کد خبر : ۱۰۲۶۰۶
۱۴:۳۵

۱۴۰۴/۰۳/۰۲
یک تحلیلگر مسائل منطقه:

امید به مذاکره بیش از ۵۰ درصد است

امید به مذاکره بیش از ۵۰ درصد است

یک تحلیلگر مسائل منطقه می گوید: امید به مذاکره بیش از ۵۰ درصد است و احتمال جنگ زیر ۵۰ درصد. اگر این مذاکرات به نتیجه‌ای مثبت برسد، هم ایران از آن بهره خواهد برد و هم آمریکا و شخص ترامپ، که به دنبال منافعی برای خود و کشورش است، سود خواهند برد. این امر می‌تواند مذاکرات را پایدارتر کند.

علی حسینی گفت: تهدیدات اسرائیل عمدتا در راستای جنگ روانی آمریکایی‌هاست و احتمال اجرای عملیات نظامی مستقیم پایین است. با این حال، نباید فراموش کرد که جنگ همیشه خسارت‌های گسترده‌ای دارد که جبران آن‌ها در کوتاه‌مدت و حتی میان‌مدت دشوار است. بنابراین، مسئولان کشور باید نهایت هوشیاری را به خرج دهند تا از وقوع هر نوع درگیری با ضعیف‌ترین احتمال جلوگیری کنند. مهم‌تر از همه، باید مانع از آن شد که اسرائیل به اهداف اعلام‌شده خود برسد و شعارهایی که نتانیاهو مطرح کرده بود به مرحله اجرا در آید.

مشروح گفت و گو با علی حسینی، تحلیلگر مسائل منطقه در پی می آید:

با توجه به بن‌بست فعلی در مذاکرات ایران و آمریکا و تحرکات اسرائیل در منطقه، چقدر احتمال وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا وجود دارد؟

از زمانی که دونالد ترامپ برای ریاست‌جمهوری آمریکا کاندیدا شده بود و در مصاحبه‌هایش درباره ایران و مسأله هسته‌ای صحبت می‌کرد، همواره دو رویکرد را در پیش گرفته بود؛ از یک سو، خود را اهل مذاکره و معامله نشان می‌داد و از سوی دیگر، زبان تهدید را به کار می‌برد. او مدام روی نقاط ضعف اقتصادی ایران تاکید می‌کرد و آن‌ها را به رخ می‌کشید.

اما به نظر می‌رسد که با توجه به شرایط اقتصادی آمریکا و همچنین تجربه جنگ‌های طولانی در عراق و افغانستان، در موقعیتی نیست که بخواهد وارد جنگ جدیدی شود. بنابراین، تهدیدات عمدتا با هدف کشاندن ایران به میز مذاکره و وادار کردن آن به عقب‌نشینی از مواضعش مطرح می‌شود.

با توجه به این تحلیل، آیا می‌توان گفت که جنگی میان ایران و آمریکا رخ نخواهد داد؟

همان‌طور که در گذشته نیز گفته می‌شد، اسرائیل در منطقه نقش نوعی پادگان برای آمریکا را دارد. اکنون هم می‌بینیم که اخبار زیادی درباره تهدیدات اسرائیل علیه مراکز هسته‌ای ایران منتشر می‌شود، حتی اخباری مبنی بر انتقال بمب‌های سنگرشکن.

با توجه به شرایطی که عرض شد، اگر آمریکا بخواهد اقدامی انجام دهد، به‌احتمال زیاد مستقیماً وارد عمل نخواهد شد، بلکه این اقدام را به اسرائیل واگذار خواهد کرد. البته من همچنان معتقدم که حتی تهدیدات اسرائیل نیز در راستای همان سیاستی است که ترامپ دنبال می‌کرد ، از یک سو تهدید و از سوی دیگر نشان دادن تمایل به مذاکره و معامله.

با توجه به شرایط فعلی منطقه، تهدیدات اسرائیل علیه ایران تا چه اندازه جدی و قابل‌توجه است؟

باید گفت تهدیدات رژیم صهیونیستی را نمی‌توان صرفاً لفظی و نمایشی دانست. اسرائیل از جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت ضربه‌های سخت خورده و تجربه تاریخی این رژیم نشان می‌دهد که هر جا ضربه خورده، تلاش کرده از همان نقطه ضربه‌ای شدیدتر وارد کند. این منطق، بخشی از راهبرد بازدارندگی اسرائیل از ابتدای شکل‌گیری‌اش تا امروز بوده است. نمونه بارز آن رفتار اسرائیل در جنگ غزه است؛ جایی که با دو و نیم میلیون جمعیت، فاجعه‌ای انسانی رقم زده و با بمباران گسترده، غزه را به ویرانه تبدیل کرده است. با وجود این، جهان تنها به چند جمله محکومیت بسنده کرده و هیچ اقدام عملی جدی انجام نداده است.

