سینما
از حاشیههای فیلم «بی بدن» و فریادهای الناز شاکردوست در سالن سینما بیشتر بدانیم
«بی بدن»، اولین ساخته بلند سینمایی مرتضی علیزاده، رنگ وبویی از آخرین ساخته نویسنده فیلمنامهاش ( کاظم دانشی با فیلم علفزار) را با خود به همراه دارد. یک درام دادگاهی که شخصیتهای متعددش با ارائه اطلاعات تازه در طول فیلم، میکوشند معمای شکلگرفته در ابتدای اثر را به مجراهای مختلفی وارد کرده و از این طریق ذهن مخاطب را برای کشف حقیقت ماجرایی که به وقوع پیوسته است به بازی بگیرد.
فیلم بی بدن اولین ساخته سینمایی مرتضی علیزاده احتمالا یکی از فیلمهای مهم و جنجالی جشنواره چهل و دوم فیلم فجر است. فیلمی که هنوز نمایش داده نشده برایش حسابی سر و صدا راه افتاده و حتی برخی سایتها اقدام به نقد فیلم کردند. حالا داستان چیست؟ در ادامه مطلب میخوانید.
خلاصه داستان فیلم بی بدن
فیلم بی بدن ساخته مرتضی علیزاده فیلمی جنایی است که از یک پرونده قضایی مهم الهام گرفته است. آنطور که از خبرهای رسمی میآید فضای فیلم به یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ اشاره دارد. پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت…
نقد و بررسی فوری فیلم بی بدن
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!
احسان ناظمبکایی:فیلم برای پیگیران خبرهای جنایی و حوادث، کپی تقریباً نعل به نعلی از ماجرای واقعی آرمان و غزاله بود. ماجرایی که تا مدتها فضای رسانهای را تحت تاثیر خودش قرار داده بود. فیلم با وجود چنین بنمایهای در پیشبرد قصه و شخصیتها دچار بحران است. هر چقدر کاظم دانشی پارسال در علفزار تا حد زیادی موفق عمل کرده بود اما این بار در قامت نویسنده، نتوانسته بود چیدمان درستی انجام دهد. شخصیتها عقبهای نداشتند و به طور مثال مشخص نبود پدر ارغوان با بازی سروش صحت چه کاره است. چه شغلی دارد که چنین درگیر کار شده و از تربیت دخترش غافل مانده یا نقش مادر سروش با بازی گلاره عباسی چون از آب و گل در نیامده بود، دیالوگهای نچسبی داشت.
نکته دیگر که لو دادن اساسی قصه بود که کاملاً بیربط بود. صحنه ملاقات پدر و پسر در اتاق ملاقات زندان که به طور کلی معمای داستان را ناگهانی و تزریقی، حل میکرد و جای هیچ شبههای را باقی نمیگذاشت. جای سکانسی که میتوانست درخشانترین سکانس فیلم و گرهگشا باشد خیلی ساده از دست میرود و تبدیل به یکی از اشتباهترین سکانس ها میشود. نهایتاً بیبدن فیلمی پرهیاهو و بدون عقبه و عمق است.
۳ نکته از فیلم:
سکانس بر باد رفته پدر و پسر در اتاق ملاقات
کاش میدادند سروش صحت بازنویسی میکرد
حرف از فضای مجازی و رسانه هست ولی دریغ از یک تیتر یا عکس یا صفحه
سید مهرزاد موسوی: اجازه بدهید این یادداشتک چند پاره باشد؛ یک- مایه تاسف عمیق است که این همه سوژه جذاب، این همه درام دستنخورده، این همه سال در پستوهای آرشیو قوه قضاییه خاک خورده و حالا کم و محدود میشود به آنها دسترسی داشت و برایش فیلمنامه نوشت و روی پرده دید. آنقدر اندک که صحنه شروع فیلم و نمایش اعدامش، نفسگیر از آب دربیاید. آنقدر پر التهاب و جذاب که ۱۲۰ دقیقه روپا بماند و کمتر کسی سالن را ترک کند و متوجه زمان طولانی این درام بی بدن نشود.
