کد خبر : ۱۰۳۸۲۲
۱۵:۵۲

۱۴۰۴/۰۴/۰۸
ترجمه اختصاصی؛

روزی که ایران هسته‌ای متولد شد

روزی که ایران هسته‌ای متولد شد

در یادداشتی هشدارآمیز، انریکه مورا — دیپلمات ارشد اروپایی و از چهره‌های کلیدی مذاکرات هسته‌ای با ایران — حمله نظامی ۲۱ ژوئن آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران را لحظه‌ای برگشت‌ناپذیر در تاریخ می‌داند: نه پایان برنامه هسته‌ای ایران، بلکه آغاز رسمی “ایران هسته‌ای”. به باور مورا، آنچه در این حمله نابود شد، نه صرفاً زیرساخت فنی، بلکه بستر دیپلماسی هسته‌ای با تهران بود؛ توافقی که دیگر امکان احیا ندارد، زیرا دانشی که ایران به‌دست آورده، قابل بمباران نیست.

این گزارش ترجمه‌ای است از مقاله‌ی «The day a nuclear Iran was born» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به تبعات حمله آمریکا به ایران می‌پردازد:

 

حمله نظامی آمریکا به برنامه هسته‌ای ایران، نقطه‌ای بازگشت‌ناپذیر را رقم زد. دونالد ترامپ پیش از این، بنیان‌هایی را که ساختار عدم اشاعه درباره ایران بر آن استوار بود، به‌طور دائمی تضعیف کرده بود.

تصمیم ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج ایالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، نخستین ضربه بود. در ادامه، تردید‌های دولت بایدن و امتناع ایران از پذیرش توافق جدید در تابستان ۲۰۲۲، مسیر احیای برجام را مسدود کرد. اما حمله هوایی ۲۱ ژوئن ۲۰۲۵ از تمام این رویداد‌ها فراتر رفت. سیاست سنتی «فشار حداکثری» اکنون به اقدام مستقیم نظامی برای نابودی فیزیکی تأسیسات هسته‌ای ایران بدل شده است.

اما آنچه واقعاً نابود شده، دیپلماسی هسته‌ای است.

برای درک عمق این تحول، باید به ماهیت اولیه برجام بازگردیم. مذاکرات هسته‌ای از دو دهه پیش بر مبنای یک معامله مشخص شکل گرفته بود: ایران می‌پذیرفت برنامه هسته‌ای خود را محدود کرده و تحت نظارت سخت‌گیرانه بین‌المللی قرار دهد؛ در مقابل، جامعه جهانی تحریم‌های اقتصادی را که از سال ۲۰۰۶ توسط شورای امنیت سازمان ملل وضع شده بود، لغو می‌کرد.

این تعادل که در نهایت در سال ۲۰۱۵ با توافق برجام تثبیت شد، مؤثر بود. ایران می‌توانست برنامه‌ای صرفاً صلح‌آمیز داشته باشد که به‌واسطه محدودیت‌های فنی تعریف‌شده، تنها برای اهداف مدنی قابل استفاده بود و زیر نظر دائمی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار داشت. در عوض، مسیر بازگشت ایران به اقتصاد جهانی و دسترسی به منابع مالی هموار می‌شد.

برگزاری چنین مذاکراتی، نیازمند درک دقیق از ظرفیت‌های فنی ایران بود — همان چیزی که به‌عنوان «خط مبنا» توسط آژانس مشخص می‌شد: ایران چه دارد، کجا نگهداری می‌شود، و چه فعالیتی انجام می‌دهد. این داده‌ها نه‌تنها پایه گفت‌و‌گو‌های جدی، بلکه ابزار ارزیابی پایبندی یا تخلف بودند.

اما با بمباران تأسیسات هسته‌ای توسط آمریکا، این بستر از میان رفته است. حتی اگر ایران از NPT خارج نشود، آمادگی سیاسی برای همکاری با آژانس و بازرسی از تأسیسات — یا آنچه از آنها باقی مانده — از بین رفته است. دیپلماسی هسته‌ای با ایران، که تا پیش از بمباران هنوز نامی برای آن وجود داشت، دیگر وجود ندارد؛ زیرا زیرساخت آن نابود شده است.

اکنون پرسش این است: کسانی که همچنان از ایران می‌خواهند «به میز مذاکره بازگردد»، دقیقاً از چه سخن می‌گویند؟

تمام کسانی که در مذاکرات هسته‌ای ایران حضور داشته‌اند، به یک واقعیت واقف‌اند:

می‌توان درباره میزان سانتریفیوژها، مقدار اورانیوم غنی‌شده، و سطح غنی‌سازی مذاکره کرد — و حتی اقداماتی که ایران در سال‌های اخیر انجام داده را به عقب برگرداند.

