کد خبر : ۱۰۳۹۵۰
۲۰:۳۹

۱۴۰۴/۰۴/۱۱
ترجمه اختصاصی؛

تحلیلگر آمریکایی: آرزوی اسرائیلی‌ها تکه‌تکه شدن ایران است / منظور اسرائیل از تغییر رژیم، تجزیه است

تحلیلگر آمریکایی: آرزوی اسرائیلی‌ها تکه‌تکه شدن ایران است / منظور اسرائیل از تغییر رژیم، تجزیه است

در گفت‌وگویی تحلیلی پروفسور جان مرشایمر، نظریه‌پرداز برجسته روابط بین‌الملل به بررسی پیامدهای راهبردی حملات هوایی اسرائیل علیه ایران پرداخت و با استناد به شواهد تاریخی و وضعیت کنونی، این عملیات را شکستی کامل و بازدارنده برای اسرائیل و آمریکا ارزیابی کرد.

این گزارش، پیاده‌سازی و ترجمه‌ای است از مصاحبه‌ی «Why Israel's War Against Iran BACKFIRED» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به حمله و اهداف اسرائیل از حمله به ایران می‌پردازد:

 

گلن گرینوالد:

کاملاً درک می‌کنم که اسرائیل بخشی از هویت و روان ملی خود را بر مبنای تهدید ناشی از ایران شکل داده و به‌وضوح نمی‌خواهد که ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد؛ تا حدی از بیم استفاده احتمالی از آن. اما تصور می‌کنم نگرانی بزرگ‌تر در اسرائیل و حتی در ایالات متحده این است که اگر ایران به یک قدرت هسته‌ای تبدیل شود، دیگر اسرائیل قادر نخواهد بود کنترل و سلطه فعلی خود را بر منطقه حفظ کند، آن‌طور که تاکنون توانسته است.

در سال‌های اخیر شاهد بودیم که اسرائیل فقط به غزه یا کرانه باختری محدود نشده؛ همین هفته دوباره سوریه را بمباران کرد، در طرح‌های تغییر رژیم آن کشور مشارکت داشته، بخش‌هایی از خاک لبنان را تصرف کرده و بار‌ها به آن کشور حمله کرده، یمن را بمباران کرده و اکنون ایران را هدف قرار داده است.

در حالی که نگرانی از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای قابل فهم است—چون مسلماً ترجیح می‌دهیم شمار کشور‌های هسته‌ای افزایش نیابد—اما آیا نگرانی اصلی این نیست که با هسته‌ای شدن ایران، اسرائیل دیگر نتواند در نقش قدرت مسلط منطقه‌ای و نیروی بازدارنده یک‌جانبه ظاهر شود؟

 

جان مرشایمر:

بله، تردیدی نیست که در حال حاضر اسرائیل از توان نظامی لازم برای اعمال قدرت یک‌جانبه در منطقه برخوردار است و اتحاد استراتژیک با آمریکا نیز بر این قدرت افزوده است. این دو به‌گونه‌ای مکمل یکدیگر عمل می‌کنند و این برای اسرائیل یک سرمایه بزرگ ژئوپلیتیک محسوب می‌شود.

اما دیدگاه من اندکی متفاوت است. اگر به تاریخ شکل‌گیری اسرائیل بازگردیم، می‌بینیم که اسرائیل همواره تمایل عمیقی به تضعیف و فروپاشی کشور‌های عرب همسایه داشته است. آنچه امروز در سوریه رخ می‌دهد یا در یک سال و نیم گذشته رخ داده، دقیقاً همان چیزی است که اسرائیلی‌ها آرزو دارند درباره ایران هم اتفاق بیفتد: تکه‌تکه کردن و در صورت امکان، فروپاشی کامل.