دو- پلات فیلم، خَلقا، خُلقا و منطقا همان فیلم درخشان «علفزار» (کاظم دانشی) است. با همان جنس آغاز، همان مدل کشش، همان سوژههای نایافته و دیریافته و همان التهاب ولی با پایانی بهتر از نسخه اصلی خود. جالب آنکه کاظم دانشی خودش سوژهها را از لای پروندههای قوه قضاییه بیرون کشیده، خودش فیلم را نوشته، خودش مجوز و تایید ساختش را از قوه گرفته، خودش بازیگردانی کرده، ولی خودش در پشت دوربین به عنوان «کارگردان» نیست. و همین نکته کوچک کلید برخی ضعفهای فیلم در روایت و تنه اصلی فیلم است. دانشی، هم نخواسته زحمت فیلمنامه و سوژه و مجوزش به باد برود، هم نخواسته تجربه علفزار را دوباره تجربه کند. هم برای هدایت تیم بازیگریِ قدر فیلم وسوسه شده، هم نخواسته دردسر دکوپاژ را به جان بخرد. نتیجه اینکه اگر -و تنها اگر- بتوانیم فیلم را بدون «کاظم» تصور کنیم، یک موفقیت بزرگ و کمنظیر برای کارگردانش در اولین فیلم است ولی اگر نتوانیم…
سه- تقریبا بازی تمامی بازیگران فیلم بالاتر از استاندارد است؛ همین باعث شده تا بازی پورفرجِ بیبدن، همانند جمشیدیِ علفزار در یک نقش واحد (بازپرس پرونده) آنقدرها به چشم نیاید. صحت اگرچه به فراخور نقش و لزوم قصه، مرد مهجور داستان است، اگرچه متوجه شغلش نمیشویم، ولی در لحظه یاد کردن از عروسی دخترش (بدون لو دادن داستان) سکانس را یکتنه نجات میدهد. لحظهای که میتوانست به سکانسی مضحک بدل شود، با بازی صحت، یکی از احساسیترین لحظهها از آب درمیآید و این هنر بازیگری اوست. این فشار بازی و رقابت درون تیمی، روی بازی جمشیدی و عباسی هم اثر گذاشته و نتیجه، تماشای بازیهایی با استاندارد بالاست و شاید برای همین باشد که ضعف یکلحظهای هم به چشم میآید.
چهار- گمان من این است که مدل تهیه و تولید این فیلم (۱۷ ساعت کار در روز) و پیچیدگی نقش و اهمیت آن در پیشبرد داستان، فشار روحی مضاعفی بر الناز شاکردوست وارد کرده. زحمت و عرقریزان روحی که برای رسیدن/نزدیک شدن به این کاراکتر کشیده، باعث شده تا حذف فیلمش از بخش سودای سیمرغ را تحمل نکند و آنطور اعتراضش را بیان کند و حاشیه بسازد. حالا این رفتار را به یک اعتراض تبلیغاتی برای وایرال کردن یا دیده شدن تقلیل دادن، اوج بیانصافی است وقتی هنوز فیلمش دیده نشده. به زعم من، شاکردوست اگرچه بهترین بازیگر فیلم نیست، اگرچه این فیلم بهترین بازی دوران کاریاش نیز نیست، ولی صحنههای درخشان (همچون صحنه دادگاه) دارد که نشان میدهد او چقدر از شاکردوست گذشته فاصله گرفته و بازیگرتر شده است!
پنج- فیلم بیبدن، نگاه و رویکرد مشخصی دارد؛ حرفهای تندش درباره «فضای مجازی و جوگیری مردم و ارتباط دختر/پسری و تربیتی» را در دل قصه صریحش میزند. بسیار هم جانبدارانه آن را بیان میکند. از نظر دیگر، نگاهش به حکم قصاص و اعدام، نگاه سرراست و تیزی است. همه این فکتها یعنی فیلم بطور مستقیم در خدمت یک ایدئولوژی پذیرفته شده و حاکمیتی است و… و دقیقا تفاوت علفزار و بیبدن در همین نقطه شکل میگیرد؛ علفزار در مواجهه با حکم و قانون و منطق، خوددارانهتر عمل میکرد، حتی ایرادات و ضعفهای قانون را ریز و آرام به چالش میکشید، کنایه میزد و رد میشد و برای همین فیلم همراهکنندهتر و موفقتری است تا نمایش گردننهاده و سربهزیرِ بیبدن.
در تمامی موارد بالا، نشد که کاظم دانشی را از دل داستان و حتی فرم فیلم بیرون بکشیم و توقعمان را با اثر اول «مرتضی علیزاده» تنظیم کنیم، نه قیاس با فیلم دادگاهی دومِ دانشی؛ و البته که این ایراد هم به همه ما وارد است!
