سازندگی نوشت: قالیباف باید شیخ الشیوخ باشد و با رئیس فراکسیون حاکم بر مجلس متفاوت باشد. حتی غلامعلی حداد عادل هیچ گاه از تریبون پارلمان علیه سید محمد خاتمی سخن نگفت و البته وقتی در یک دیدار حاشیه ای به رئیس جمهور اصلاحات احترام گذاشت با واکنش برخی اصولگرایان تندرو مواجه شد. اما هرگز حرمت هیچ رئیس جمهوری در مجلس چنین شکسته نشد.
روزنامه سازندگی نوشت: سابقه ندارد رئیس مجلس که باید سخنگوی مجلس و نماینده کل ملت ایران باشد از تریبون پارلمان علیه منتخب ملت ایران سخن بگوید؛ به خصوص که در دو انتخابات رقیبش باشد و از او باخته باشد. ظاهرا خاطره گاز انبر و لوله کردن از ذهن آقای قالیباف خارج نشده است! و گویی هنوز در شرایط مناظره سیاسی بسر میبرند و فکر میکنند رقیب واقعی ایشان روحانی است، در حالی که پس از روحانی هم رئیس محترم مجلس در انتخابات ریاست جمهوری ناکام شدند، حتی وقتی علی لاریجانی رد صلاحیت شد رئیس مجلس نتوانست رئیس جمهور شود و از سعید جلیلی هم کمتر رای آورد.
رئیس مجلس البته باید شیخ الشیوخ باشد و با رئیس فراکسیون حاکم بر مجلس متفاوت باشد. حتی غلامعلی حداد عادل هیچ گاه از تریبون پارلمان علیه سید محمد خاتمی سخن نگفت و البته وقتی در یک دیدار حاشیهای به رئیس جمهور اصلاحات احترام گذاشت با واکنش برخی اصولگرایان تندرو مواجه شد. اما هرگز حرمت هیچ رئیس جمهوری در مجلس چنین شکسته نشد.
رئیس مجلس یازدهم و دوازدهم به رئیس جمهور ادوار یازدهم و دوازدهم نسبت نادرست داده است: حسن روحانی هرگز علیه روسیه حرفی نزده است که هیچ سعی کرده است تلاش دولت خود در بهبود رابطه متوازن با شرق را یادآور شود و به راستی نیز در دوره او بیش از همه ادوار با روسیه رابطه متناسب برقرار شد: مقدمات عضویت ایران در پیمان شانگهای و بریکس فراهم شد، سامانه پدافندی اس ۳۰۰ دریافت شد و دیدارهای منظم و مکرری میان دو رئیس جمهور برقرار شد که تعداد آنها بی سابقه است.
روحانی معتقد بود ایران برای رابطه خوب با روس و چین باید رابطهای متوازن با غرب داشته باشد و برعکس. به همین علت بلافاصله پس از انعقاد برجام به پوتین گفت این توافق هیچ خللی در روابط با روسیه نخواهد داشت بلکه ایران میخواهد با روسها رابطه راهبردی داشته باشد.
این در حالی است که در دولت محمود احمدی نژاد که مورد حمایت اصولگرایان بود روسیه به همه قطعنامههای شورای امنیت علیه پرونده هستهای ایران رای مثبت داده بود و در دوره روحانی این روند تغییر کرد.
البته دکتر روحانی براساس منطق راهبرد " نه شرقی، نه غربی " با شرق گرایی و غرب گرایی - هر دو - مخالف است و همواره با اقداماتی مانند حمایت از روسیه در حمله به اوکراین مخالف بوده و هست و قبل از آن نیز از افتادن در دام اختلاف روسیه و اوکراین در اشغال کریمه پرهیز کرده بود یا با ورود روسیه به خلیج فارس برای تحقق رویای پتر برای دستیابی روسها به آبهای گرم مخالفت کرده بود.
دولت سیزدهم، اما در ماجرای اوکراین از روسیه حمایت کرد و دشمنی اروپا را به جان ایران انداخت و این به سنگ بنای دومینوی اسنپ بک بدل شد. ورود آن دولت به معرکه اوکراین چندان ناروا بود که رهبری در یک سخنرانی عمومی با محکومیت هر گونه جنگ و تجاوز مرز جمهوری اسلامی با روسیه را نشان دادند و البته درباره بازی آمریکا در اوکراین هم هشدار دادند تا راهبرد مستقل جمهوری اسلامی با وجود خطای دولت وقت پا برجا بماند.
روابط ایران و روسیه البته هیچگاه رابطه دو شریک نبوده است. شراکت با روسیه جز در قالب وابستگی مانند جمهوریهای شوروی یا بلوک شرق و پیمان ورشو ممکن نیست و خود پوتین نیز در جریان جنگ ایران و اسرائیل به این نکته اشاره کرد. حتی چین هم با فاصله گرفتن از معرکه اوکراین نشان داد شریک روس نیست.
