نشریه آتلانتیک گزارشی ویژه از وضعیت اضطراری در سیاست و دموکراسی ایالات متحده منتشر کرده است؛ گزارشی که با مرور مجموعهای از رویدادها تنها در چند روز اخیر، تصویری تکاندهنده از روند شتابگرفته تخریب دموکراتیک در دوران ترامپ ارائه میدهد. این تحلیل، نشانههایی روشن از شکلگیری نظمی اقتدارگرایانه را برجسته میکند که دیگر نمیتوان آن را صرفاً یک زنگ خطر دانست، بلکه باید آن را بحران بالفعل دموکراسی آمریکایی تلقی کرد.
این گزارش ترجمهای است از مقالهی «Twenty-Four Hours of Authoritarianism» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به اقدامات تهدیدآمیز ترامپ علیه دموکراسی میپردازد:
چندی پیش، بهطور اتفاقی با یکی از دوستان قدیمیام روبهرو شدم؛ فردی اهل اندیشه و از چهرههای شناختهشده در میان دموکراتها که در سالهای اخیر اندکی به راست گرایش پیدا کرده، اما همچنان به اصول لیبرال وفادار مانده و از حامیان ترامپ محسوب نمیشود. پس از گفتوگویی درباره افراطگریهای جناح چپ، در خلال صحبتها اشارهای کردم که استبداد جنونآمیز ترامپ، ناتوانی دموکراتها در انسجام و هماهنگی را به مشکلی بهمراتب جدیتر و نگرانکنندهتر بدل کرده است.
پاسخ او، برخلاف انتظارم، با نوعی خشم و اعتراض همراه بود. گفت که ترامپ نه انتخابات را لغو کرده و نه نیروهای شبهنظامی را به خیابان فرستاده است؛ بنابراین، چطور میتوان او را «اقتدارگرا» نامید؟
بسیاری از آمریکاییهای تحصیلکرده، درک و تلقی مشابهی با این دوست من دارند. آنها معتقدند تا زمانی که انتخابات برگزار میشود و انتقاد از رئیسجمهور آزاد است، دموکراسی در معرض تهدید نیست. اما آنچه نمیبینند، روند آهسته و نظاممندی است که طی آن، دولت با تضعیف تدریجی هنجارها و سازوکارهای نهادی، زمینه را برای مسلط شدن کامل حزب حاکم و سرکوب مؤثر اپوزیسیون فراهم میسازد.
در ادبیات علوم سیاسی، برای این پدیده اصطلاح روشنی وجود دارد: «پسرفت دموکراتیک». اگر این روند ادامه یابد، نتیجه آن چیزی خواهد بود که از آن با عنوان «اقتدارگرایی رقابتی» یاد میشود؛ حالتی که در آن، انتخابات اگرچه همچنان برگزار میشود، اما حزب حاکم با در اختیار گرفتن گسترده نهادها و زیر پا گذاشتن قانون، قدرت را چنان در انحصار خود گرفته که اپوزیسیون عملاً شانسی برای رقابت ندارد.
این مفاهیم اگرچه در ظاهر فنی و انتزاعیاند، اما نکتهای بنیادین را روشن میسازند: دموکراسی و اقتدارگرایی دو نقطه متقابل و گسسته نیستند، بلکه دو سوی یک طیفاند، و حرکت در این مسیر اغلب تدریجی، آرام و بیصدا اتفاق میافتد.
دیروز به سخنان دوستم فکر میکردم؛ چرا که تنها در عرض یک روز، دونالد ترامپ شش اقدام یا تهدید جدید و نگرانکننده علیه بنیانهای دموکراسی لیبرال انجام داد یا مشخص شد که انجام داده است. اقداماتی که در گذشته شوکهکننده بهحساب میآمدند، اما امروز، پس از یک دهه که ترامپ بهطور پیوسته اعصاب و هنجارهای مدنی جامعه را هدف قرار داده، دیگر بخشی عادی و روزمره از صحنه سیاست به نظر میرسند.
رئیس جمهور طی ۲۴ ساعت:
۱. ترامپ پیشنهاد بازداشت «زهران ممدانی»، عضو دموکرات شورای شهر نیویورک، را مطرح کرد. او در پاسخ به پرسشی درباره قول ممدانی مبنی بر جلوگیری از اخراج مهاجران توسط مأموران نقابدار اداره مهاجرت (ICE) سخن میگفت، اما مستقیماً عقاید سیاسی او را نشانه گرفت و گفت: «ما به یک کمونیست در این کشور نیازی نداریم.» ترامپ همچنین اتهامی بیاساس و خطرناک مطرح کرد و مدعی شد که ممدانی – که شهروند آمریکاست – «بهطور غیرقانونی در این کشور حضور دارد».