اسم پیشنهادی برای فیلم: بیبدن بهترین اسم است
سطح فیلم: قطعا سودای سیمرغ؛ کاندیدا در رشتههای مختلف / هیئت انتخاب باید پاسخ دهد چطور این فیلم (تا این لحظه بهترین فیلماولی جشنواره) در بخش اصلی نیست ولی فیلم دروغهای زیبا، نپتون و ۲ روز دیرتر هست.
۳ نکته از فیلم:
سکانس رقص سروش صحت
موسیقی اندک ولی بجای حبیب خراییفر
سکانس آخر فیلم و مسئله جوراب
کمال پورکاوه: اولین ساخته بلند سینمایی مرتضی علیزاده، رنگ وبویی از آخرین ساخته نویسنده فیلمنامهاش ( کاظم دانشی با فیلم علفزار) را با خود به همراه دارد. یک درام دادگاهی که شخصیتهای متعددش با ارائه اطلاعات تازه در طول فیلم، میکوشند معمای شکلگرفته در ابتدای اثر را به مجراهای مختلفی وارد کرده و از این طریق ذهن مخاطب را برای کشف حقیقت ماجرایی که به وقوع پیوسته است به بازی بگیرد.
بیبدن با تاثیرپذیری از یک پرونده جنایی مشهور، سعی کرده قصه بارها تعریف شده رویارویی خانواده قاتل و مقتول را با اتکا به در مرکزیت قرار دادن شخصیتهای مختلف (از دوست و همکلاسی ارغوان گرفته تا همسر جدید پدر سروش و دخالت بازپرس در پرونده ) و داستانکهایی که بر سر راه قصه اصلی قرار میگیرد ( ماجرای عکسهایی که در کویر گرفته شده ) بتواند روایت متفاوتی از یک داستان کلیشهای به مخاطب ارائه کند.
در این بین اما شخصیتهای مختلفی که در هر لحظه از فیلم قسمتی از روایت فیلم را از زاویه دید خودشان به پیش میبرند، باعث شده فیلم آن تمرکز لازم برای ایجاد یک کشمکش دراماتیک را نداشته باشد. شاید بابت همین پراکندهگویی است که ماجرای تاثیرات شبکههای اجتماعی در روند پیشرفت پرونده هم در پی نگاه گذرا و توریستی فیلمساز از دست رفته و تاثیر چندانی بر مخاطب به جا نمیگذارد.
۳ نکته از فیلم:
بازی در خور اعتنای النازشاکردوست
بازی تحسین برانگیز گلاره عباسی
تصویرسازی یک درام ملتهب
سعیده نیک اختر: فیلم اقتباسی است از یک ماجرای واقعی که سالها بود بر سر زبانها افتاده و سوژه مطرح فضاهای مجازی شده بود. هر چقدر داستان جلوتر میرود اشارههایش به فضای مجازی و تکیه بر آن بیشتر میشود ولی جالب اینجاست که ما در فیلم حتی یک نما از صفحه گوشی، لپتاپ، تیتر یک مجله یا روزنامه و… نمیبینیم. اگر اینقدر این فضا برای ما مهم است چرا آن را نمیبینیم؟
سوژه جالب و بحث برانگیز است اما فیلم خوش ساخت نیست. شخصیتها عمق و عقبه ندارند و موشکافانه طراحی نشدهاند. اگر قرار است سوژه فیلم در مذمت روابط نادرست و پنهانی عاطفی باشد و در این راستا تربیت غلط والدین مورد هجمه قرار بگیرد، پس همه مقصرند. هم والدین قاتل هم والدین مقتول. این درست نیست که پدر ارغوان مورد حمله و سرزنش مادر ارغوان قرار بگیرد و مادرش با اینکه همه روابط ارغوان را از پدرش مخفی کرده سربلند باشد. یا همانقدر که مادر سهیل با رفتنش و نبودنش کنار سهیل، مقصر است پدرش هم در تربیت غلط او سهم دارد.
