اندیشکده کارنگی در گزارشی تازه هشدار میدهد که احیای گفتوگوهای هستهای ایران و آمریکا زیر سایه چهار مانع بزرگ قرار دارد؛ از چرخهی فشار و مقابله گرفته تا اختلاف بر سر شیوه مذاکره، حداکثرگرایی واشنگتن در موضوع غنیسازی و تأثیرگذاری اسرائیل و کنگره آمریکا بر تصمیمات کاخ سفید.
این گزارش ترجمهای است از مقالهی «The United States and Iran Must Overcome Four Challenges for Nuclear Talks to Succeed» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به احتمال مذاکره مجدد ایران و آمریکا میپردازد:
بین ماههای آوریل و مه ۲۰۲۵، ایالات متحده و ایران پنج دور مذاکره هستهای برگزار کردند و قرار بود دور ششم این مذاکرات در میانه ژوئن انجام شود. دو روز پیش از آغاز این دور، در ۱۳ ژوئن، اسرائیل با کمک ایالات متحده به ایران حمله کرد. نه روز بعد، ایالات متحده مستقیماً وارد درگیری شد و در جنگی که بعدها «جنگ دوازدهروزه» نام گرفت، تأسیسات هستهای ایران در فردو، اصفهان و نطنز را بمباران کرد. در طول این جنگ، تهران با حملات پهپادی و موشکی به اسرائیل پاسخ داد. در ۲۴ ژوئن، پس از آنکه ایران به یک پایگاه هوایی آمریکا در قطر موشک شلیک کرد، واشنگتن میان دو طرف آتشبس برقرار کرد.
در ایران، حملات اسرائیل باعث ترور چندین دانشمند هستهای و فرمانده ارشد نظامی شد و افزون بر آن، ۱،۱۹۰ نفر شهروند غیر نظامی به شهادت رسیدند و ۴،۴۷۵ نفر زخمی شدند. در اسرائیل نیز، پهپادها و موشکهای ایرانی با وجود سامانههای پدافندی پیشرفته این رژیم و گنبد آهنین، به اهداف مشخص اصابت کردند. این حملات دستکم ۲۸ کشته، بیش از ۳،۰۰۰ زخمی و شمار زیادی آواره بر جای گذاشت.
این مقاله تلاش دارد نشان دهد چگونه و چرا ایالات متحده و ایران، همزمان با پیگیری دیپلماسی هستهای، وارد رویارویی نظامی غیرمستقیم و سپس مستقیم شدند. استدلال متن این است که چهار عامل زیر، مذاکرات را با چالش مواجه کرد و به تشدید درگیری کمک رساند:
· عامل نخست، چرخهی معیوبِ فشار حداکثری آمریکا بود که در جریان مذاکرات تنشها را افزایش و اعتماد متقابل را فرسایش داد.
· عامل دوم، ناسازگاری میان ترجیح واشنگتن برای گفتوگوهای مستقیم و جامع، و تمایل تهران به مذاکرات غیرمستقیم و مرحلهای بود.
· عامل سوم، پافشاری آمریکا بر یک رویکرد حداکثری در قبال سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران در تمام طول مذاکرات بود.
· عامل چهارم، تأثیرگذاری و مداخله مقامهای اسرائیلی و قانونگذاران آمریکایی در روند گفتوگوها بود.
در پایان، اگر ایالات متحده و ایران تصمیم بگیرند مذاکرات را از سر بگیرند، برای رسیدن به یک توافق دیپلماتیک و جلوگیری از وقوع جنگی دیگر، ناگزیر خواهند بود این چهار عامل را مورد توجه و رسیدگی قرار دهند.
اجبار آمریکایی و رویارویی ایرانی
نخستین عاملی که برای مذاکرات هستهای آمریکا و ایران چالش ایجاد کرد، چرخهی اجبار آمریکایی و رویارویی ایرانی بود؛ چرخهای که تنشها را تشدید کرد و اعتماد دو طرف را از میان برد. اجبار آمریکا شامل افزایش تحریمهای اقتصادی علیه ایران ـ حتی پس از آنکه در جریان مذاکرات وعده توقف آنها داده شده بود ـ و تهدید به اقدام نظامی از سوی اسرائیل و ایالات متحده در صورت نرسیدن به توافق بود. در اوایل فوریه ۲۰۲۵، اندکی پس از آغاز دور دوم ریاستجمهوریاش، دونالد ترامپ به مشاوران نظامی خود اختیار داد که در صورت تلاش ایران برای ترور او، به ایران حمله کنند. او همچنین فرمان اجراییای صادر کرد که کارزار «فشار حداکثری» را ـ که در دوره بایدن کاملاً پایان نیافته بود ـ دوباره برقرار کرد.