وقتی اسرائیل از تغییر رژیم در ایران صحبت می‌کند، هدف صرفاً جایگزینی دولت نیست؛ بلکه تجزیه ساختاری کشور است. به‌عنوان نمونه، اسرائیل همواره به تشکیل یک کشور مستقل کُرد علاقه‌مند بوده است. این علاقه به‌دلیل آن است که تشکیل چنین کشوری می‌تواند چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه را دچار فروپاشی داخلی کند. این دقیقاً همان سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» است.

پس باید بدانیم که اسرائیل نه‌تنها می‌خواهد قدرتمندترین کشور منطقه باشد، بلکه برای رسیدن به این هدف، چهار راهبرد اصلی دارد:

نخست، اتحاد کامل با ایالات متحده.

دوم، انحصار داشتن سلاح هسته‌ای در منطقه.

سوم، حفظ قدرت برتر نظامی متعارف.

و چهارم، تضعیف یا تجزیه رقبای منطقه‌ای به‌گونه‌ای که یا ناکارآمد شوند یا کاملاً وابسته به آمریکا گردند.

این الگو را در مورد اردن و مصر می‌بینیم. هر دو کشور تقریباً هیچ استقلالی در برابر اسرائیل ندارند، چون وابستگی کامل اقتصادی به آمریکا دارند و آمریکا نیز صراحتاً اعلام کرده اگر این کشور‌ها در برابر اسرائیل بایستند، با تحریم اقتصادی مواجه خواهند شد.

در قبال کشور‌هایی مانند سوریه، لبنان، ایران و عراق نیز هدف نه مذاکره یا مهار، بلکه تخریب، فروپاشی و ناکارآمدسازی است؛ و این هدف، در واقع هدف دوم طرح تغییر رژیم است.

 

گلن گرینوالد:

بسیار خوب، در این زمینه از شما می‌پرسم: آیا حملات سنگین و گسترده‌ای که اخیراً علیه ایران، عمدتاً توسط اسرائیل و تا حدودی آمریکا انجام شده، واقعاً موفقیتی در راستای بی‌ثبات‌سازی یا تضعیف حکومت ایران در پی داشته؟

یا به نظرتان جمهوری اسلامی ایران همچنان قدرت خود را حفظ کرده و سرسختانه پابرجاست؟ چرا که بیش از ۴۵ سال است، از زمان انقلاب ۱۹۷۹، تلاش‌هایی برای سرنگونی این نظام صورت گرفته، اما به نتیجه‌ای نرسیده‌اند. شما وضعیت فعلی قدرت و ثبات حاکمیت ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا به‌اندازه‌ای تضعیف شده که در آستانه فروپاشی باشد یا همچنان مقاوم ایستاده است؟

 

جان مرشایمر:

گلن، تمام شواهد موجود نشان می‌دهد که کمپین هوایی اسرائیل علیه ایران، که از ۱۳ ژوئن آغاز شد، نتیجه‌ای کاملاً معکوس به بار آورده است.

شواهد حاکی از آن است که مردم ایران به‌نوعی در حمایت از کشور و نظام، به دور پرچم گرد آمده‌اند. ما در تاریخ، نمونه‌های زیادی داریم که وقتی کشوری هدف بمباران قرار می‌گیرد—با هدف تغییر رژیم—نتیجه نه فروپاشی، بلکه انسجام داخلی و مقاومت بیشتر است. حتی یک مورد وجود ندارد، تأکید می‌کنم حتی یک نمونه تاریخی وجود ندارد، که صرف بمباران هوایی منجر به تغییر رژیم شده باشد.

بنابراین، این باور که اسرائیل بتواند تنها با قدرت هوایی، رژیم ایران را سرنگون کند، اصلاً قابل اتکا نیست. اگر به ۱۲ روز گذشته نگاه کنیم، به‌روشنی می‌بینیم که حکومت ایران نه‌تنها تضعیف نشده، بلکه در موقعیتی باثبات‌تر از پیش از آغاز این حملات قرار دارد. پس می‌توان گفت این عملیات، به‌لحاظ راهبردی شکست‌خورده است.