فیلم بیشتر از اینکه بر شانه متن و کارگردانی سوار باشد، بر دوش بازیگر نهاده شده و این بازیگرها هستند که سعی می کنند تمام انرژیشان را در صحنه خرج کنند. همین نکته عدم رعایت همسانسازی بین بازیگری و شخصیتپردازی توسط کارگردان، توازن صحنه را بهم ریخته و باعث عدم باورپذیری آن شده است. اوج داستان ارغوان و سهیل آنجایی است که راز جسد مقتول کشف شود. اگر فیلم گلی داشته باشد همینجاست. چقدر تاسفبار است که این صحنه دراماتیک، ارزان و راحت خرج میشود. تماشاگر بیآنکه هیجان نفسگیری داشته باشد راحت پی به این راز میبرد. جالب اینکه بعد از پی بردن به این راز هم شاهد هیچ اتفاق دامنگیری نیستیم. سازنده اینقدر به واقعیت وفادار بوده که نتوانسته جنبههای دراماتیک را به داستانش اضافه کند و مخاطب را تا پایان داستان و گرهگشایی، تشنه راز نگه دارد. فیلم بیبدن، شاید احساسات مخاطب را جریحهدار کند ولی او را دست خالی به خانه میفرستد.
۳ نکته از فیلم:
بازیها از شات بیرون زده
فیلم یه تدوین دیگه لازم داره
گذر زمان احساس نمیشه، فقط زیرنویس میشه
محمد تقیزاده: بی بدن از آن دست فیلمهایی است که بر پایه یک ایده اجتماعی جنجالی بنا نهاده شده است. تفاوت این فیلم با آثار مشابه این است که سعی کرده خوش ریتم باشد، جنجالی بودنش را تا انتها حفظ کند و به ظاهر تنها به استفاده ابزاری از یک ایده قتل عاشقانه در شهر تهران بسنده نکند.
فیلم پرداخت درستی ندارد و نه شخصیتی شکل میگیرد و نه روایت سر راستی از قصه قتل آرمان و غزاله تبیین میشود. فقط یک سری اتفاقات پشت سر هم با چاشنی التهاب و جنجال به تماشاگر نشان داده میشود و در نهایت بحث قصاص را مطرح میکند.
فیلم حامی قصاص است از همین رو به نظر نمی رسد برای جنجال هایی که پیرامون خانواده دو طرف ایجاد کرده، مشکلی برایش پیش بیاید. سازندگان به زیرکی از اقتباسی بودن جریان فیلم شانه خالی کردند.
انتخاب بازیگران از سروش صحت تا پژمان جمشیدی نا بجاست و تنها بازی شاکردوتس تا حدی باور پذیر است.
۳ نکته از فیلم:
پرداخت نامناسب شخصیتها
انتخاب بازیگران نامناسب
استفاده ابزاری از یک داستان اجتماعی جنایی
حمیدرضا محمّدی: فیلم بی بدن یک افتتاحیّۀ نفسگیر دارد و حالیمان میکند قرار است با چیزی حولوحوش اعدام روبهرو شویم. اگرچه همیشه فیلمهایی ازایندست تماشاگر را تا پایان، بر صندلی خود در سینما میخکوب نگاه میدارند و با خود تا پایان میکشانند – و طبیعتاً «بیبدن» هم از این قاعده برکنار نبود – اگر از بازی واقعاً خوبِ الناز شاکردوست بهویژه در دادگاه و بهخصوصتر «ایوای مادر»گفتنش بگذریم – که طی سالهای اخیر کوشیده تا با ایفای نقشهای خاص، از بازیهایش در فیلمفارسیهای پیشین فاصله بگیرد – فیلم چند ایراد و اشکال دارد:
نخست چرا باید مادر ارغوان در لابهلای زبالهها بهدنبال دخترش باشد و اصلاً وجود چنین سکانسی چه کارکردی داشت؟
دو آنکه زنی که از ترمینال با مادر ارغوان تماس میگیرد، اصلاً معلوم نشد از کجا پیدایش شد و چگونه شمارۀ تلفن او را پیدا کرده بود؟ همهچیزِ این سکانس مبهم بود.
سه آنکه مهرداد بهمنش (پدر سروش) و وکیلش چگونه با کارمند مهد کودک ارتباط پیدا کردند؟ و اصلاً مدارک تحصیلی و مهاجرتی کجا بوده که آن کارمند کودکستان به آن دسترسی داشته است؟
چهار آنکه اگرچه شکوهی (بازپرس) بعداً مؤاخذه شد امّا همچنان مفقود ماند که چرا باید یک مقام قضایی چنان خشمگین شود که به مقابل خانۀ قاتل برود و با پدرش دستبهیقه شود؟
پنج آنکه چرا تطویل زمان پرونده در هیچجای فیلم اشاره نمیشد و فقط وقتی جاییکه «دوسال» ذکر شد، کاشف به عمل آمد زمانی سپری شده است. یعنی اگر گفته نمیشد گویی همهچیز بهسرعت گذشته است.