ادامه فشارهای واشنگتن و واکنشهای متقابل تهران موجب شد فضای بیاعتمادی و خصومت پیش از آغاز نخستین دور مذاکرات همچنان پابرجا بماند و روند دیپلماتیک با تنشهای تازه همراه شود.
در اوایل آوریل، پیش از آغاز رسمی مذاکرات و حتی پس از توافق دو طرف برای گفتوگو، تنشها بار دیگر بالا رفت.
در دور دوم مذاکرات در رم در ۱۹ آوریل، ایالات متحده پیشنهاد ایران برای سرمایهگذاری در بخش هستهای این کشور را رد کرد. سپس در دور سوم مذاکرات در مسقط در ۲۶ آوریل، واشنگتن بار دیگر تلاش کرد مهلت شصتروزهای برای دستیابی به یک توافق دیپلماتیک تعیین کند.
در واکنش، تهران دور چهارم مذاکرات را به تعویق انداخت و تهدید نمود که در صورت حمله آمریکا یا اسرائیل به ایران، با پاسخ نظامی روبهرو خواهند شد. همزمان، ترامپ با اعلام اینکه آمریکا نام «خلیج فارس» را به «خلیج عربی» تغییر خواهد داد ـ هرچند بعداً از این طرح عقبنشینی کرد ـ ایرانیان از تمام طیفهای سیاسی را خشمگین کرد.
پس از دور چهارم مذاکرات در مسقط در ۱۱ مه، دولت ترامپ به فشار خود ادامه داد. با وجود اینکه وعده داده بود تحریمها در طول مذاکرات متوقف خواهند شد، تحریمهای جدیدی علیه تهران اعمال کرد. در اواخر همان ماه، ایران این تحریمها را محکوم و اعلام کرد حمله اسرائیل با «پاسخی ویرانگر و قاطع» مواجه خواهد شد. پس از دور پنجم مذاکرات در رم در ۲۳ مه، دولت ترامپ سرانجام در اوایل ژوئن تحریمها را تعلیق کرد. این تعلیق بهعنوان اقدامی برای حسننیت و ترغیب تهران به پذیرش یک پیشنهاد توافق انجام شد. اما چند روز بعد، دولت آمریکا تحریمهای ثانویهای را علیه چند ده فرد و شرکت ایرانی اعمال کرد که همین اقدام نیز باعث رد آن پیشنهاد از سوی تهران شد.
پس از آنکه تهران این پیشنهاد را رد کرد، و با وجود آنکه دور ششم مذاکرات برای ۱۵ ژوئن در مسقط تعیین شده بود، رویکرد اجبارآمیز آمریکا وارد مرحلهی آمادهسازی برای اقدام نظامی شد. ترامپ هشدار داد که احتمال جنگ میان اسرائیل و ایران بهطور فزایندهای بالا میرود و چنین جنگی تلفات قابلتوجهی به همراه خواهد داشت. گزارشها حاکی از آن بود که ترامپ مجموعهای از گزینههای ارائهشده توسط فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) را برای حمله احتمالی آمریکا به ایران ـ در صورت توقف یا شکست مذاکرات ـ بررسی کرده است. ارتش ایالات متحده نیز برای این سناریو آماده شد و کارکنان و تجهیزات را از سفارتخانهها و پایگاههای خود در بحرین، عراق و کویت تخلیه کرد. همزمان، ایران نیز اقدامات آمادهسازی نظامی خود را آغاز کرد: تقویت سامانههای پدافند هوایی و تامین سوخت برای موشکهای بالستیک. تهران نیز، مطابق با رویکرد تقابلی مستمر خود، هشدار داد که اگر مذاکرات هستهای فروبپاشد و درگیری نظامی آغاز شود، به پایگاههای ایالات متحده در منطقه حمله خواهد کرد.