 

گلن گرینوالد:

فکر می‌کنم اگر حامیان تغییر رژیم در اسرائیل و دیگر کشور‌ها صحبت شما را بشنوند—که من دیده‌ام چنین بحثی مطرح می‌شود—ممکن است به نمونه لیبی اشاره کنند. نتانیاهو نیز قذافی را بار‌ها به‌عنوان الگوی مناسبی معرفی کرده که ایران باید از آن تبعیت کند. تصورش را بکنید: او می‌گوید ما باید ایران را وادار کنیم همان مسیری را برود که قذافی رفت—که نه‌فقط به تغییر رژیم، بلکه به قتل فجیع و تجاوز علنی در خیابان توسط شورشیان منجر شد.

اینجاست که برخی ممکن است بگویند: ببینید! ما توانستیم تنها با بمباران هوایی، رژیم قذافی را سرنگون کنیم. آیا نمی‌شود همین کار را با ایران هم انجام داد؟

 

جان مرشایمر:

نه، اتفاقی که در لیبی افتاد فقط بمباران هوایی نبود. آنجا جنگ زمینی هم وجود داشت. ایالات متحده نیازی به مداخله مستقیم نداشت، چون نیرو‌های نیابتی و شورشیان مسلح از درون، جنگ را آغاز کرده بودند و ما تنها پشتیبانی هوایی ارائه دادیم.

در لیبی، شرایط از قبل مهیا شده بود؛ انقلاب یا شورش آغاز شده بود و میدان جنگ فعالی وجود داشت. تنها در چنین شرایطی، حمایت هوایی می‌تواند مؤثر واقع شود، نه در شرایطی مثل ایران.

به یاد بیاورید در عراق چه شد: ما نتوانستیم با بمباران از هوا رژیم صدام را تغییر دهیم، بنابراین مجبور شدیم حمله زمینی انجام دهیم، کشور را اشغال کنیم و ماه‌ها دنبال یک جانشین مناسب بگردیم.

ما با «شوک و وحشت» وارد شدیم، اما این نمایش قدرت به‌تنهایی منجر به سرنگونی حکومت نشد. قدرت هوایی به‌تنهایی کافی نیست.

 

گلن گرینوالد:

کاملاً درست است. یادم هست در همان شب نخست یا دوم حملات اسرائیل به ایران، بسیاری از گزارش‌ها می‌گفتند که کل ساختار فرماندهی نظامی ایران هدف قرار گرفته و نابود شده تا ایرانی‌ها آن‌قدر شوکه شوند که عملاً تسلیم شوند.

همان مدل “شوک و وحشت” که در عراق هم استفاده شد. اما همان‌طور که شما اشاره کردید، چنین اتفاقی نیفتاد و هیچ‌گونه فروپاشی در کار نبود.

اما اجازه دهید از شما بپرسم:

در حالی که به‌نظر می‌رسد این مرحله از جنگ—یعنی بمباران‌های مستقیم—فعلاً متوقف شده، همچنان نمی‌توانم باور کنم که ایده تغییر رژیم از ذهن بسیاری از سیاست‌گذاران در واشنگتن و تل‌آویو خارج شده باشد.

ترامپ امروز گفت که دیگر از تغییر رژیم حمایت نمی‌کند و معتقد است بی‌ثباتی ناشی از آن به قیمتش نمی‌ارزد. اما ما می‌دانیم که آمریکا و اسرائیل به‌طور مستمر از گروه‌های مختلف مخالف رژیم در ایران حمایت مالی می‌کنند—از جمله مجاهدین خلق یا گروه‌هایی که با موساد، سیا یا MI۶ در ارتباط هستند.

