یک فعال سیاسی اصلاح طلب می گوید: واقعیت این است که بعد از جنگ عدۀ زیادی از مردم انتظار داشتند این همبستگی منجر به تغییر رویکردهای داخلی شود، بهخصوص در حوزههایی که کار بسیار آسان است و با یک فرمان عملی میشود مثل؛ آزادی زندانیان سیاسی، رفع فیلترینگ و رفع حصر میرحسین و… اما حرکتی که علامت تغییر قضا باشد، انجام نشد و در مواردی حتی برعکس شد.
احمد زیدآبادی، معتقد است که دولت نتانیاهو روی شورش عمومی یا حداقل بخش بهشدت ناراضی جامعه، حساب کرده بود و اکنون نیز همچنان امیدوارند مطالبات عمومی بیپاسخ بماند و حجم مشکلات افزایش یابد تا عدهای سرخورده شوند، به لاک خود بخزند و عدهای دیگر هم سر به شورش بردارند.
او در گفتوگویی توضیحاتی درباره شرایط سیاست داخلی پساجنگ داده است که در ادامه میخوانید:
رویکرد سیاست داخلی ایران بعد از جنگ ایران و اسرائیل چگونه پیش رفته است؟
هر اتفاقی مانند جنگ که رخ میدهد، روایتهایی از آن مطرح میشود که نوعی بازنمایی واقعیت است. این روایتها ممکن است از سوی عموم یا بخش بزرگی از مردم پذیرفته شوند یا نشوند. بعد از حمله اسرائیل به ایران، روایت یا سنخی بازنمایی از واقعیت صورت گرفت که ظاهراً مورد پذیرش بخش بزرگی از جامعه قرار گرفته است.
این روایت جنبههای مختلف دارد ازجمله اینکه تجاوز اسرائیل به خاک ایران فارغ از هر کنشی از سوی جمهوری اسلامی خواهناخواه صورت میگرفت و مسائلی مانند برنامه هستهای و موشکی و سیاست منطقهای فقط بهانه بوده و اصل حمله برای تضعیف بنیانهای ملی ایران و با هدف تجزیۀ کشور اتفاق افتاده است.
بخش دیگر این روایت این است که ایران توانسته چنان پاسخ دندانشکنی به این حمله بدهد که طرف مقابل، شکست بخورد و درخواست آتشبس را مطرح کند. اینها بخشی از روایتی است که مطرح شد و تقریباً قبول عام یافت بهطوریکه حتی کسانی که به وضعیت، نگاه انتقادی و مخالف داشتند، تا اندازهای این را پذیرفتهاند.
این پذیرفتهشدگی انسجام و همبستگی اجتماعی ایجاد کرد که بیشتر در دنیای مجازی نمود داشت. این موضوع برای برخی نهادهای تصمیمگیر سوءتفاهمی ایجاد کرده که گویی مردم، مطالبات معمول خود را رها کردند و حامی سیاستهای گذشته شدند. این موضوع سبب شد، برخی سیاستها و رفتارهای مرسوم بهجای آنکه عوض شود، بر آنها پافشاری شود.
واقعیت این است که عدۀ زیادی از مردم انتظار داشتند این همبستگی منجر به تغییر رویکردهای داخلی شود، بهخصوص در حوزههایی که کار بسیار آسان است و با یک فرمان عملی میشود مثل؛ آزادی زندانیان سیاسی، رفع فیلترینگ و رفع حصر میرحسین و… اما حرکتی که علامت تغییر قضا باشد، انجام نشد و در مواردی حتی برعکس شد.
برای مثال برخی افرادی که جامعه روی آنها حساسیت داشت و مردم فکر میکردند به حاشیه رفتهاند یا بهدلیل کبر سن، بازنشسته میشوند، اما داستان معکوس شد. هم آقای کاظم صدیقی در نمازجمعه حضور یافت، هم آقای جنتی دبیر شورای نگهبان شد. برخی محافل بر این گمانند که پذیرش روایتها، امری دائمی و ثابت است حال آنکه اینطور نیست و چنانچه به انتظارات عمومی پاسخ مثبت داده نشود یا موارد نقض آن روایت زیاد شود، پذیرش روایت دچار خدشه میشود و نتایج مخربی بهبار میآورد.
پیامدهای نادیدهگرفتن هشدارهایی که از سوی نخبگان سیاسی و فعالان جامعهشناسی در این مدت مطرح شد، مبنی بر اینکه دید روشنی از تغییر پارادایم سیاستهای داخلی دیده نمیشود، چیست؟ درصورت ادامه این روند ممکن است چه اتفاقی از سوی مردم رخ دهد؟
در شرایط جنگی مردم عاملیت پیدا میکنند اما این عاملیت و فعالیت بهخصوص در مواقعی است که جنگ در مرز کشورها رخ دهد و نیازمند بسیج نیرو باشد. در آنصورت، عاملیت مردم عمدتاً حضور داوطلبانه در جبههها یا تحمل آرام و صبورانۀ فشارهای ناشی از جنگ است. اما با جنگی مواجه شدیم که اساساً افراد، بهویژه افراد عادی جامعه نمیتوانند عاملیت و فاعلیت مستقیمی در آن داشته باشند، چراکه جنگ تکنولوژیها و از راه دور است و دشمن رودررویی وجود ندارد.