در ۱۳ ژوئن، سیاست اجبارآمیز آمریکا با حملات هوایی اسرائیل به ایران ـ بهعنوان نخستین ضربه در جنگ دوازدهروزه ـ به نقطه اوج رسید. دولت ترامپ در ابتدا مدعی شد که در این حمله دخالت نداشته است، اما بعدها گزارش شد که ایالات متحده با اشتراکگذاری اطلاعات و دیگر اشکال کمک، به اسرائیل «تأیید ضمنی» برای اجرای این عملیات را داده بود. ترامپ سپس اعلام کرد که از این حملات حمایت میکند و آن را با این استدلال توجیه کرد که «مهلت شصتروزه برای رسیدن به توافق سپری شده است». او همچنین به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، گفت که حملات علیه ایران را ادامه دهد.
با این حال، ترامپ در همان زمان هشدار داد که این حمله میتواند تلاشها برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را تضعیف کند و ابراز امیدواری کرد که همچنان بتوان به یک توافق دیپلماتیک با تهران دست یافت. به همین منظور، او احتمال ازسرگیری مذاکرات هستهای و جلوگیری از تشدید درگیری را با تهران بررسی کرد. اما این کار نیز در بستری از اجبار انجام شد: ترامپ با استفاده از تهدید اقدام نظامی آمریکا، سعی کرد ایران را به «تسلیم بیقیدوشرط» وادار کند. بسیاری در ایران باور داشتند که واشنگتن عمداً تهران را فریب داده و با سوءنیت وارد مذاکرات شده و از گفتوگوها بهعنوان پوششی برای حملات هوایی اسرائیل استفاده کرده است. درست یا نادرست، این برداشت اعتماد میان دو طرف را بیش از پیش فرسایش داد و احتمال رسیدن به یک توافق دیپلماتیک یا حلوفصل مذاکرهشده درباره برنامه هستهای ایران را دشوارتر کرد. در همین حال، تهران به آمریکا واکنش داد و مجدد اعلام کرد که اگر ایالات متحده نقش بیشتری در درگیری ایفا کند، به داراییهای آمریکایی در منطقه حمله خواهد کرد.
با وجود این تهدیدها، ترامپ در ۲۱ ژوئن دستور حملات آمریکا با استفاده از «بمبهای سنگرشکن» و موشکهای کروز علیه تأسیسات هستهای ایران در فردو، اصفهان و نطنز را صادر کرد. دو روز بعد، ایران به بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه، پایگاه العدید در قطر، حمله کرد. پس از این حمله و همزمان با ادامه نبرد میان اسرائیل و ایران، ترامپ در ۲۴ ژوئن برای جلوگیری از تبدیلشدن درگیری به یک آتشافروزی گسترده منطقهای، خواستار آتشبس شد.
پس از پایان جنگ نیز رویکرد اجبارآمیز آمریکا ادامه یافت. ترامپ اعلام کرد که همه تلاشها برای کاهش تحریمها علیه ایران را کنار گذاشته است.
ترجیحات واگرا
دومین عاملی که مذاکرات هستهای آمریکا و ایران را از مسیر خارج کرد، اختلافی بود که میان ترجیح واشنگتن برای گفتوگوهای مستقیم و جامع و تمایل تهران به مذاکرات غیرمستقیم و مرحلهای پابرجا مانده بود. از ابتدای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، و حتی پیش از آغاز رسمی گفتوگوها، او اعلام کرده بود که خواهان مذاکره مستقیم با ایران درباره برنامه هستهای این کشور است. در حالی که ترامپ بر مذاکرات مستقیم پافشاری میکرد، تهران همانند مذاکرات متوقفشده با دولت بایدن در سال ۲۰۲۲، بر غیرمستقیم بودن مذاکرات تأکید داشت. در نهایت، گفتوگوهای سال ۲۰۲۵ عمدتاً با میانجیگری عمان و به شکل غیرمستقیم پیش رفت، هرچند گهگاه تماسهای مستقیم میان مقامهای دو کشور ــ به رهبری استیو ویتکوف نماینده ویژه آمریکا و عباس عراقچی وزیر خارجه ایران ــ برقرار میشد.