در لبنان نیز، حزب‌الله به دلیل شرایط خاص سیاسی و محدودیت‌هایی که در داخل کشور داشت، ناچار به پذیرش آتش‌بس شد. در سوریه هم زد و بندهای پشت‌پرده میان آمریکا، ترکیه، اسرائیل و حتی گروه‌هایی مانند جبهه النصره (جولانی) اکنون بیش از گذشته آشکار شده است. در عراق، محور مقاومت به دلیل برخی محدودیت‌ها فعلاً در سکوت به سر می‌برد و تنها یمن است که همچنان به آرمان‌های مقاومتی خود وفادار مانده؛ هرچند که آن‌هم با محدودیت‌های فراوانی مواجه است.

اسرائیل کاملاً آگاه است که مرکز ثقل محور مقاومت ایران است و اگر قرار بر تسویه‌حساب نهایی باشد، باید با ایران صورت گیرد. من حتی معتقدم که بن‌بست فعلی در مذاکرات ایران و آمریکا، نتیجه نفوذ و لابی اسرائیل در آمریکاست. اسرائیلی‌ها عامدانه بر نقطه‌ای از مذاکره انگشت گذاشتند که می‌دانستند ایران هرگز از آن عقب‌نشینی نخواهد کرد، تا روند مذاکرات را به سمت شکست بکشانند.

با توجه به این تحلیل، آیا احتمال عملیات نظامی از سوی آمریکا وجود دارد یا این اقدام تنها از طریق اسرائیل صورت خواهد گرفت؟

آمریکا به دلیل محدودیت‌هایی که در منطقه دارد و همچنین فشار کشورهایی مانند دولت‌های ثروتمند جنوب خلیج فارس، فعلاً تمایلی به ورود به درگیری مستقیم ندارد. این کشورها به خوبی می‌دانند که در صورت هرگونه حمله نظامی به ایران و با توجه به اینکه تهران به صراحت اعلام کرده که پایگاه‌های آمریکایی در منطقه را هدف قرار خواهد داد. به همین دلیل، کشورهای عربی از آمریکا خواسته‌اند اقدامی انجام ندهد که امنیت منطقه و مسیر توسعه‌شان را به خطر بیفتد.

در چنین شرایطی، اگر قرار باشد حمله‌ای انجام شود، این شرارت به اسرائیل واگذار خواهد شد. البته اسرائیل نیز به‌ خوبی از قدرت نظامی ایران آگاه است و می‌داند که پاسخ سختی دریافت خواهد کرد. با این حال، تجربه ۲۰ ماه گذشته نشان می‌دهد که اسرائیل، علی‌رغم ضربات سنگین، از خود سخت‌جانی عجیبی نشان داده و برخلاف گذشته که ناتوانی‌اش در جنگ‌های طولانی‌مدت مشهود بود (مثل جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه)، اکنون تا حدی از این نقطه‌ضعف عبور کرده است. بنابراین، احتمال اقدام نظامی از سوی اسرائیل کاملاً جدی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

تحلیل رایج درباره تهدیدات رژیم صهیونیستی چیست؟ آیا باید این تهدیدها را جدی گرفت؟

در حال حاضر تحلیل غالب این است که تهدیدات اسرائیل عمدتا در راستای جنگ روانی آمریکایی‌هاست و احتمال اجرای عملیات نظامی مستقیم پایین است. با این حال، نباید فراموش کرد که جنگ همیشه خسارت‌های گسترده‌ای دارد که جبران آن‌ها در کوتاه‌مدت و حتی میان‌مدت دشوار است. بنابراین، مسئولان کشور باید نهایت هوشیاری را به خرج دهند تا از وقوع هر نوع درگیری با ضعیف‌ترین احتمال جلوگیری کنند. مهم‌تر از همه، باید مانع از آن شد که اسرائیل به اهداف اعلام‌شده خود برسد و شعارهایی که نتانیاهو مطرح کرده بود به مرحله اجرا در آید.

اگر جنگ مستقیم میان ایران و آمریکا یا اسرائیل رخ ندهد، چه سناریوهای دیگری محتمل است؟

اسرائیل همواره در زمینه اشراف اطلاعاتی قوی عمل کرده و اهداف مشخص و محدودی را دنبال می‌کند. بنابراین، احتمال دارد به جای جنگ مستقیم، به سراغ اقدامات مخفی و بی‌نام‌ونشان مانند عملیات خرابکاری، بمب‌گذاری، ترورهای هدفمند، به‌ویژه علیه دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامی ایران، برود. همچنین احتمال استفاده از پهپادهای کوچک یا حملات از راه دور که مسئولیت آن‌ها را به عهده نگیرد، نیز وجود دارد، تا به زعم خود از پاسخ مستقیم ایران در امان بماند.