جمهوری اسلامی ایران هرگز توصیههای روسیه درباره مذاکره با ترامپ و حتی مناسبات ایران و اسرائیل را نپذیرفته است؛ و در مورد سوریه نیز با پذیرایی همزمان پوتین از بشار اسد و احمد الشرع تمایز ایران و روسیه مشهود است.
در مقابل هم روسیه ضمن حمایت دیپلماتیک از ایران میداند که جمهوری اسلامی به سبب سیاست مستقل خود هرگز تابع بلوک غرب و شرق قدیم و جدید نمیشود و روسیه نیز به ایران هرگز نگاه شریک نداشته است و این البته به سود ایران است که با روسیه دوست باشد؛ نه دشمن و نه شریک. نه روسها میتوانند و میخواهند هزینهی همه دیدگاههای ایران (مانند مبارزه با اسرائیل) را بدهند و نه ما میتوانیم از همه مواضع روسیه (مانند حمله به اوکراین) دفاع کنیم. به همین علت با وجود حمایت روسیه شوروی از ایران پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران در شورای امنیت سازمان ملل متحد، جمهوری اسلامی در برخورد با حزب توده به عنوان ستون پنجم روسیه شوروی تردیدی نکرد و مصلحت سنجی نکرد که مبادا روسیه شوروی ناراحت شود. این فاصله امروز به خصوص در مورد اسرائیل هم میان ایران و روسیه وجود دارد.
روسیه، اما همسایه ایران است و هیچ کشوری همسایه اش را انتخاب نمیکند و ما موضوعات مشترکی مانند مقاومت در برابر آمریکا داریم که باید آن را تقویت کنیم. در فقرهی اسنپ بک فارغ از داستانهای گذشته موضع جدید روس و چین جالب توجه و حتی قابل تقدیر است و نباید هیچ مقام دولتی و چهره ملی آن را تضعیف کند. حتی دکتر ظریف در پاسخ قاطع به وزیر امور خارجه روسیه برای جلوگیری از تحریف تاریخ، بر ضرورت روابط راهبردی با روسیه تاکید کرد که متاسفانه رئیس مجلس آن را هم از یاد بردهاند. با اطلاع مینویسم که رئیس جمهور پیشین دکتر روحانی هم تاکید دارند که در این شرایط صلاح نیست توافقات ایران و روسیه به هیچ وجه تضعیف شود و با اطلاع مینویسم پس از پاسخ اولیه دکتر ظریف هم از همین منطق حمایت میکند، چون منافع ملی را بر مواضع فردی ترجیح میدهد.
مجلس یازدهم که رئیس آن رئیس مجلس اخیر هم هست فرصت طلایی احیای برجام و جلوگیری از بازگشت تحریمهای سازمان ملل (اسنپ بک) را در دولت جو بایدن را از کف داد و با قرار دادن سقفی کاذب مانع احیای برجام در پایان دولت روحانی و حتی آغاز دولت رییسی شد تا ترامپ برگردد و کل برجام را نابود کند و اخیرا به صراحت به این نابودی افتخار کند و دل اسرائیل را شاد کند.
در واقع ترامپ برجام را در دو گام نابود کرد: اول در سال ۱۳۹۷ وقتی اقلیتی از اصلاح طلبان زمزمه پشیمانم سر دادند و برخی اصولگرایان در مشهد مرگ بر روحانی گفتند و دوم در سال ۱۴۰۴ که اروپا انتقام خود از روسیه را با اسنپ بک گرفت. این درحالی بود که در همان گام اول وقتی ترامپ از برجام خارج شد و انتظارخروج ایران از برجام را داشت، صبر ایران از دولت روحانی تا دولت رییسی سبب شد که پوتین به روحانی بگوید از این تدبیر ایران در شگفت شدم، چون نقشه ترامپ را نقش بر آب کرد. یعنی حتی روسها هم از متحدان رادیکال آقای قالیباف در جبهه پایداری واقع گراتر هستند!
پس چرا رئیس مجلس که با فراکسیون پایداری پارلمان ظاهرا مرزبندی دارد وارد این میدان شد؟! واقعیت این است که آقای قالیباف باید برای کسب اکثریت مجلس گاه گوی سبقت را از جبهه پایداری برباید تا در خرداد هر سال بار دیگر در کرسی ریاست مجلس پایدار بماند. اما همواره اکثریت بزرگتری در بیرون مجلس، در جامعه هست که با رای دادن یا رای ندادن خود سرنوشت سیاسیون را مانند سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۹۲و ۱۳۹۶ و ۱۴۰۳تعیین میکنند و اگر سودای مقامات بالاتر همچنان در سر رئیس مجلس هست این اکثریت اجتماعی از آن اکثریت پارلمانی سرنوشت سازتر است.