این تفاوت تنها در شیوه مذاکره نبود؛ انتظارات دو طرف از نتیجه گفتوگوها نیز تفاوتهای بنیادین داشت. ترامپ بهدنبال دستیابی به توافقی جامع بود که از نظر او باید «بهتر از برجام» باشد؛ توافقی که شخصاً در سال ۲۰۱۸ و در دوره نخست ریاستجمهوریاش از آن خارج شده بود. بر اساس مواضع ترامپ، چارچوب این توافق جامع شامل غنیسازی صفر، برچیدن کامل برنامه هستهای ایران و توقف حمایت تهران از گروههای نیابتی منطقهای بود؛ در ازای آن، ایالات متحده تحریمها را لغو میکرد و روابط با ایران را عادی میساخت.
در سوی مقابل، ایران بهدنبال یک توافق موقت ــ یا مجموعهای از توافقهای موقت ــ بود که مرحلهبهمرحله اعتمادسازی کند و در نهایت به یک توافق جامع منتهی شود. تهران از همان دور اول مذاکرات در ۱۲ آوریل در مسقط، این رویکرد را آشکار کرد و یک طرح سهمرحلهای ارائه داد که شامل امتیازدهی متقابل تدریجی بود. در مرحله نخست این طرح، تهران غنیسازی را موقتاً به سطح ۳.۶۷ درصد برای اهداف صلحآمیز کاهش میداد و واشنگتن متعهد میشد داراییهای بلوکهشده ایران را آزاد کرده و صادرات نفت این کشور را مجاز بداند.
در مرحله دوم، ایران غنیسازی در سطح بالا را بهطور دائم متوقف میکرد، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را احیا میکرد و پروتکل الحاقی معاهده عدماشاعه را ــ که امکان بازرسیهای سرزده از سایتهای اعلامنشده را فراهم میکند ــ اجرا میکرد. در مقابل، ایالات متحده بخشی از تحریمها را برمیداشت و سه کشور اروپایی عضو برجام را متقاعد میکرد که مکانیزم «اسنپبک» تحریمهای سازمان ملل را فعال نکنند؛ مکانیسمی که اجرای آن پس از برجام متوقف شده بود.
در مرحله سوم، ایران ذخایر اورانیوم با غنای بالا را به یک کشور ثالث منتقل میکرد و در ازای آن واشنگتن باقیمانده تحریمها را لغو میکرد. علاوه بر این، کنگره آمریکا باید توافق نهایی را تصویب میکرد تا مانند سال ۲۰۱۸ امکان لغو آن با یک دستور اجرایی وجود نداشته باشد. طبق این طرح، اگر ایالات متحده کارزار فشار حداکثری را پایان دهد، ایران نیز در مسائل منطقهای همکاری میکرد.
زیادهخواهی آمریکایی
سومین عاملی که روند مذاکرات هستهای ایران و آمریکا را پیچیده کرد، رویکرد حداکثری واشنگتن درباره سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران بود. در طول پنج دور مذاکرات، ایالات متحده موضعی کاملاً حداکثری اتخاذ کرد: غنیسازی صفر در برابر عدمسلاحسازی. این موضع از همان ابتدا برای تهران غیرقابل قبول بود. ایران، بهعنوان عضو معاهده عدماشاعه، خود را دارای حق حاکمیتی برای غنیسازی اورانیوم برای اهداف صلحآمیز میدانست—حتی اگر پس از خروج ترامپ از برجام سطح غنیسازیاش افزایش یافته بود.
ترامپ در نامهای که اوایل مارس به ایران ارسال کرد، خواستار پایان کامل غنیسازی، برچیدن برنامه هستهای و توقف حمایت ایران از گروههای نیابتی شد؛ در ازای آن، آمریکا رفع تحریمها و عادیسازی روابط را پیشنهاد میداد. رویکرد حداکثری آمریکا در اوایل آوریل و پیش از آغاز دور نخست مذاکرات نیز ادامه یافت؛ زمانی که ترامپ اعلام کرد اسرائیل در صورت برچیده نشدن برنامه هستهای ایران، به آن حمله خواهد کرد.