برآوردها و تحلیل‌هایی که آمریکا و اسرائیل از ایران دارند، چقدر با واقعیت منطبق است؟

تجربه‌های تاریخی نشان داده‌اند که تحلیل‌ها و اطلاعات آن‌ها غالباً از واقعیت ایران فاصله دارد. تصویر واقعی ایران چیزی نیست که اپوزیسیون خارج‌نشین، خبرچین‌ها یا حتی برخی منابع اطلاعاتی به آن‌ها منتقل می‌کنند. مردم ممکن است از وضعیت خدمات عمومی مانند آب و برق یا فساد اداری ناراضی و حتی عصبانی باشند، اما در یک موضوع ، اتفاق‌نظر دارند: حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران.

زمانی که ترامپ نام جعلی برای «خلیج فارس» به کار برد، واکنش گسترده مردم ایران در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی باعث عقب‌نشینی آمریکا شد. دشمنان باید بدانند که ایرانی‌هایی که مهاجرت کرده‌اند یا حتی تابعیت کشورهای دیگر را پذیرفته‌اند ، در بزنگاه‌ها به کشورشان وفادارند. نمونه‌اش خانم ایرانی‌تبار در کنگره آمریکاست که علیرغم موقعیت سیاسی‌اش، از نام خلیج فارس دفاع کرد.

در چنین شرایطی، چقدر می توان امید به موفقیت مذاکرات بین ایران و آمریکا داشت؟

به گمان من، امید به مذاکره بیش از ۵۰ درصد است و احتمال جنگ زیر ۵۰ درصد. اگر این مذاکرات به نتیجه‌ای مثبت برسد، هم ایران از آن بهره خواهد برد و هم آمریکا و شخص ترامپ، که به دنبال منافعی برای خود و کشورش است، سود خواهند برد. این امر می‌تواند مذاکرات را پایدارتر کند.

در شرایط کنونی، مردم چگونه می‌توانند آرامش روانی و اقتصادی خود را حفظ کنند، به‌ویژه در برابر تهدیدات نظامی و نوسانات سیاسی و اقتصادی؟

در گذشته نیز کشور ما با تهدیداتی از این دست مواجه بوده، اما به‌واسطه اطلاعات موثق و مدیریت مسئولان، این تهدیدات با موفقیت کنترل و مدیریت شده‌اند و مردم از نظر روانی و اقتصادی آسیب چندانی ندیده‌اند. امروز نیز وظیفه دستگاه‌های اطلاعاتی این است که با تکیه بر اطلاعات موثق و قابل اعتماد، هم به مردم و هم به مسئولان اطمینان دهند.

در هر حال، یا جنگی رخ خواهد داد یا نه؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که نوسانات سیاسی، روانی و اقتصادی با اتکا به اطلاعات موثق مهار شود؛ همان‌گونه که در سراسر دنیا رایج است. به‌عنوان مثال، در زمان دولت جورج بوش پسر، وقتی آمریکا در باتلاق عراق گرفتار شده بود و می‌کوشید با تهدید ایران و مقابله با گروه‌های مقاومت شرایط را به نفع خود تغییر دهد—که البته این نیز توهمی بیش نبود—دستگاه اطلاعاتی کشور با اشراف اطلاعاتی خود از نوسانات جلوگیری کرد.

حتی در خود آمریکا، دستگاه‌های اطلاعاتی معمولاً مستقل از جریان‌های حزبی عمل می‌کنند. در همان سال‌ها، گزارش‌های رسمی و سالانه نهادهای اطلاعاتی آمریکا اعلام می‌کردند که ایران به دنبال بمب اتمی نیست، و این نهادها خود را درگیر بازی‌های سیاسی روزمره نمی‌کردند.

امروز نیز، بیش از آنکه انتظار پاسخگویی از نهادهای نظامی داشته باشیم، دستگاه اطلاعاتی کشور باید با ارائه اطلاعات دقیق و تحلیل‌های صحیح به مسئولان و مردم، نقش مؤثر خود را ایفا کند. این جزو وظایف اصلی آنهاست و اگر در این زمینه کوتاهی کنند، باید مورد مؤاخذه قرار گیرند.

نباید فقط در موضوعاتی چون فوت یک خبرنگار در پیست اتومبیل‌رانی، که ناشی از سهل‌انگاری و نبود استانداردهای ایمنی است، خواهان پاسخگویی مسئولان باشیم. هرچند این مطالبه کاملاً به‌جا و درست است، اما باید سطح مطالبات خود را به موضوعات کلان‌تر نیز ارتقاء دهیم؛ از جمله همین موضوع حیاتی و راهبردی اطلاعات و امنیت ملی.

منبع: جماران

گزارش خطا

ارسال نظر