۲. ترامپ تهدید کرد که شبکه خبری CNN را به دلیل دو گزارش تحت تعقیب قرار میدهد: یکی درباره اپلیکیشنی که کاربران را از تحرکات ICE مطلع میکند، و دیگری تحلیلی از سازمان اطلاعات دفاعی که گفته بود حملات آمریکا تنها چند ماه برنامه هستهای ایران را به تأخیر انداخته است. «کریستی نوم»، وزیر امنیت داخلی، اعلام کرد: «در حال بررسی این هستیم که آیا میتوان بابت تشویق مردم به فرار از اجرای قانون، علیه آنها اقدام قضایی کرد یا نه.» ترامپ نیز این تهدید را تأیید کرد و افزود: «شاید بابت گزارشهای دروغین درباره ایران هم بتوان آنها را تحت پیگرد قرار داد.»
۳. رئیسجمهور پیشنهاد داد که «ایلان ماسک» بهدلیل انتقادش از طرح اقتصادی جمهوریخواهان، با اقدامات تنبیهی مواجه شود. او در شبکه اجتماعی خود، Truth Social، نوشت: «اگر از پرتاب موشک، ساخت ماهواره و خودروهای برقی دست برداریم، کشور ثروت بزرگی ذخیره خواهد کرد. شاید وقت آن رسیده که DOGE به این موضوع ورود کند. پول زیادی برای صرفهجویی وجود دارد!»
دوست من ممکن است در برابر این مثالها چنین استدلال کند که ترامپ اغلب تهدیدهایش را عملی نمیکند. این گفته تا حدی درست است، اما نه بهطور کامل. بهویژه در دور دوم ریاستجمهوریاش، بسیاری از تهدیدهای او جنبه اجرایی یافتند.
در واقع، فهرست اقتدارگرایانه دیروز محدود به اظهارنظر نبود، بلکه شامل دستکم سه اقدام عملی نیز میشد.
۴. روزنامه نیویورکتایمز گزارش داد که ترامپ «جرد ال. وایز» را به عضویت در «کارگروه تسلیحاتی وزارت دادگستری» منصوب کرده است. وایز، مأمور سابق افبیآی، در سال ۲۰۲۳ به دلیل نقشآفرینی در یورش ششم ژانویه به کنگره، از سوی دادستانهای فدرال تحت پیگرد قرار گرفت. طبق گزارشها، او سایر آشوبگران را به حمله به مأموران پلیس تحریک میکرد و فریاد میزد: «بکشیدشان! بکشیدشان!» وایز در نخستین روز از دور دوم ریاستجمهوری ترامپ، مورد عفو قرار گرفت. او اکنون زیر نظر «اد مارتین» فعالیت میکند؛ کسی که از تلاش ترامپ برای ماندن در قدرت پس از شکست در انتخابات حمایت کرده بود و کوشیده بود با تهدیدهای قضایی و غیرقضایی، مخالفان را مرعوب سازد.
۵. دولت ترامپ مبلغ ۷ میلیارد دلار از بودجه وزارت آموزش ایالات متحده را که پیشتر برای برنامههای فوقبرنامه، دورههای تابستانی، آموزش زبان انگلیسی برای زبانآموزان، تربیت معلم و دیگر برنامههای آموزشی به تصویب کنگره رسیده بود، توقیف کرد. این اقدام بار دیگر نشان داد که ترامپ قصد دارد برخلاف مفاد قانون اساسی، اختیار تخصیص منابع مالی را از کنگره سلب کرده و آن را به خود منتقل کند.
۶. شرکت «پارامونت»، مالک شبکه CBS، در برابر شکایت بیپایه و جنجالبرانگیز ترامپ علیه برنامه تلویزیونی «۶۰ دقیقه» کوتاه آمد و با او به توافق رسید. این شکایت مضحک ادعا میکرد که پخش مصاحبهای با کاملا هریس در سال ۲۰۲۴ ــ که بهصورت معمول برای اختصار تدوین شده بود ــ موجب آسیب روحی ترامپ شده است. این در حالی است که وکلای ترامپ بهخوبی میدانستند تدوین مصاحبهها در برنامههای خبری یک رویه استاندارد است. بهنظر میرسد تنها انگیزه واقعی برای این سازش، تمایل پارامونت به هموار کردن مسیر تأیید دولت ترامپ برای خرید یک استودیوی فیلمسازی در هالیوود بوده است؛ هرچند این شرکت این انگیزه را رد کرده است.
هیچیک از این اقدامات، صرفاً رویدادهایی گذرا یا تصادفی نیستند. همه آنها بخشی از یک الگوی رفتاری منسجماند که به رویه ثابت در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ تبدیل شده است. رئیسجمهور اکنون نظمی سیاسی را پیریزی کرده که در آن، شورشیان وفادار او از مجازات معاف میشوند، خود را صاحب بیقید و شرط بودجه عمومی و اختیارات اجرایی میداند، و این قدرت را صرفاً در خدمت پاداشدادن به دوستان و تنبیه مخالفان به کار میگیرد.
اگر این نظم جدید مهار نشود، دیری نخواهد پایید که مخالفت با آن چنان هزینهبر و خطرناک شود که نهادهای کلیدی در اقتصاد، رسانه و آموزش عالی ناچار به تمکین در برابر خواستههای ترامپ شوند. شاید هیچگاه به آن نقطه نهایی نرسیم، اما جهتگیری کنونی بیتردید نشان میدهد که ترامپ تصمیم گرفته ما را به همان مسیر بکشاند.