در موضوع ذخایر اورانیوم با غنای بالا نیز واشنگتن رویکردی مشابه اتخاذ کرد. در دور سوم مذاکرات، آمریکا تأکید داشت هیچ تحریمی را لغو نخواهد کرد مگر آنکه این ذخایر یا نابود شود یا به خارج منتقل گردد. اما بر اساس طرح سهمرحلهای ایران، تهران خواهان آن بود که آمریکا ابتدا بخشی از تحریمها را بهعنوان اقدامی اعتمادساز رفع کند؛ در برابر آن ایران غنیسازی سطح بالا را متوقف میکرد، بازرسیهای آژانس را از سر میگرفت و پروتکل الحاقی NPT را اجرا میکرد. تنها در مرحله بعد بود که ایران موافقت میکرد ذخایر اورانیوم با غنای بالا را نابود کند یا به یک کشور ثالث تحویل دهد. تهران تأکید داشت تا پیش از اجرای دو مرحله نخست از سوی آمریکا، این ذخایر را حفظ خواهد کرد.
در دور چهارم مذاکرات، آمریکا مجدداً با رویکردی حداکثری، پیشنهاد ایران برای ایجاد یک کنسرسیوم مشترک غنیسازی با کشورهای عربی و سرمایهگذاری آمریکا را—بهعنوان جایگزین برچیدن برنامه هستهای—رد کرد. چند روز بعد، ترامپ در سفر به عربستان، قطر و امارات در نیمه مه، بر موضع غنیسازی صفر پافشاری کرد، حتی با وجود پیشنهادی که قبلاً به تهران فرستاده بود و ظاهراً در آن مصالحهای مطرح شده بود. این موضعگیری ترامپ باعث شد تهران آن پیشنهاد را—صرفنظر از محتوایش—رد کند و اعلام کند حق غنیسازی را واگذار نخواهد کرد، حتی اگر این امر خطر درگیری نظامی را افزایش دهد.
در عین حال، تهران برای جلوگیری از فروپاشی کامل دیپلماسی، بار دیگر اعلام کرد حاضر است ذخایر اورانیوم با غنای بالا را نابود یا منتقل کند، مشروط به رفع تحریمها از سوی آمریکا. با این حال، در دور پنجم مذاکرات، واشنگتن دوباره به موضع حداکثری خود بازگشت و خواستار غنیسازی صفر و برچیدن کامل برنامه هستهای ایران شد؛ خواستهای که تهران رد کرد و هشدار داد چنین موضعی مذاکرات را به فروپاشی میکشاند.
پس از پنج دور پافشاری بر حداکثرطلبی و در حالی که قرار بود دور ششم در میانه ژوئن برگزار شود، دولت ترامپ برای لحظهای یک امتیاز مهم ارائه کرد که میتوانست مبنای یک گشایش جدی و مسیر بالقوه برای توافق باشد. اوایل ژوئن، واشنگتن پیشنهادی به تهران فرستاد که طبق گزارشها شامل کمک به ساخت نیروگاههای هستهای در ایران و اجازه غنیسازی محدود برای اهداف صلحآمیز تا زمان ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای بود.
اما چند روز بعد، دولت ترامپ دوباره به موضع حداکثری بازگشت و اعلام کرد ایران تحت هیچ شرایطی نباید در هیچ سطحی غنیسازی انجام دهد. تهران همانند گذشته این پیشنهاد را رد کرد. حتی اگر این پیشنهاد حاوی امتیازی واقعی بود، اظهارات حداکثری دولت آمریکا باعث شد مقامهای ایرانی آن را بلافاصله کنار بگذارند و بار دیگر بر حق غنیسازی، حفظ ذخایر و ادامه برنامه هستهای تأکید کنند.
نفوذ و مداخله اسرائیل و کنگره آمریکا
چهارمین و آخرین عاملی که روند مذاکرات هستهای ایران و ایالات متحده را مختل کرد و سطح تنش میان دو طرف را افزایش داد، نفوذ و مداخله اسرائیل و کنگره آمریکا بود.
در اوایل آوریل و پیش از آغاز دور نخست مذاکرات، بنیامین نتانیاهو ترامپ را ترغیب کرد تا اعلام کند اسرائیل به برنامه هستهای ایران حمله خواهد کرد اگر این برنامه بهطور کامل برچیده نشود. این مطالبه به «مدل لیبی» معروف شد؛ اشارهای به تجربه معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی، که برنامه هستهای خود را برچید، اما حکومتش چند سال بعد در پی مداخله ناتو و شورش داخلی سقوط کرد. چنین موضعگیریای نهتنها حق ایران برای غنیسازی و داشتن برنامه صلحآمیز هستهای در چارچوب NPT را نادیده میگرفت، بلکه آشکارا حامل پیام تمایل به تغییر حکومت بود و همین امر تنش با تهران را افزایش داد.
