید محدود و پاسخگو کردن نهادهای قدرت باشد. باید به این سمت حرکت کرد و برای پاسخگو کردن هم باید زبانی صریح تر و شجاعانه تر از امروز داشت و وضعیت موجود را متوجه مسببان واقعی آن کرد. البته به شیوه اصلاح طلبانه و با همان ادبیاتی که با آن آشنا هستیم.

وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یک نکته مهم دیگر تاکید بر توسعه همه جانبه سیاسی و اجتماعی، البته «عدالت محور» از سوی اصلاح طلبان است. این ثقل و نقطه کانونی استراتژی اصلاح طلبانه در شرایط فعلی است. مهم ترین مشکل نگاه حاکم بر اداره کشور، رویکرد ضد توسعه است. تحت هیچ شرایطی این نگاه حاضر نیست که تن به توسعه دهد. برای درک بیشتر این موضوع، کافیست نگاهی به اظهارات مسئولین از صدر تا ذیل کشور بیندازید، بدون استثناء یکبار حرف از توسعه نمی شنوید. چون توسعه را مفهومی غربی می دانند و از رشد اسلامی دم می زنند. اما مهم ترین لوازم و تبعات این نگاه ضد توسعه ای این است که در ترجمه عملی، سیاست داخلی را در خدمت سیاست خارجی گرفته است. در حالی که اصل براین است که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی باشد. به نحوی که وقتی کشورها احساس می کنند که ظرفیت های داخلی شان پاسخگوی برخی نیازها نیست، به سمت توسعه روابط خارجی و روابط بین المللی و جذب سرمایه و واردات تکنولوژی می روند. متاسفانه رویکرد حاکم بر اداره کشور ما کاملا عکس این مطلب است و تاکید بر اینکه باید یکصدا از کشور در بیاید نیز بر مبنای همین رویکرد است. زیرا اصل «سیاست خارجی» قرار گرفته و ساختار سیاست داخلی باید بر مبنای آن باشد. بنابراین سراغ توسعه و رفاه و تقویت قشر متوسط جامعه نمی روند. از طرف دیگر، می گویند باید تحریم ها را تحمل کرد و مقاومت نمود. و باید بگویم همه مسائل نظیر برجام، وضعیت اقتصادی و انسداد های سیاسی ناشی از همین نگاه است. جامعه امروز ما به خوبی بر این مسأله واقف است در حالی که تا چند سال پیش چندان توجهی به آن نمی کرد.

وی گفت: مهم ترین مشکلات امروز ما اقتصادی است، اما نگاهی به اعتراضات اخیر نشان می دهد که همه آنها سیاست خارجی را هدف قرار می دهد. یعنی جامعه به این نتیجه رسیده که این نوع نگاه بر اداره کشور و سیاست خارجی پاسخگو نیست و حتما باید در آن تجدیدنظر شود. بنابراین اصلاح طلبان می توانند روی این ظرفیت حساب باز کنند زیرا جامعه به این سطح از آگاهی رسیده است.

او در پایان گفت: اصلاح طلبان باید بر این اساس مواضع خود را در حوزه های داخلی و خارجی شفاف اعلام کرده تا بتوانند ارتباط خود را با جامعه حفظ کنند. آنها از این طریق می توانند با جنبش های مختلف معلمان، کارگران و… وارد گفت وگو شوند. بدین ترتیب می توانند اعتماد از دست رفته را بازسازی کنند. این استراتژی هم به سود اصلاح طلبان و هم به نفع کشور است. چرا که وقتی شما بتوانید با پویش ها و جنبش های اجتماعی ارتباط برقرار کنید آن وقت می توانید از حرکت های تند و ویرانگر که هیچ سودی برای کشور ندارند، جلوگیری کنید. اعتراضات امروز به گونه ای شده که اگر اصلاح طلبان تاییدشان کنند به آشوب های کور می انجامد و اگر تایید نکنند ارتباط خود را با جامعه از دست داده اند. راهی که وجود دارد این است که اصلاح طلبان بتوانند با مواضعی شفاف و نقد صریح و بدون لکنت حاکمیت، با جامعه و جنبش ها ارتباط برقرار کنند و اعتماد از دست رفته را بازگردانند.

ما را در
گوگل نیوز دنبال کنید