کد خبر : ۱۰۷۴۱۸
۱۲:۰۵

۱۴۰۴/۰۸/۱۱
شمس‌الواعظین:

در داخل کشور هم نیاز به آتش‌بس داریم؛ اقدامات خطرناک رادیکال‌ها باید پایان یابد

در داخل کشور هم نیاز به آتش‌بس داریم؛ اقدامات خطرناک رادیکال‌ها باید پایان یابد

یک استاد رشته ارتباطات معتقد است: مسائل اخیر و اظهارات رادیکال، نگران‌کننده است. به نظرم در عرصه داخلی هم باید آتش‌بس اعلام شود. حرف‌های رادیکال برای حذف وحدت ملی باید پایان یابد. وحدت ملی فقط مختص ایام جنگ نیست، بلکه باید تبدیل به سلوک داخلی شود. امیدوارم همه طرف‌های سیاسی این ضرورت‌ها را درک کرده و به حساسیت‌های زمانه توجه کنند.

ماشاالله شمس‌الواعظین گفت: به اعتقاد من مهم‌ترین مانع در مسیر تحقق منافع ملی ادبیات رادیکال است که میان برخی فعالان سیاسی و کنشگران جریان یافته است. همزمان با آتش‌بس در عرصه‌های بیرونی، فعالان سیاسی و حزبی در عرصه داخلی هم باید مدتی آتش‌بس اعلام کنند تا کشور با عبور از این گذرگاه حساس به هنگامه‌ای تازه ورود کند.

مشروح گفت‌و‌گو با این استاد ارتباطات را در ادامه می‌خوانید:

تحولات منطقه و جهان پس از دوره‌ای تنش به سمت یک آرامش نسبی حرکت می‌کند. البته مشخص نیست این آتش‌بس، پایدار است یا نفس عمیقی قبل از یک شیرجه بلند به سمت بحران‌های تازه است. شما تحولات منطقه و جهان را چطور می‌بینید؟

قبل از هر چیز باید گفت که این اسراییل بود که در کشاکش جنگ ۱۲ روزه، درخواست آتش‌بس را مطرح کرد و این ایران بود که درخواست طرف مقابل برای آتش‌بس را پذیرفت. دلیلی وجود ندارد که اسراییل دوباره از یک طرف توان و تاب‌آوری خود را و از سوی دیگر، واکنش احتمالی ایران را تست کند. باقی حرف‌هایی که زده می‌شود در چارچوب جنگ‌های روانی قابل تحلیل است. ایران و اسراییل به صورت برابر در جنگ روانی (فضای مجازی، سایبری و...) حضور دارند. البته جنگ روانی هم بخشی از جنگ نظامی محسوب می‌شود. هر چند جنگ نرم محسوب شده و نشان می‌دهد دو طرف تمایلی برای ورود به عرصه‌های سخت‌تر نبرد را ندارند. با وجود برخورداری اسراییل از بهترین ادوات نظامی، این کشور در برابر ایران در جنگ ۱۲ روزه ناموفق بود. اگر روس‌ها پیغام داده باشند که اسراییل دیگر قصدی برای رویارویی با ایران ندارد، این خبر مقرون به صحت است، چراکه اسراییل هزینه‌های فراوانی را از جنگ با   ایران پرداخته و دیگر مایل به تکرار این  تجربه‌ها   نیست.

در شرایطی که هیچ کدام قدرت‌های اثرگذار منطقه نتوانسته‌اندخود را به عنوان هژمون برتر در خاورمیانه تثبیت کنند، این منطقه به چه سمت و سویی می‌رود؟

به نظر می‌رسد اوضاع خاورمیانه به سمت دورانی از شرایط «نه جنگ و نه صلح» سوق پیدا کرده است. هنوز معتقد به فرا رسیدن دوران صلح فراگیر در منطقه نیستم. اسراییل به‌رغم جنگ ۲ ساله‌ای که خود با حماس داشته (و به هیچ کدام از اهدافش نرسیده) هنوز به این نتیجه نرسیده که باید به سمت پذیرش یک معامله و شرایط جدید که در آن حقوق ملت فلسطین به رسمیت شناخته شود، برود. اسراییل به اشتباه تصور می‌کند همکاری امریکا با تل‌آویو می‌تواند برای همیشه تضمینی جهت ادامه تجاوزگری‌های این رژیم باشد.

مگر غیر از این است که امریکا همه جوره اسراییل و سیاست‌هایش را تایید کرده و از آن حمایت می‌کند؟

در ظاهر این حمایت‌ها تداوم دارد، اما در پشت صحنه متغیر‌های جدیدی از جمله بیداری گروه‌ها، حرکت‌ها، نهضت‌ها و جنبش‌هایی که در درون ایالات متحده، علیه بی‌عدلتی در رابطه با فلسطین شکل گرفته، می‌تواند معادلات جدیدی را رقم بزند. البته این جنبش‌ها نیازمند زمان هستند تا اثرگذاری بیشتری در کاخ سفید و نظام حکمرانی امریکا داشته باشند. اگر دقت کنید در موافقتنامه آتش‌بس غزه، نامی از فرمول «دو دولت در یک سرزمین» که مورد قبول بسیاری از کشور‌های جهان است، برده نشده است. وقتی علت‌العلل بحران خاورمیانه، همچنان زیر سایه بی‌توجهی امریکا و ددمنشی اسراییل قرار دارد، بعید است در افق پیش رو شاهد برقراری یک صلح دائمی در این منطقه باشیم. آنچه امریکا درباره صلح فراگیر و پایدار می‌گوید به اندازه‌ای بی‌پایه و اساس است که باعث تمسخر اسراییلی‌ها نیز شده است. بر این مبنا منطقه به سمت یک وضعیت نه جنگ و نه صلح در میان مدت حرکت می‌کند تا رخداد‌های بعدی از راه برسند و تصویری از آینده ارائه شود. توافق روسیه و امریکا، تعیین تکلیف چالش بین چین و امریکا و... همگی در ترسیم چشم‌انداز وقایع آینده اثرگذار خواهد بود.