کافی است به آرای شهروندان تهران به شهردار این شهر اشاره کنیم که گرچه در عمران و نوسازی کارنامه خوبی داشت، اما در سیاست ورزی موفق نبود. وقتی طبقه متوسط شهری رای نمیدهد فقط اصلاح طلبان شکست نمیخورند، آقای قالیباف هم رای نمیآورد چرا که مردم کارنامه او را به عنوان رئیس پلیس دوره خاتمی و شهردار تهران که جانشین محمود احمدی نژاد شد و خود را " سردار دکتر خلبان"معرفی میکرد، دوستتر دارند تا سخنگوی جبهه پایداری که به جای کت و شلوار، پیراهن را روی شلوار میاندازد و به شیوه زلنسکی لباس میپوشد. قالیباف روزی نماد تکنوکراسی حزب اللهی بود و حال در گذار به جبهه پایداری است و این یک تراژدی است که از آنجا رانده و از اینجا مانده میشود.
کافی است به رای اصولگرایان در مجلس دوازدهم و ریاست جمهوری چهاردهم دقت کنیم. تندروها هرگز به قالیباف رای نمیدهند، اما او رای میانه روها را هم از دست داده است. درست است که مجری شبکه افق و یار غار اخوان جلیلی بیشتر از آقای قالیباف رییس مجلس رای آورده است، اما سقف رای همه اصولگرایان در این مجلس در تهران که نمایندگانش در ادوار گذشته تا ۲ ملیون رای آوردهاند طبق آمار رسمی به ۶۰۰ هزار رای نمیرسد و این دو وکیل اصولگرا هم حدود ۴۰۰ هزار رای بدست آوردهاند .. این البته اختصاص به اصولگرایان ندارد و متاسفانه هر دو جناح سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا کشور به اقلیت بدل شدهاند. در حالی که در سال ۱۳۹۶ رئیس جمهور منتخب با افزایش چشمگیر آرا نسبت به دوره قبل خود، توانست ۲۵ میلیون رأی بدست آورد و پس از آن نیز دیگر در انتخاباتی مجال رقابت نیافت.
آیا قیاس این دو انتخاب منصفانه است؟! آیا ۴۰۰/۰۰۰ از ۲۵/۰۰۰/۰۰۰ بزرگتر است؟ آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟
شعار " نه شرقی - نه غربی" در سیاست خارجی همپای شعار " استقلال - آزادی " در سیاست داخلی یکی از دو ستون جمهوری اسلامی و فراتر از آن؛ ایران است. از دوره صفویه ایران میان شرق و غرب در جهان میانه بوده است و امیر کبیر و محمد مصدق و سید حسن مدرس و حتی پهلوی دوم با تبدیل موازنه منفی به موازنه مثبت در پی سیاست مستقل ملی میان دوستان آمریکایی و دشمنان روسی اش بود. کار به جایی رسید که پارهای کارخانههای صنعتی ایران را که آمریکا و اروپای غربی نساخت، روسیه شوروی و اروپای شرقی ساختند. باید به دولت و شورای امنیت ملی در تداوم این راهبرد با حمایت از توافق با روس و چین کمک کرد.
اما در هر حال نباید بیگانه را بر خانواده ترجیح داد؛ چه شرقی و چه غربی ... روسها مدافعی به نام سرگی لاوروف دارند چرا رییس مجلس باید از روسیه دفاع کند؟ مگر روحانی یا ظریف مسوولیتی دارند که جز رنجاندن روسها بتوانند خدشهای در روابط ما به وجود آورند؟! بعید است پوتین این قدر نازک دل باشد که با رنجش از دو مسوول سابق غش در معامله کند مگر اینکه دوستان برای آنان آیندهای ببینند که بخواهند از هم اکنون برای بازگشت اعتدالگرایی به دولت چارهای کنند که این هیچ ربطی به سیاست خارجی ندارد و رقابتی در سیاست داخلی است که نباید دیپلماسی را بازیچه آن قرار داد. در این مساله باید به دموکراسی مجال داد و به رقابت تن داد و خاطرات تلخ گذشته در دخالت بیگانگان در سیاست داخلی را تکرار نکرد.
به یاد داریم رهبر انقلاب اسلامی قیام خود را از مبارزه با کاپیتولاسیون شروع کرد و افزوده بود که آمریکا از انگلیس بدتر است و انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر ... در سیاست خارجی باید مطلقا ملی بود ...