در دهه ۱۹۸۰ آمریکا تنها دو پایگاه دائمی در خاورمیانه داشت، اما امروز این عدد به بیش از ۳۰ مورد و حضور ۴۰ تا ۵۰ هزار نیرو در منطقه رسیده است. این استمرار حضور هیچ توجیهی ندارد.
این گزارش ترجمهای است از مقالهی «There Are No More Reasons for U.S. Presence in Middle East» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و به حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه میپردازد:
دو هفته پیش، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، بدون دستیابی به توافق آتشبس برای غزه، واشنگتن را ترک کرد. این ناکامی، همچون تلاشهای نافرجام آمریکا برای رسیدن به توافق هستهای با ایران و توقف حملات حوثیها در دریای سرخ، نمونهای دیگر از درگیرشدن بیشازحد و خوشبینی غیرواقعبینانه واشنگتن نسبت به نتایج مطلوب در خاورمیانه است.
لزوم بازنگری در استراتژی آمریکا در منطقه
دیپلماسی، در ذات خود، امری مثبت و سازنده است؛ همچنین تلاش برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه قابلتحسین است. اما بهجای آنکه آمریکا خود را درگیر حل تمام بحرانهای این منطقه کند، باید تمرکز خود را صرف منافع حیاتی و محدود خود در این منطقه نماید. این واقعیت، مستلزم کاهش چشمگیر حضور نظامی ایالات متحده است؛ حضوری که اکنون شامل ۴۰ تا ۵۰ هزار نیرو در بیش از ۳۰ پایگاه نظامی در سراسر منطقه میشود.
در دهه ۱۹۸۰، ایالات متحده تنها دو پایگاه دائمی در خاورمیانه داشت و عمدتاً از طریق حضور دریایی و چرخشی، امنیت جریان آزاد نفت به بازارهای جهانی را تأمین میکرد. جز عملیاتهای محدود زمینی، آمریکا نقش نسبتاً دورادستی در منطقه ایفا میکرد.
نفت و تروریسم؛ دو محرک اصلی مداخلهگری.
اما دو عامل کلیدی—نفت و تروریسم—در نهایت پای آمریکا را به داخل منطقه باز کرد. حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰، خطر تسلط یک قدرت واحد بر منابع حیاتی انرژی را برجسته ساخت. در پاسخ، آمریکا بیش از ۵۴۰ هزار نیروی نظامی را برای آزادسازی کویت در قالب جنگ اول خلیج فارس به منطقه اعزام کرد. پس از آن، واشنگتن راهبرد «مهار دوگانه» را در پیش گرفت تا مانع تسلط کشورها بر منطقه شود. در نتیجه، حدود ۲۵ هزار نیروی آمریکایی بهصورت دائمی در پایگاههای جدیدی در خلیج فارس مستقر شدند؛ روندی که طی دهه ۱۹۹۰ تثبیت شد و بعدها گسترش یافت.
حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، جنگهای متعاقب در عراق و افغانستان، و ظهور داعش در سال ۲۰۱۴، موج جدیدی از اعزام نیروهای آمریکایی به منطقه را در پی داشت. پایگاههای نظامی تازهای در سوریه، عراق، اردن و سایر کشورها ایجاد شد و شمار نیروهای آمریکایی در برهههایی به بیش از ۲۰۰ هزار نفر رسید.
اکنون پرسش اساسی این است: چرا نیروهای آمریکایی همچنان در خاورمیانه حضور دارند؟ منافع حیاتی ایالات متحده در منطقه از میان رفته، اما نیروها هنوز باقی ماندهاند—و این استمرار هیچ توجیه راهبردی ندارد.
پایان وابستگی انرژی و نبود هژمون منطقهای
از سال ۲۰۱۹، آمریکا به صادرکننده خالص انرژی تبدیل شده و دیگر برای تأمین نیازهای نفت و گاز خود به خاورمیانه وابسته نیست. افزون بر آن، در چشمانداز فعلی، هیچ قدرت سلطهجوی منطقهای وجود ندارد. حتی حملات اخیر آمریکا به ایران نیز نشان داد که این کشور نیازی به پایگاههای زمینی در منطقه، ندارد—جنگندهها از ایالت میزوری برخاستند و تأسیسات هستهای ایران را هدف قرار دادند. آنچه برای آمریکا باقی میماند، صرفاً منافع محدود در حفظ کریدورهای دریایی و تضمین ثبات نسبی در بازار جهانی نفت است؛ هدفی که میتوان با الگویی مشابه استقرار دهه ۱۹۸۰ و بدون نیاز به حضور پرهزینه و انبوه نیروهای زمینی در منطقه، محقق ساخت. دسترسی به چند پایگاه دریایی راهبردی در خلیج فارس برای این مأموریت کفایت میکند.
تهدید تروریسم نیز تا حد زیادی مهار شده و اکنون توسط بازیگران بومی قابل مدیریت است. خلافت داعش در سال ۲۰۱۹ سرنگون شد و القاعده نیز عملاً به یک شبکه ضعیف و پراکنده تبدیل شده است. تحولات پس از دوران اسد در سوریه، مسیرهایی تازه برای همکاری میان کشورهای منطقه در مدیریت بقایای داعش گشوده است. در حال حاضر، شاخههای فعال داعش و القاعده عمدتاً در خارج از خاورمیانه مستقرند و بیشتر در قالب شورشهای محلی فعالیت میکنند که توان تهدید واقعی علیه ایالات متحده را ندارند. بهطور خلاصه، دو عاملی که برای دههها پایهگذار حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بودند—یعنی نفت و تروریسم—دیگر توجیهی معتبر برای حفظ نیروهای آمریکایی در منطقه ندارند. برخی ممکن است ادعا کنند که این حضور برای حفاظت از حاکمیت اسرائیل، مهار نفوذ چین یا بهعنوان نوعی بیمه امنیتی ضروری است. اما هیچیک از این دلایل از نظر راهبردی تاب نمیآورند.
یافتههای جدید پژوهشهای متعدد نشان میدهند که چین نه ارادهای برای بهدستگیری رهبری در خاورمیانه دارد و نه ابزار لازم برای آن را. همچنین، باقیماندن در منطقه بهعنوان «بیمه احتیاطی» صرفاً به یک سیاست پرهزینه تبدیل شده و در عین حال، اهدافی مشخص برای حملات دشمنان فراهم کرده است.
حضور نظامی آمریکا؛ خود عامل بیثباتی است؟
ادامه حضور نظامی بهمنظور «روز مبادا» حتی میتواند برخلاف هدف اعلامی، به بیثباتی بیشتر در منطقه بینجامد. کاهش نیروهای آمریکایی در سوریه، به فرآیند بازسازی نظم در دولت پس از اسد کمک کرد. کاهش دخالت نظامی عربستان در جنگ یمن و آغاز روند عادیسازی روابط ریاض با تهران هم اتفاق افتاد. چهبسا عقبنشینی ایالات متحده، در بلندمدت به تحقق صلحی پایدار در غزه نیز کمک کند. پس باید اقدام کرد. هرچه خروج نیروهای آمریکایی از خاورمیانه زودتر آغاز شود، بهتر است.