یک تحلیلگر مسائل بینالملل گفت: مذاکرات ایران و آمریکا در عمان هوشمندانه مدیریت شد، مهمترین و بزرگترین مانع توافق، نتانیاهوست.
جاوید قربان اوغلی طی یادداشتی با عنوان «دود سفید از مسقط»، نوشت: به دور از هر گونه خوشبینی غیرواقعبینانه باید اذعان کرد نتیجه دور اول گفتوگوهای ایران و امریکا با میانجیگری عمان امیدوارکننده و حاوی نشانههای روشنی برای برونرفت از بحران فزایندهای است که طی ماههای گذشته فضای منطقه و جهان را ملتهب کرده و آثار مخرب آن را مردم با پوست و گوشت در زندگی و معیشت خود مشاهده میکنند.
۱- اولین مانع گفتوگوهای عراقچی-ویتکاف موضوع ساده و پیش پا افتاده «مستقیم -غیرمستقیم» بود. اگرچه به نظر من تصمیم به «مذاکره مستقیم» قبل از رفتن عراقچی به مسقط گرفته شده بود ولی به دلیل برخی ملاحظات باید راهکاری مرضیالطرفین اتخاذ میشد، بهگونهای که در «پروتکل نحوه مذکرات» شرایط برد-برد فراهم شود. به نظر میرسد باید مدیریت هوشمندانه میزبان در عبور از این مانع هر چند ساده و پیش پا افتاده را تحسین کرد. به قول تریتا پارسی، معاون اندیشکده امریکایی کوئینسی همانطور که پیشبینی شد.
هر دو طرف میتوانند بگویند که درست گفتهاند. مذاکرات به مدت دو ساعت و نیم به صورت غیرمستقیم برگزار شد و در پایان عراقچی و ویتکاف به طور مختصر و مستقیم با یکدیگر صحبت کردند.
2- مدیریت رسانهای گفتوگوها همیشه پاشنهآشیلی است که میتواند موجب غلبه حاشیه بر متن شود.
به نظر میرسد بهرغم سخنان تند و نوعا تکراری ترامپ و دیگر مقامات امریکا از یکسو و جریانهای افراطی «ضد مذاکره» در تهران که پس از نتایج ملموس و مثبت گفتوگوهای عمان همچنان ادامه دارد، گفتوگوهای عمان در تهران به گونهای هوشمندانه مدیریت شد. مذاکرات سیاسی از جنس گفتوگوهای عمان علاوه بر محتوای گفتوگوها که نوعا و باتوجه به حساسیت آن بهطور طبیعی محرمانه است در کنار دیپلماسی هوشمندانه میز مذاکره نیازمند مدیریت رسانهای تاثیرگذار است. این مهم دو بعد دارد؛ اول اعمال حاکمیت بر فضای رسانهای و دیگر سبقت در بیان روایتهای درست. به یاد دارم شهید گرانقدر خرازی در مصاحبهای با «اطلاعات جبهه» که به همت زندهیاد سید محمود دعایی در سالهایی از دفاع مقدس منتشر میشد، گفت: جنگ را درشت ننویسید، درست بنویسید. کوچکترین غفلت در مدیریت رسانهای و به قول ادبیات امروز «دیپلماسی عمومی» میتواند مسیر مذاکره را به طور کامل تغییر دهد. این موضوع علیالخصوص در کشور ما که یک عطسه آن طرف، توفانی سهمگین در این طرف ایجاد میکند بسیار مهم و ضروری است. سبقت در بیان روایتهای دست اول، مبتنی بر واقعیت همان مدیریت هوشمندانه دیپلماسی عمومی است که در مذاکرات اخیر (و شاید برای اولینبار) آن را در کشور شاهد بودیم.
3- هر گفتوگویی به معنای مذاکره نیست و هر مذاکرهای لزوما به توافق منجر نمیشود. گفتوگوهای عمان مقدمهای بود برای دستیابی به چارچوب مذاکره. تعیین کف و سقف انتظارات دو طرف و تدوین چارچوبی برای آغاز مذاکره. قبول مذاکره و چارچوب آن لزوما به معنای توافق نیست. مذاکره ابزاری است که در صورت منعطف بودن هر دو طرف میتواند به توافق منجر شود و در صورت عدم توافق، تنشها را افزایش دهد. بنابراین بین این سه مفهوم تفاوت معناداری وجود دارد. عدم تفکیک این مقولهها ممکن است بر سطح توقع مردم تاثیرات ویرانگری بگذارد.
