کد خبر : ۱۰۸۱۸۱
۱۱:۴۵

۱۴۰۴/۰۹/۱۱
همشهری:

می‌شود آقازاده بود و محبوب مردم شد

می‌شود آقازاده بود و محبوب مردم شد

یک روزنامه اصولگرا نوشت: پس از مرگ امیراحمد، نام وی سر زبان‌ها افتاد. اینکه پسر نوجوان یک نماینده مجلس، بدون کمک گرفتن از جایگاه پدرش تصمیم گرفته بود روی پای خودش بایستد و حتی به همکارانش هم نگفته بود که پدرش نماینده مجلس است، خیلی‌ها را شوکه کرده بود.

روزنامه همشهری نوشت: امیراحمد که از کودکی یاد گرفته بود کار کند و روی پای خودش بایستد به‌عنوان پیک‌موتوری در رستورانی در تهران مشغول به‌کار بود، اما چند روز پیش بر اثر حادثه آتش‌سوزی موتورسیکلتش دچار سوختگی شد.

شامگاه سوم آذرماه بود که امیراحمد پس از پایان کارش در رستوران همراه دوستش راهی پمپ‌بنزین شد که باک موتورش را پر کند. پس از بنزین زدن، مسافت کوتاهی را طی کرده بود که ناگهان ایجاد جرقه‌ای در موتورش باعث آتش‌سوزی و وی نیز دچار حریق شد.

این نوجوان ۱۶ ساله آن شب به بیمارستان منتقل شد، اما ۴ روز بعد به‌دلیل سوختگی ۹۵ درصدی، جان خود را از دست داد و پیکرش در زادگاهش در روستای بیدله در شهرستان لردگان در میان سیل انبوه جمعیت تشییع و به خاک سپرده شد.

پس از مرگ امیراحمد، نام وی سر زبان‌ها افتاد. اینکه پسر نوجوان یک نماینده مجلس، بدون کمک گرفتن از جایگاه پدرش تصمیم گرفته بود روی پای خودش بایستد و حتی به همکارانش هم نگفته بود که پدرش نماینده مجلس است، خیلی‌ها را شوکه کرده بود.

یکی از اقوام او در گفت‌و‌گو با همشهری می‌گوید: شبی که این حادثه رخ داد و امیراحمد به بیمارستان مطهری منتقل شد، پدرش از یک‌سو و صاحبکارش از سوی دیگر راهی آنجا شدند و آن زمان بود که صاحب رستوران متوجه شد، پسری که تا آن زمان برایش به‌عنوان پیک موتوری کار می‌کرده، پسر یک نماینده مجلس است. وی افزود: امیر احمد، کلاس دهم بود و بعد از مدرسه برای تامین هزینه‌های خود سر کار می‌رفت و هیچ وقت از موقعیت پدرش به‌عنوان نماینده مجلس استفاده نکرد، چراکه پدر امیر احمد همیشه به او می‌گفت «هرجا که می‌روی خود را جدای از دیگران ندان و نگو که پدرت نماینده مجلس است».

علی موسوی، عموی امیراحمد نیز می‌گوید: امیراحمد در خانواده‌ای بزرگ شده بود که خودش را استثنا نمی‌دانست. در روز‌های گذشته ویدئویی از مراسم خاکسپاری امیراحمد در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده است. جایی که روح‌الله موسوی، (پدر امیراحمد) می‌گوید: «خدا را شاهد می‌گیرم که حتی یک‌بار هم برای اعضای خانواده‌ام با کسی تماس نگرفتم. وقتی می‌دیدم نمی‌توانم برای بقیه جوان‌ها کاری انجام دهم.»

منبع: همشهری

گزارش خطا

ارسال نظر