سؤال من این است:

آیا این نیرو‌های نیابتی و شبه‌نظامیان، در صورتی که از حمایت هوایی اسرائیل و آمریکا برخوردار باشند، می‌توانند واقعاً یک جنگ زمینی مؤثر برای تغییر رژیم به راه بیندازند؟

آیا در این سناریو، وضعیت می‌تواند به‌طور معناداری با لیبی قابل مقایسه باشد؟

 

جان مرشایمر:

واقعیت این است که اسرائیل تاکنون نتوانسته تغییری در ساختار سیاسی ایران ایجاد کند، و پس از وقایع ۱۲ روز گذشته، ایران اکنون انگیزه و اراده بیشتری دارد که از بروز هرگونه تهدید داخلی جلوگیری نماید. البته پیش‌بینی دقیق روند‌های داخلی در ایران کار بسیار دشواری است.

در حال حاضر هیچ نشانه‌ای از یک حرکت فراگیر وجود ندارد، و نظام ایران نیز با عزم جدی در تلاش است تا این وضعیت را در آینده‌ای قابل پیش‌بینی حفظ کند. بنابراین، من وقوع تغییر رژیم را بعید می‌دانم.

اما گلن، اگر فرض کنیم چنین تغییری رخ دهد، باید بپرسیم: نتیجه نهایی چه خواهد بود؟ پایان خوش این سناریو چگونه است؟ آیا کسی باور دارد که رژیم جدید در ایران خواهد گفت: ما نه به دنبال سلاح هسته‌ای هستیم، نه قصد ایجاد مشکل برای اسرائیل یا آمریکا را داریم و حاضر به پیروی کامل از دستورات اسرائیل هستیم؟ واقعاً فکر می‌کنید چنین چیزی ممکن است؟

 

گلن گرینوالد:

رویا این است که پسر شاه، که در واقع دست‌نشانده آمریکا و اسرائیل محسوب می‌شود، دوباره به قدرت بازگردد. در رسانه‌های غربی نیز با او تقریباً مثل خوان گوایدو رفتار می‌شود.

در عراق هم چنین طرحی داشتند؛ احمد چلبی قرار بود به‌عنوان ناجی وارد شود، با اینکه دهه‌ها خارج از عراق زندگی کرده بود. اینها همان خیال‌پردازی‌هایی است که روی آن حساب باز کرده‌اند.

 

جان مرشایمر:

دقیقاً، این همان خیال است—و اگر کسی واقعاً آن را باور دارد، من پلی برای فروش به او دارم! این اتفاق نخواهد افتاد.

فراموش نکنید که در انقلاب ۱۹۷۹ این شاه بود که سرنگون شد؛ و اتفاقاً شاه هم برنامه‌ای جاه‌طلبانه برای دستیابی به سلاح هسته‌ای داشت. او متعهد بود ایران را به قدرتی هسته‌ای تبدیل کند.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود: آیا از دیدگاه ایران، داشتن سلاح هسته‌ای منطقی است؟

اهود باراک، نخست‌وزیر و وزیر دفاع سابق اسرائیل، روزی گفت که ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای است «چون این کار کاملاً منطقی است». این جمله را در نظر بگیرید؛ او فردی باهوش است و کاملاً درست می‌گوید.

بله، از منظر استراتژیک، ایران حق دارد که به‌دنبال سلاح هسته‌ای باشد. من بار‌ها علناً گفته‌ام: اگر من مشاور امنیت ملی ایران بودم، آنها اکنون به سلاح هسته‌ای مجهز بودند.

درس ۱۲ روز گذشته این است که ایران اشتباه کرد که تاکنون سلاح هسته‌ای تهیه نکرده است. به نظرم، اکنون باید مسیر را اصلاح کند و به‌سرعت به‌دنبال آن برود. اگر ایران سلاح هسته‌ای در اختیار داشت، اسرائیل و آمریکا جرأت حمله نمی‌کردند.

حتی اگر پسر شاه هم به قدرت برسد، شرط می‌بندم که خیلی زود به این نتیجه خواهد رسید که ساخت سلاح هسته‌ای تصمیمی منطقی است—چراکه واقعیت ژئوپلیتیک منطقه همین را ایجاب می‌کند.

منبع: GlennGreenwald

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدترین
  • پربحث‌ترین‌