این تحولات منطقه‌ای را در رابطه با ایران چطور می‌توان تحلیل کرد؟ ایران در دورنمای آینده چه وزن و جایگاهی را کسب می‌کند؟

اتفاق مهمی که در رابطه با کشورمان شکل گرفته، این است که ایران به‌رغم همه فشار‌های پیرامونی، تحریم‌ها، تهدید‌ها و... موفق شده، موازنه نظامی در منطقه را به نفع خود شکل دهد. ایران به هیچ‌وجه لقمه آسانی برای امریکا نخواهد بود. پس از جنگ ۱۲ روزه ایران بسیاری از ضعف‌های خود را بازسازی و نقاط قوت خود را تقویت کرده است. فکر می‌کنم ایران دکترین دفاعی خود را نیز در میان‌مدت تغییر می‌دهد و دوباره در لاک دفاعی و مستحکم کردن توان دفاعی خود حرکت می‌کند. این دکترین، دکترین دهه‌های قبلی ایران پیش از جنگ ۱۲ روزه بوده که تغییر کرده است.

در این شرایط ۲ متغیر مهم هم در حال از راه رسیدن هستند. یکی انتخابات سنا و مجلس نمایندگان امریکا و همزمان با آن انتخابات اسراییل است. برخی معتقدند هم احتمال شکست ترامپ و هم احتمال شکست نتانیاهو در این آوردگاه‌های انتخاباتی بالاست. این متغیر‌ها چه تاثیری در تحولات آینده خواهند داشت؟

گفتم امریکا در معرض تحولات عجیبی است. این تحولات رخداد‌های سیاسی هستند. اما در بخش اجتماعی، جنبش‌هایی که در دانشگاه‌های امریکا به راه افتاده‌اند بسیار مهمند. منتقدان روش حکمرانی ترامپ، تسلیم‌پذیر نیستند. آنها در حال ایجاد یک موازنه جدید در جهانند. بی‌دلیل نیست که دونالد ترامپ و جناح راست افراطی امریکا احساس خطر کرده و می‌گویند، چپ کمونیست و سوسیالیست‌ها در حال گسترش سیطره خود در امریکا هستند! اینها علامت‌هایی هستند که از جنب و جوش درونی امریکا خبر می‌دهند. تعطیلی دولت امریکا که به دلیل اختلاف بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان بر سر تخصیص بودجه ایجاد شده، مشکلات عدیده‌ای برای فقرای امریکایی ایجاد کرده است. دیشب آمار‌های عجیبی می‌خواندم، داده‌های اطلاعاتی وزارت کشاورزی امریکا حاکی است که ۴۰ میلیون امریکایی از کمک‌های غذایی روزانه دولت بهره می‌برند. جماعتی که به دلیل تعطیلی دولت ایالات متحده و عدم تخصیص بودجه در معرض گرسنگی قرار دارند و ممکن است هر اقدامی صورت بدهند. این رخداد‌های داخلی امریکاست. ترکتازی جمهوری‌خواهان در عصر ترامپ امریکا را به سمت سراب هدایت می‌کند. یکی از نشانه‌های برقراری آتش‌بس یا متارکه نبرد در غزه به دلیل جلوگیری از رونق جنبش‌های دانشجویی امریکاست. فکر می‌کنم در آینده شاهد تحولات زیادی در امریکا خواهیم بود که واکنشی به عصر ترامپ است. تردید ندارم که در آینده‌ای نه چندان دور، امریکا دستخوش تحولات تازه‌ای می‌شود.

ایران از  دل این تحولات جهانی و منطقه‌ای چگونه می‌تواند منافع  ملی خود را جست‌و‌جو کند؟

ایران باید همچنان خودش را برای گفت‌و‌گو با ایالات متحده بر سر مسائل مشترک آماده سازد و این روند گفت‌و‌گو را ادامه بدهد. ایران البته همواره بر سر میز مذاکره بوده، اما پنجره‌های دیپلماسی باید باز بماند. ادبیات رادیکال‌ها که این روز‌ها طنین‌انداز شده برخلاف منافع ملی ماست و باید پایان یابد. از سوی دیگر اختلافات درونی ایران به دلایلی به شکل عجیبی استمرار پیدا کرده و اخیرا تندتر هم شده است. شخصا نگران این اختلافات هستم. وقتی تهدید خارجی صورت می‌گیرد، وحدت ملی ارتقای باورنکردنی پیدا کرده و سطحی از امید را زنده می‌کند. مسائل اخیر و اظهارات رادیکال، اما نگران‌کننده است. به نظرم در عرصه داخلی هم باید آتش‌بس اعلام شود. حرف‌های رادیکال برای حذف وحدت ملی باید پایان یابد. وحدت ملی فقط مختص ایام جنگ نیست، بلکه باید تبدیل به سلوک داخلی شود. امیدوارم همه طرف‌های سیاسی این ضرورت‌ها را درک کرده و به حساسیت‌های زمانه توجه کنند.

منبع: اعتماد

گزارش خطا

ارسال نظر