اما چیزی که قابل بازگشت نیست، دانشی است که دانشمندان و مهندسان ایرانی طی این سال‌ها به‌دست آورده‌اند — همان‌هایی که بار‌ها هدف ترور‌های اسرائیل بوده‌اند.
این واقعیت برای ما که در دوره‌های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲، و سپس در ۲۰۲۴ با دولت جدید ایران مذاکره کردیم، حتی ملموس‌تر از کسانی بود که در دوره‌های پیشین، از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ و حتی ۲۰۰۵ درگیر مذاکرات بودند.

مهندسان ایرانی اکنون بر کل چرخه سوخت هسته‌ای تسلط دارند. آنها همچنین موشک‌ها و سامانه‌های پرتاب را با تکیه بر فناوری بومی توسعه داده‌اند. اینها دو مورد از سه مؤلفه لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای هستند.

مولفه سوم — یعنی تسلیحاتی‌سازی و نصب کلاهک هسته‌ای روی موشک — طبق ارزیابی‌های آمریکا هنوز محقق نشده است. اما این یک مانع فنی لاینحل نیست؛ این فقط مسئله زمان و اراده سیاسی است.

اینجاست که حمله ۲۱ ژوئن ممکن است نقطه‌ای تعیین‌کننده باشد. ایالات متحده تا پیش از این، هرگز مستقیماً به خاک ایران حمله نکرده بود. این حمله بی‌سابقه برای دومین بار به جمهوری اسلامی نشان داد که دیپلماسی هسته‌ای، اگرچه قابل بازگشت است، اما بسیار شکننده و به‌شدت وابسته به تحولات سیاسی در واشنگتن است. سومین باری در کار نخواهد بود.

بازگردیم به پرسش قبلی: وقتی فرانسه، آلمان، بریتانیا و سایر کشور‌ها خواستار بازگشت به میز مذاکرات می‌شوند، دقیقاً درباره چه چیزی صحبت می‌کنند؟ آنها به تأسیسات دفن‌شده یا ویران‌شده در فردو یا نطنز اشاره ندارند، بلکه به دانشی اشاره دارند که در ذهن مهندسان ایرانی زنده مانده است.

توافقی که اکنون مطرح است، ایران را ملزم می‌کند که از توسعه برنامه هسته‌ای خود، حتی برای اهداف صلح‌آمیز، صرف‌نظر کند؛ در ازای آن، تحریم‌های اقتصادی لغو می‌شوند. اما آیا این انتظار، واقع‌گرایانه است؟ آیا واقع‌بینانه است که ایالات متحده صرفاً به وعده‌ای روی کاغذ اکتفا کند و تحریم‌ها را بردارد؟ حتی در گذشته نیز آمریکا برای لغو تحریم‌ها در برابر اقدامات ملموسی مانند تعطیلی سانتریفیوژ‌ها یا خروج اورانیوم غنی‌شده از ایران، با مشکلات عمده‌ای برای جلب رضایت سنا رو‌به‌رو بوده است. حال، تصور اینکه این‌بار در برابر وعده‌ای صرف، تحریم‌ها لغو شود، بسیار دور از واقع است — حتی اگر این وعده با چند اقدام نمادین شفافیت همراه باشد.

اگر چنین توافقی برای آمریکا بی‌معنا باشد، از نگاه ایران چیزی جز یک شوخی تلخ نخواهد بود — مگر شاید به‌صورت تاکتیکی برای توقف حملات اسرائیل. اینکه ایران تعهد بدهد برنامه هسته‌ای‌اش را توسعه ندهد، در حالی که تقریباً تمام کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس در همین مسیر گام برمی‌دارند و در کنار آن، با تهدید بمب روبروست، غیرقابل تصور است.

نه، دیپلماسی هسته‌ای دیگر مرده است!

اگر ایران اکنون تصمیم بگیرد آن «گام سوم» را بردارد — یعنی نظامی‌سازی قابلیت‌های هسته‌ای خود — و اگر تصمیم بگیرد به سوی ساخت بمب حرکت کند، این تصمیم از یک منطق راهبردی روشن پیروی خواهد کرد: هیچ‌کس پایتخت یک کشور دارای بمب اتم را بمباران نمی‌کند.

۲۱ ژوئن ۲۰۲۵ ممکن است نه به عنوان روزی که برنامه هسته‌ای ایران نابود شد، بلکه به عنوان روزی که ایران هسته‌ای به شکلی برگشت‌ناپذیر متولد شد، در تاریخ ثبت شود.

منبع: amwaj

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدترین
  • پربحث‌ترین‌