شش آنکه چرا موهای بهروز مقدم (پدر ارغوان) در کودکی و جوانیاش فرزندش، همهجا سفید است؟!
هفت آنکه همانقدر که الناز شاکردوست خوب بود، گلاره عبّاسی تصنّعی بازی میکرد و حتّی التماسها و گریههایش هم طبیعی از آب درنیامده بود.
امّا با وجود این، سکانسهای دادگاه و رقص پدر ارغوان و پلان پایانی (جوراب معدوم) قابل قبول جفتوجور شده بودند.
۳ نکته از فیلم:
موسیقیِ مؤثّر
بازیِ خوبِ الناز شاکردوست
حفرههای متعدّدِ داستانی
پرونده غزاله و آرمان در فیلم بی بدن
اطلاعات منتشر شده در سایتهای خبری میگوید غزاله شکور (۱۳۷۳ – ۱۲ اسفند ۱۳۹۲) دختر ۱۹ سالهای بود که روز ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۲ به دست دوستپسرش آرمان عبدالعالی (۱۹ اسفند ۱۳۷۴ – ۳ آذر ۱۴۰۰) کشته شد و جسدش هرگز پیدا نشد. آرمان عبدالعالی در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشت. روند طولانی رسیدگی به پرونده قتل غزاله شکور در نتیجه مفقودی جسد و همینطور صدور احکام متعدد اعدام و لغو در آخرین لحظات این پرونده را پیچیده کرد. عبدالعالی سرانجام در دادگاه مجرم شناخته و بامداد چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ به دار آویخته شد. از این پرونده به عنوان یکی از پیچیدهترین پروندههای جنایی ایران یاد می شود.
بازیگران و عوامل فیلم بی بدن
الناز شاکردوست و نوید پورفرج به عنوان بازیگران اصلی بی بدن معرفی شدهاند. الناز شاکردوست که در دهه اخیر با بازی در آثار مهم سینمایی از جمله شبی که ماه کامل شد و ابلق توجه منتقدان را به خود جلب کرده است در جدیدترین فعالیتش یکی از نقشهای اصلی فیلم بی بدن را به عهده گرفته است.
نوید پورفرج که با بازی در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نامش را به عنوان یک استعداد خوب در سینمای ایران معرفی کرده بود با بازی در آثار مهمی چون زالاوا و مغز استخوان ثابت کرد یکی از بازیگران درجه یک آینده سینمای ماست. بازی او در فیلم بی بدن میتواند به نقطه عطف کارنامه کاری پورفرج تبدیل شود.
سروش صحت هم که خودش با فیلم صبحانه با زرافهها در جشنواره فجر حضور دارد، دیگر بازیگر این فیلم است که در کنار گلاره عباسی نامش در ترکیب بازیگران آمده است. پژمان جمشیدی هم از جمله بازیگران اصلی این فیلم است که سابقه همکاری با کاظم دانشی در فیلم علفزار را داشته و حالا در یک فیلم دیگر با فیلمنامه دانشی حضور پیدا کرده است.
کاظم دانشی کارگردان مستعد و جوان ایران که پیش از این فیلم علفزار را ساخته بود، فیلمنامه بی بدن را نوشته و مصطفی احمدی که سابقه تهیه فیلم درخت گردو را در کارنامه دارد و با مهران مدیری برنامههایی نظیر دورهمی را تولید کرده، به عنوان تهیه کننده این اثر حاضر است. مهدی سعدی تدوینگر این فیلم است و حبیب خزاییفر آهنگساز مطرح سینما که شاهکار موسیقی زخم کاری از یادگاریهای اوست، آهنگسازی این فیلم را بر عهده دارد.
