یک فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: ناپختگی در تدوین و تصویب این قانون را فقط میتوان ناشی از ضرورت سنگاندازی در مسیر دولت پزشکیان و وجوب ناکام گذاشتن دولت و ناامید کردن مردم از منظر «پایداریها» و تندروان دانست و نه ناشی از دغدغه صادقانه و حساسیت دینمدارانه دستاندرکاران نسبت به حجاب و عفاف.
ناپختگی در تدوین و تصویب این قانون را فقط میتوان ناشی از ضرورت سنگاندازی در مسیر دولت پزشکیان و وجوب ناکام گذاشتن دولت و ناامید کردن مردم از منظر «پایداریها» و تندروان دانست و نه ناشی از دغدغه صادقانه و حساسیت دینمدارانه دستاندرکاران نسبت به حجاب و عفاف.البته بعید است هیچ کس چنین تلقی از این قانون داشته باشد. پرپیداست که جامعه ما گرفتاریها و معضلات و مسائل بسیار مهمتر و فوریتر و ضروریتر دارد که عقلاً و منطقاً تصویب قانون برای موضوع حجاب حتی برای بررسی معمول و آمدن متعارف طرح یا لایحه آن به صحن علنی باید مدتها در صف انتظار باشد. نه اینکه این قانون که به نحو شگفتانگیزی خرد و کلان، پیر و جوان، زنان و مردان و همه کسبوکارها و همه عرصهها را در برمیگیرد و تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم در همه شئون جامعه دارد، بیحضور نماینده دولت که باید مجری این قانون باشد و بدون طرح در صحن علنی که هم نمایندگان فرصت اظهارنظر داشته باشند و هم افکار عمومی و اصحاب رسانه و صاحبنظران در جریان قرار گرفته و نقدها و پیشنهادات خود را مطرح نمایند ناگهان تصویب و بهرغم واکنشهای منفی اغلب پخته و کارشناسی و بهرغم نظرات انتقادی متقن رئیسجمهور به عنوان مجری و استنکاف او از ابلاغ آن، ظرف مدت قانونی در نهایت توسط رئیس مجلس ابلاغ شود. ناپختگی در تدوین و تصویب این قانون را فقط میتوان ناشی از ضرورت سنگاندازی در مسیر دولت پزشکیان و وجوب ناکام گذاشتن دولت و ناامید کردن مردم از منظر «پایداریها» و تندروان دانست و نه ناشی از دغدغه صادقانه و حساسیت دینمدارانه دستاندرکاران نسبت به حجاب و عفاف. رئیسجمهور همچنین میتواند به روح غیرعادلانه و غیرمنصفانه و دور از منطق حاکم بر این قانون استناد کنند که به روایات مختلف از طرف صاحبنظران و کارشناسان حوزههای حقوقی جامعهشناسی، روانشناسی، سیاسی و اقتصادی به آن پرداخته شده و هشدارهای لازم به مسئولان امر داده شده است و در نهایت شرایط فعلی جامعه را با استناد به نظرسنجیها و ارزیابیهای میدانی و آماری میتوانند به شهادت بگیرند و تاکید کنند که میزان تابآوری جامعه و افکار عمومی در برابر اجرای این قانون بسیار اندک و احتمال شکنندگی آن و بروز یک بحران اجتماعی بزرگ بسیار بالا ارزیابی میشود و اگر به هر دلیل با ارجاع این موضوع به هیات عالی حل اختلاف موافقت نشود، رئیسجمهور دو راه بیشتر ندارد: یا این قانون را با همه ابهامات و مشکلاتی که در بطن و روح آن وجود دارد و نیز با همه تبعات پرخسارتی که در مرحله اجرای آن پیشبینی میشود را به صحنه اجرا و عمل بیاورد که در این صورت به گفته بسیاری از تحلیلگران پزشکیان اگر از حل این مساله و مواردی شبیه به این برنیاید و خود و معاونان و همکارانش همچنان با ادبیات دوران انتخابات در این باره سخن بگویند و به صرف درد دل و بیان مشکل اکتفا کنند طبیعی است که به زودی همه امیدها به یأس تبدیل شده و دیگر مجالی برای تغییرات بزرگتر و اصلاحات موثرتر هم باقی نخواهد ماند. این اتفاق نامیمون که امیدواریم هرگز روی ندهد هم به معنای بدعهدی و بیوفایی رئیسجمهور خواهد بود و هم بیصداقتی و ناراستی ایشان که از سویدای دل، خدا را میخوانیم که نه چنان باشد و نه چنین ببینیم. یا صریحاً از اجرای آن خودداری کند که هرچند در این صورت باید عطای ریاستجمهوری را به وداع زودهنگام آن ببخشد اما بیتردید نزد مردم و افکار عمومی، نیکنام و بلندآوازه و ماندگار شده و مهمتر از آن نزد وجدان بیدار خود نیز آسودهخیال خواهد بود.