۴- اسراییل و شخص نتانیاهو اصلیترین مانع و مهمترین بازیگر تاثیرگذار در مناسبات ایران و امریکاست. مدیریت این مقطع حساس از لوازم عبور از شرایط بحران و قرار گرفتن در مسیر تفاهم و توافق است. به نظرم گزاره «تا زمانی که رویکرد ایران درباره اسراییل را از «نفی به قبول» تغییر نکند تحولی معنادار در مناسبات ایران و امریکا رخ نخواهد داد» چندان مقرون به صحت نیست. افراطیها (در هر دو جناح داخل کشور) مدعی هستند تا زمانی که ایران، اسراییل رابه رسمیت نشناسد، امکان توافق با امریکا وجود ندارد. من با این گزاره موافق نیستم. در رفتار و تعامل روسای جمهور امریکا (در هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه) با پرونده ایران طی ۴۵ سال گذشته شواهد متعددی را میتوان مشاهده کرد که نمایانگر تفکیک (اگر نگوییم ترجیح) اولویت منافع واشنگتن بر اسراییل است. تردید نباید کرد که در هرگونه درگیری بین ایران و اسراییل، امریکا تمامقد و با کلیه امکانات در کنار اسراییل خواهد بود. با این وجود این امر لزوما به معنای مشروط کردن روابط با تهران ازسوی واشنگتن نیست. با این حال برخورد تحقیرآمیز ترامپ با نتانیاهو نشان داد که منافع امریکا برای ترامپ مهمتر و فراتر از اسراییل علیالخصوص جریان تندرو در تلآویو است. در باور من وادار کردن ایران به شناسایی اسراییل از مطالبات امریکا نیست و اساسا چنین امری در عرصه جهان سابقه ندارد. برای امریکا مدیریت منازعه ایران و اسراییل و حل و فصل مساله خاورمیانه است. ایران در این موضوع میتواند ابتکار عمل را در دست گرفته و بیبی و دیگر جریانهای تندرو در امریکا را در شرایط آچمز قرار دهد. تردید نباید کرد تشدید منازعه بین ایران و اسراییل خواست نتانیاهو و وادار کردن امریکا به حمایت از خود و برخورد نظامی با ایران است.
5- نتیجه دور از انتظار و مثبت گفتوگوهای عمان نمایانگر اراده طرفین حل اختلافات از مسیر دیپلماسی است. مطلبی که در بیانیه کاخ سفید نیز به آن اشاره شده است. لازمه استمرار این اراده معطوف به توافق در گرو پرهیز از مطالبات حداکثری است. تصور میکنم اشاره نتانیاهو در ملاقات خفتبار با ترامپ در مورد «سناریو لیبی» برای مساله هستهای ایران انداختن پوست خربزه زیر پای واشنگتن بود که ترامپ هوشمندانه و با اعلام مذاکرات سطح بالای دو کشور در روز شنبه آن را به سخره گرفت. طرح اینگونه موارد از سوی امریکا یا شرط عدم حمایت امریکا از اسراییل قطعا کمکی به حل و فصل مشکلات دو کشور و فرو ریختن دیوار بیاعتمادی نخواهد کرد. ضروری است تهران و واشنگتن راهبرد ضدیت با منافع هر یک را کنار گذاشته و حتیالامکان به تعریف مشترکی از منافع طرفینی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، منطقه و جهان دست یابند تا از این طریق بستر مناسبات
برد-برد فراهم گردد. تردید نباید کرد که علاوه بر اسراییل بازیگران دیگری هستند که مدیریت منازعه و حل و فصل مشکلات ایران و امریکا در راستای منافع آنها نیست. سود آنها در استمرار وضعیت کنونی است که انتخابهای ایران را با محدودیت روبهرو کرده و حلقه دوستانش را تنگتر نماید.
۶- نمیتوان از فضای مثبت و مذاکره و تفاهم و توافق سخن گفت و از نگرانی و کارشکنی کاسبان داخلی تحریم غافل ماند. برای آنها توافق یعنی از دست دادن منافع میلیاردی (دلار) ناشی از دلالی برای رفع یا دور زدن تحریم. روشن است که مذاکره و توافق مترادف است با انداختن آب در خوابگاه مورچگان. نکته دیگر در همین رابطه گره زدن حل تمام مشکلات اقتصادی کشور به مذاکره و توافق و ایجاد انتظار در مردم است. ناگفته پیداست یک سر کلاف سردرگم اقتصاد ایران در سیاست خارجی است. باید تحریمها از سر راه اقتصاد کشور برداشته شود. نباید گذاشت با فعال شدن مکانیسم ماشه مجددا در چنبره قطعنامههای ششگانه شورای امنیت (کارنامه احمدینژاد) کشور مجددا به شرایط پیش از برجام عقبگرد کند. باید در عین رعایت این موارد بدانیم سخن گفتن از سرمایهگذاری چند صد میلیاردی امریکا در ایران سنگ بزرگی است که علامت نزدن است. بهترین راهکار در حوزه اقتصادی گره زدن اقتصاد کشور به شرکتهای امریکایی است. امری که هم ترامپ در پی آن است و هم در صورت تحقق سرمایهگذاری دیگر کشورها و شرکتهای بزرگ و کوچک جهان در ایران را به دنبال خواهد داشت. یکی از موارد توافق برجام نوسازی ناوگان هوایی ایران توسط دو غول بزرگ جهان (ایرباس فرانسه و بویینگ امریکا) بود. همین امر یعنی دهها میلیارد دلار تجارت و تضمین استمرار توافق. از این نمونه فعالیتهای تجاری و اقتصادی فراوان را میتوان در حوزههای دیگر تعریف کرد.