چند نکته درباره فیلم
حاشیههای فیلم بی بدن از روزهای آخر دی ماه ۱۴۰۲ آغاز شد. جایی که سایت مشرق نیوز با اطلاعات کامل از فیلمنامه و سیر داستانی فیلم خواستار توقف پخش آن شد؛ آنطور که سایت مشرق نیوز ادعا کرده است فیلم بیبدن یک اثر جسور در نشان دادن جزئیات یک پرونده مهم قضایی است و ادعا کرده که خانواده عبدالعالی نسبت به ساخت این فیلم راضی نیستند.
فشارها برای حذف این فیلم از فهرست آثار حاضر در جشنواره تا جایی بالا گرفت که برخی از نویسندگان توییتری که سابقه پروندهسازی برای فیلمها دارند بدون تماشای فیلم آن را اثری ضد امنیت ملی معرفی کردند!
برخی شایعات حکایت از آن دارد که سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و موسسه تصویر شهر که سرمایهگذار این فیلم هستند تنها به شرط آنکه فیلم در بخش مسابقه پذیرفته شود، اجازه استفاده از برج میلاد و سینما ملت را به مسئولان جشنواره برای سینمای رسانهها میدهند.
حرفهای کارگردان فیلم درباره حاشیههای فیلم بی بدن
مرتضی حسین علیزاده کارگردان فیلم بیبدن درباره حاشیههایی که درباره فیلمش راه افتاد با رسانهها صحبت کرد که اینجا خلاصهاش را میخوانید:
من فیلمی ساختهام و مخاطب هم میتواند روایت آن را به پروندههای واقعی منطبق بداند اما آنچه میتوانم به عنوان کارگردان «بیبدن» تأکید کنم این است که آن را بر اساس پرونده واقعی (آرمان و غزاله) نساختهام.
نمیدانم با توجه به حجم بالای پستولید، آیا میتوانیم نسخه نهایی را به جدول اکران جشنواره برسانیم یا نه. همه کارها را داریم دقیقه نودی طی میکنیم و خدا کند بتوانیم فیلم را به جشنواره برسانیم. نسخهای از فیلم که هیأت انتخاب دید، در حدود ۶۸ دقیقه بود.
بیتقوایی این رسانه این بود که خبرنگارش براساس همان نسخه اولیه فیلمنامه، گزارشنویسی کرده بود. یعنی برای فیلمی که ندیده بودند، اینگونه حاشیهسازی کردند و باعث شدند ما در ملتهبترین ایام تولید فیلم، درگیر حواشی شویم.
فیلمنامههایی از این دست توسط مرکز رسانهای قوه قضاییه بررسی میشود و وقتی مشکلی با آن نداشته باشند، در فرآیند تولید آن، تعامل بسیار خوبی دارند. ما هم هیچ مشکلی در زمینه تعامل با قوه قضاییه برای این فیلم نداشتیم.
حرفهای عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر
کاظم دانشی | نویسنده: فیلم بی بدن از چند پرونده مشابه این چنینی نوشته شده و شایعههایی وجود دارد که از یک پرونده خاص بوده، اما این طور نیست و همچون فیلمنامه «علفزار» از روی چند پرونده نوشته شده است. سینمای اجتماعی به مرحلهای رسیده که هرچه بخواهید بگویید به یکجا ربط پیدا میکند و اگر دنبال حقیقت باشی، تبدیل به جنجالگر و یاغی میشوی. من بچه این مملکت هستم و برای فیلمهایم میجنگم و میخواهم به اندازه خودش به آن بها بدهند.
ما درباره حضور فیلم در جشنواره با شخص آقای امینی صحبت کردیم و بعد، ۲۳ آذر فیلم را کلید زدیم و در تاریخ مقرر هم شسته و رفته آن را تحویل دادیم. در صورتی که فیلمهایی که از سال قبل آماده بود الان ناقص نمایش داده شده است. من نمیگویم که بنهور ساختهایم، ادعایی نداریم. شبی که قرار بود فیلم در میان فیلم اولیها باشد میخواستیم فیلم را از جشنواره خارج کنیم ولی گفتند سوار کشتی شدهای و نمیتوانید خارج شوید. هرچه گفتیم سال آینده سوار کشتی میشویم، گفتند نه، کشتی سوراخ میشود.
در جای خود از همراهیهای سازمان سینمایی قدردانی میکنم ولی اینطور نباشد که اگر اعتراض هم کردیم برخی رسانهها موضع بگیرند. سوال من این است که چرا باید فیلمنامه ما را قبل از اکران منتشر کنند؟ به چه حقی این اتفاق افتاده؟