پیش از دور چهارم مذاکرات، جمهوریخواهان کنگره اعلام کردند هر توافقی که نیازمند تأیید آنها باشد باید شامل پایان کامل غنیسازی، برچیدن تمام برنامه هستهای ایران و رسیدگی به موضوع موشکهای بالستیک و گروههای نیابتی منطقهای ایران باشد. پس از دور چهارم و در جریان سفر ترامپ به خاورمیانه، آنها نامهای به او ارائه کردند که بار دیگر بر غنیسازی صفر و برچیدن کامل برنامه هستهای تأکید داشت. این اقدام برای جلوگیری از هرگونه مصالحه احتمالی ترامپ درباره غنیسازی انجام شد، زیرا او در آن زمان پیشنهادی تازه برای تهران فرستاده بود.
پیش از دور پنجم مذاکرات، نتانیاهو کوشید ترامپ را از ادامه مذاکره منصرف کند، اما ناکام ماند. پس از این دور، اسرائیل و اعضایی از کنگره به ترامپ فشار آوردند تا امتیاز مربوط به غنیسازی را پس بگیرد و تحریمها را دوباره علیه ایران اعمال کند. نتانیاهو همچنین تهدید کرد تأسیسات هستهای ایران را هدف قرار خواهد داد. ترامپ از او خواست فعلاً چنین کاری نکند و روند مذاکرات را بیش از این مختل نسازد و مدعی شد که به توافقی نزدیک شده که اجرای آن وابسته به بازرسیهای سختگیرانهتر است.
با این حال، در ۱۳ ژوئن، تنها دو روز پیش از برنامهریزی برای آغاز دور ششم مذاکرات، اسرائیل با حملات خود، روند گفتوگوها را بهطور مستقیم مختل کرد. پس از این حملات، تهران دور ششم را لغو و ادامه مذاکرات را برای مدت نامعلوم تعلیق کرد.
حمله اسرائیل «نظام عدم اشاعه هستهای» را زیر سوال برد
حملات اسرائیل نهتنها یک ضربه جدی به مذاکرات هستهای ایران و آمریکا بود، بلکه نظام عدماشاعه هستهای را نیز بهطور گسترده تحت تأثیر قرار داد. پس از جنگ دوازدهروزه، ایران در ۲ ژوئیه رسماً همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تعلیق کرد. این اقدام پس از آن صورت گرفت که آژانس برای نخستینبار در ۲۰ سال گذشته، برنامه هستهای ایران را به دلیل نقض NPT مورد سرزنش رسمی قرار داده بود. تهران این رأی را سیاسی و بهمنزله مشروعیتبخشی به حملات اسرائیل دانست و همچنین مشکوک بود که آژانس اطلاعات حساس و محرمانه از تأسیسات هستهای ایران را در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار داده است.
در روزها و هفتههای پس از جنگ، آتشبس ایران و اسرائیل شکننده باقی مانده بود و ترامپ تهدید میکرد در صورت بازسازی برنامه هستهای، دوباره حمله خواهد کرد. برخی تحلیلگران حتی احتمال حملهای دیگر از سوی اسرائیل تا پایان سال را بالا میدانستند.
غلبه بر چالشها
حتی پس از توقف مذاکرات و آغاز جنگ دوازدهروزه، مسیر دیپلماسی هستهای بهطور کامل بسته نشد. ترامپ همچنان انگیزه داشت وعده انتخاباتی خود درباره «امضای توافقها» و ترویج صلح در مناطق بحرانی مانند اوکراین و خاورمیانه را محقق کند. در مقاطع مختلف، چه در جریان جنگ و چه پس از آن، آمریکا و ایران تمایل خود را به ازسرگیری گفتوگوها اعلام کردند. اما پیش از انجام این کار، هر دو طرف لازم است چهار عاملی را که پیشتر روند مذاکرات را با مشکل مواجه کرده بود، مورد رسیدگی قرار دهند.
