شرق نوشت: از مجلس هفتم به بعد و بهتدریج با برجستهشدن نظارت استصوابی و اعمال آن از سوی شورای نگهبان و دیگر نهادهای نظارتی موجب شد که امکان حضور بسیاری از نخبگان در عرصه انتخابات کاهش یافته و افرادی که کمتر از سوابق مبارزاتی و انقلابی برخوردارند، به مجلس راه یابند، با چنین رویکردی مشارکت و استقبال مردم از انتخاباتهای مجلس کاهش یافت و اعتبار و پایگاه مردمی مجلس تضعیف شد.
روزنامه شرق نوشت: حدود ۱۱ قرن پیش و در اکتبر سال ۹۲۰ میلادی نخستین پارلمان جهان در کشور کوچک ایسلند تشکیل شد؛ مجلسی که بیشتر جنبه مشورتی داشت و به دولت کمک فکری میداد. این نهاد در مسیر تکامل خود به مجلس قانونگذاری و نظارت بر عملکرد قوه مجریه ارتقا یافت و نقش مهمتری در نظامهای حکومتی ایفا کرد.
پارلمانها گرچه محصول دموکراسی و مردمسالاری نبودند، اما در بین نهادها و حکومتهای سنتی اروپایی بهترین ابزار برای دموکراسی و نقشآفرینی مردم در تعیین سرنوشت خود شدند. قرنها بعد نظریهپردازانی مانند «جرمی بنتام» انگلیسی با تدوین رسالهای تحت عنوان «تاکتیکهای سیاسی» در سال ۱۸۱۶ میلادی تلاش کرد تجربه پارلمانی را به صورت مدون به کشورهایی که فاقد چنین نهادی بودند، منتقل کند که تأثیر شگرف آن در تأسیس نهاد پارلمان در بسیاری از کشورهای جهان دیده شد.
او همچنین در مقدمه کتاب «اصول اخلاقیات و قانونگذاری» معتقد است که هدف قانونگذار باید این باشد که حداکثر آسایش و رفاه را برای حداکثر افراد جامعه تأمین کند، البته نقش مجالس و پارلمانها در کشورها و نظامهای حکومتی متفاوت است.
در برخی نقش اول و تأثیرگذار و در بعضی از کشورها جنبه نمایشی و نمادین و در تعدادی دیگر موقعیت بینابینی را ایفا میکنند. اما فصل مشترک اساسی و عمده این نهادها برآمدن آنها از رأی مستقیم مردم و حضور نمایندگان طبقات مختلف اجتماعی بهویژه نخبگان در پارلمان و کنترل خودرأیی مقامات کشورهاست.
در ایران نیز تشکیل مجلس از دوره مشروطه آغاز و در نظام مشروطه ۲۴ دوره و در عصر جمهوری اسلامی ایران نیز تاکنون ۱۱ دوره آن تشکیل شده است. در ارزیابی مجالس بعد از انقلاب میتوان به اعتباری آن را به دو بخش مجلس اول تا ششم و هفتم به بعد تقسیم کرد. در دورههای نخستین نمایندگان مردم عموما از میان شخصیتها و افراد شناختهشده از جناحهای گوناگون فکری و سیاسی که از سوابق مبارزاتی در نظام قبل و همچنین مجاهدت در دوران دفاع مقدس را در کارنامه داشتند، انتخاب شدند.
ویژگی حاضران در این مجالس بهویژه مجلس اول موجب شد که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مجلس را «عصاره فضائل ملت» بداند و آن را سرمشقی برای مجالس آینده قرار دهد. اما از مجلس هفتم به بعد و بهتدریج با برجستهشدن نظارت استصوابی و اعمال آن از سوی شورای نگهبان و دیگر نهادهای نظارتی موجب شد که امکان حضور بسیاری از نخبگان در عرصه انتخابات کاهش یافته و افرادی که کمتر از سوابق مبارزاتی و انقلابی برخوردارند، به مجلس راه یابند، با چنین رویکردی مشارکت و استقبال مردم از انتخاباتهای مجلس کاهش یافت و اعتبار و پایگاه مردمی مجلس تضعیف شد.
لاجرم راهیافتگان به مجلس کنونی برای جبران کاهش نقشآفرینی و تأثیرگذاری خود مبادرت به انجام اقداماتی کردند که حضور آنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی احساس شود. تصویب طرحهای فرعی و تنشزا و منحرفساختن لوایح دولت از اهداف اصلی آن و ایراد نطقهای تند و اختلافبرانگیز، ضعف مجلس را بیشتر نمایان کرد.
مجلسی که باید غمخوار و دغدغهمند نگرانیها و مشکلات مردم باشد، برخی نمایندگان با تبدیل آن به مرکزی برای مرگ بر این و بر آن، مسیر انتقام را به جای انتقاد برگزیده و با اتهامهای ناصواب به شخصیتهای ملی، و خائن و جاسوسخواندن آنها به روش منسوخ نفی دیگران برای اثبات خویش دست یازیدهاند.
البته نقد هر ایده، عملکرد و نظری چنانچه عالمانه، مشفقانه، منصفانه و مستند به اخبار و اطلاعات دقیق و آراسته به زیور اخلاق باشد، امری پسندیده و شایسته تحسین است، اما بیان سخنانی که دور از شأن و جایگاه مجلس و ملت و فرهنگ ملی ایران است و بوی انتقام از آن به مشام میرسد، شایسته مجلس شورای اسلامی نیست و کلام آخر اینکه این پرسش از نمایندگان مجلس، مطرح است که رفتار و گفتار و عملکرد آنان کدامیک از فضلیتهای ملت را نمایندگی میکند؟ و کدامیک از مشکلات کشور و نگرانیها و رنج و دردهای مردم را برطرف کرده است؟