نخست، ایالات متحده و ایران باید به چرخه معیوب «اجبار و رویارویی» در طول مذاکرات پایان دهند. گذشت زمان نشان خواهد داد که آیا واشنگتن پس از تأیید حملات اسرائیل و بمباران تأسیسات هستهای ایران میتواند اعتماد ازدسترفته را بازسازی کند یا نه. یکی از راههای ممکن این است که واشنگتن تضمین دهد دیگر حمله نخواهد کرد و اسرائیل را نیز به پایبندی به آتشبس ملزم کند. اگر دو طرف به میز مذاکره بازگردند، باید سطح اجبار و تهدید را که در پنج دور نخست مذاکرات موجب فرسایش اعتماد شد، کاهش داده یا حذف کنند. برای این منظور، دولت ترامپ میتواند ضربالاجل شصتروزه را که تهران با توجه به زمانبر بودن مذاکرات برجام آن را غیرواقعبینانه میدانست، تعدیل یا کنار بگذارد. همچنین باید به وعده توقف تحریمها در طول مذاکرات عمل کند. در نهایت، واشنگتن و تهران باید از تهدیدهای نظامی و انتشار بیانیههای عمومی تنشزا پرهیز کنند تا زمانی که پیشرفت واقعی حاصل شود و توافق شکل بگیرد. اجرای چنین اقداماتی میتواند به ایجاد اعتماد و اطمینان متقابل کمک کند؛ عناصری که به اندازه ـ و حتی بیش از ـ جزئیات فنی یک توافق دیپلماتیک اهمیت دارند.
دوم، واشنگتن و تهران باید پیش از ادامه مذاکرات، درباره قالب و انتظارات گفتوگوها به توافق برسند. آنها میتوانند چارچوب مذاکرات غیرمستقیم با میانجیگری عمان را حفظ کنند، در کنار لحظاتی که تماس مستقیم برای نهاییکردن بخشهایی از توافق لازم است. این ساختار انعطافپذیری لازم را فراهم میکند: اگر در مسیر مذاکرات غیرمستقیم پیشرفتی حاصل شود، دو طرف میتوانند برای تکمیل جزئیات وارد گفتوگوی مستقیم شوند.
علاوه بر قالب مذاکرات، ایالات متحده و ایران باید درباره انتظارات خود از یک توافق نیز به تفاهم برسند. در پنج دور نخست، دولت ترامپ در پی دستیابی به یک توافق جامع بود که در آن، رفع تحریمها و عادیسازی روابط با واشنگتن در ازای غنیسازی صفر و برچیدن کامل برنامه هستهای توسط تهران ارائه میشد؛ شروطی که از همان ابتدا برای ایران غیرقابلقبول بود. در مقابل، تهران میکوشید به یک توافق موقت یا سلسلهای از توافقهای موقت برسد که شامل اقدامات اعتمادساز و امتیازدهی مرحلهای از سوی دو طرف باشد. پیش از ادامه هرگونه مذاکره، دو طرف باید تصمیم بگیرند که بهدنبال توافقی جامع هستند یا توافقی تدریجی. با این حال، پنج دور نخست نشان داد که دامنه مذاکرات هستهای و توافق احتمالی، محدود به مجموعهای مشخص از مسائل بود: برای واشنگتن، مسائل امنیتی مانند سطح غنیسازی، ذخایر اورانیوم، بازرسیهای آژانس و گروههای نیابتی منطقهای؛ و برای تهران، مسائل اقتصادی مانند تحریمها، داراییهای بلوکهشده، صادرات نفت و نیز تضمین تأیید کنگره آمریکا.
سومین مسئلهای که باید حل شود، حداکثرطلبی آمریکا درباره سطح غنیسازی ایران و ذخایر اورانیوم آن است. پس از دور پنجم، دولت ترامپ برای مدت کوتاهی پذیرفت که ایران بتواند تا پیش از تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای، در سطحی محدود و برای اهداف صلحآمیز غنیسازی کند؛ اما خیلی زود عقبنشینی کرد و دوباره خواستار غنیسازی صفر و برچیدن کامل برنامه هستهای شد. واشنگتن میتواند با پذیرفتن غنیسازی در سطوح پایینتر و کمک به ساخت نیروگاههای هستهای غیرنظامی، راه را برای توافق باز کند. همزمان، دولت ترامپ درباره ذخایر اورانیوم نیز رویکردی حداکثری داشت و اصرار میکرد که ایران باید پیش از رفع هرگونه تحریمی، این ذخایر را نابود یا صادر کند.
این شرایط با طرح سهمرحلهای ایران در دور نخست مغایر بود. ایران در مرحله دوم این طرح، توقف غنیسازی، احیای بازرسیها و اجرای پروتکل الحاقی را در برابر رفع بخشی از تحریمها پیشنهاد داده بود و نابودی ذخایر را به مرحله سوم و رفع کامل تحریمها موکول میکرد. هرچند تهران پس از دور پنجم اعلام کرد در برابر رفع تحریمها آماده کنار گذاشتن ذخایر است، اما روشن نکرد که آیا پیش از دریافت بخشی از رفع تحریمها حاضر به این کار خواهد بود یا نه. در چارچوب یک توافق آینده، واشنگتن میتواند در سطح غنیسازی انعطاف نشان دهد و تهران نیز در موضوع ذخایر، قبل از آنکه تحریمی برداشته شود.
در نهایت، دولت ترامپ باید نفوذ و مداخله افراد در اسرائیل و کنگره را که روند مذاکرات را مختل کرده و تنشها را افزایش میدهند، مهار کند. در طول مذاکرات، اسرائیل و برخی نمایندگان کنگره بر ترامپ فشار آوردند تا بر موضع حداکثری خود—غنیسازی صفر و برچیدن کامل برنامه هستهای—پافشاری کند، مخصوصاً در لحظاتی که او نشانههایی از انعطاف نشان میداد. آنها همچنین با تشویق ترامپ به اعمال تحریمهای بیشتر پس از وعده توقف تحریمها، عملاً میکوشیدند مذاکرات را تخریب کنند. در نهایت، اسرائیل با حمله به ایران و آغاز جنگ، مستقیماً روند مذاکرات را متوقف کرد؛ اقدامی که نه تنها به مذاکرات هستهای ایران و آمریکا ضربه زد، بلکه به رژیم عدماشاعه نیز آسیب رساند. تهران به خوبی از این مسئله آگاه بود و از ترامپ خواسته بود مانع مداخله بیشتر اسرائیل شود. اما مدیریت این موضوع برای ترامپ دشوار بود، زیرا او روابط نزدیک با نتانیاهو داشت و نمیتوانست نفوذ لابیهای حامی اسرائیل را در کنگره نادیده بگیرد. از سوی دیگر، ترامپ برای حصول توافقی پایدار ناچار بود تأیید کنگره را بهدست آورد—امری که با توجه به اکثریت شکننده جمهوریخواهان و حمایت دوحزبی گسترده از اسرائیل و مخالفت با ایران، احتمالی ضعیف بهنظر میرسید.
نتیجهگیری
با وجود برگزاری پنج دور مذاکرات در فاصله آوریل تا مه، ایالات متحده و ایران در ژوئن و در جریان جنگ دوازدهروزه وارد رویارویی نظامی شدند. بنبست مذاکرات و وقوع جنگ، محصول همان چهار عاملی است که در این مقاله تشریح شد. اگر دو کشور بخواهند مذاکرات را از سر بگیرند، باید هر چهار عامل را حلوفصل کنند تا به توافق دیپلماتیک برسند و از جنگ دیگری جلوگیری کنند. این امر مستلزم شکستن چرخه اجبار و رویارویی، و به حداقل رساندن اظهارات علنی تا زمان دستیابی به پیشرفت ملموس است. دو طرف باید از پیش درباره قالب و انتظارات مذاکرات به توافق برسند و نیز در مسائل حیاتی مانند سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم به مصالحه تن دهند. همچنین دولت ترامپ باید نفوذ افراد در اسرائیل و کنگره را که با مذاکرات مخالفاند مهار کند و در عین حال تأیید کنگره را نیز برای دوام توافق جلب نماید.
گرچه پرداختن به این چهار عامل دشوار است، اما دستیابی به توافق ناممکن نیست؛ زیرا دامنه مسائل مورد اختلاف محدود است: امنیت برای واشنگتن در مرکز توجه است و اقتصاد برای تهران. نهایتاً، ورای همه جزئیات فنی، موفقیت یا شکست مذاکرات آینده به اراده سیاسی دو طرف و سطح اعتماد متقابل آنها بستگی خواهد داشت.