در برابر چنین اتفاقی، مردم منطقاً میتوانند دو واکنش انجام دهند؛ یکی آنکه فشارها را با صبوری تحمل کنند و منتظر بمانند اما برخی مخالفان موجود که در خارج از کشور نیز تریبونهای گستردهای در اختیار دارند، علاقمندند که هیچ افق روشنی گشوده نشود و مردم بهقدری تحت فشار یا نومیدی قرار گیرند که دست به شورش بزنند.
بههرحال روشن است که دولت نتانیاهو روی شورش عمومی یا حداقل بخش بهشدت ناراضی جامعه، حساب کرده بود و بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور هم با تمام توان خود به آن دامن زدند. از نگاه آنا، ن داستان هنوز تمام نشده است. امیدوارند که مطالبات عمومی بیپاسخ بماند، برخوردها سختتر شود و حجم مشکلات افزایش یابد تا عدهای سرخورده شوند، به لاک خود بخزند و عدهای دیگر هم سر به شورش بردارند. در سایۀ چنین اتفاقی، فشارهای بیرونی تشدید و احتمال ازسرگیری جنگ بیشتر میشود. درواقع هشدارها معطوف به رخدادن چنین سناریویی است.
چرا همچنان تمایل برای تغییر در رویکردهای سیاست داخلی، پس از این اتفاقات وجود ندارد؟
البته در برخی موارد مثل تعلیق قانون حجاب بهنظر میآید تا اندازۀ زیادی تثبیت شده است.
پس میتوان گفت، تغییر ریلی صورت گرفته است؟
تغییر ریل که نه، اما بهنظرم به نیروهای میدانی ابلاغ شده که با مردم مهربان باشند و شهروندان را اذیت نکنند. مشکل اصلی اما قبل از اینکه تصمیمگیران باشند، آن پایگاه اجتماعی است که تصمیمگیران تاکنون بر آنها تکیه داشتهاند. اساس شکلگیری این پایگاه اجتماعی از دوران آقای هاشمی بهخصوص در دوران دوم خرداد بنا نهاده شد. درواقع برای خنثیسازی برنامههای توسعه اقتصادی آقای هاشمی و توسعۀ سیاسی دولت آقای خاتمی، یک ضدجنبش سازماندهی شد که ایدئولوژی خود را ضداصلاحی تعریف کرد.
پیرامون این ایدئولوژی، افرادی را آموزش دادند و بهعنوان حامی بسیج کردند و با گذر زمان، آنها تصمیمگیر اصلی شدند، یعنی فشار اصلی را این گروه روی حکومت میآورند و اجازه تغییر نمیدهند؛ چراکه معتقدند اگر از ایدئولوژی بستهای که ایجاد کردند کوتاه بیایند، موقعیت و امکانات خود را از دست خواهند داد. اینها فکر میکنند با همین سبک فشار آوردن برای مثال، بازگشت آقای صدیقی به نمازجمعه، خود را تثبیت میکنند، درحالیکه این کار در میانمدت هیچ کمکی به آنها نمیکند جز اینکه موجب سرخوردگی و عصبانیت بیشتر مردم میشود.
این نیرو همچنان هست و فعال است و حتی فکر میکند جنگ به موقعیت این نیرو کمک کرده است. الان با تصمیمگیران بهویژه در حوزه دولت که برخورد میکنید، مشکلات را درک میکنند، نگرانیهای جدی دارند و بهدنبال راهحل نیز هستند اما در آنجایی که بخواهند تصمیم بگیرند، مرعوب این نیرو هستند. قاعدتاً برای این مسئله باید تدبیری اندیشید. برخی از تندروهای این جناحها حتی میگویند چرا آتشبس شده، ایران میتوانست تلآویو و حیفا را با خاک یکسان کند و با آتشبس جلوی این کار گرفته شد.
مشکل اصلی اکنون این گروه هستند. من معتقدم، سیستم نیاز به تغییر پایگاه دارد و باید بعد از انتخاب پزشکیان، یک تغییر پایگاهی به سمت نیروهای میانهروتر جامعه رخ میداد که این اتفاق نیفتاد و آن گروهها بهحدی قوی بودند که اجازه ندادند. علی لاریجانی برای یکی از محافلی که گویا نزدیک به همان محافلیاند که به سمت او مهرنماز پرت کرده بودند، سخنرانی کرده. همین که از او دعوت کردهاند، شاید بهزعم خودشان نوعی انعطاف باشد اما پاسخهای آقای لاریجانی به پرسشهای آنان قابل توجه است! برای مثال در مقابل پرسش آنها دربارۀ مذاکر میگویند: «بگذاریم» رهبری خودش اگر لازم شد، از ابزار مذاکره بهعنوان تاکتیکی استفاده کند! واضح است که نگران فشار و مخالفت همین گروه است که فشار میآورند.
نیرو بسیار سازماندهی شده است و در تمام مراکز اداری، دانشگاهی، نظامی و امنیتی، حضور دارد. تصور میکنند هر تغییر و اصلاحی منجر به منزویشدن و ازدسترفتن موقعیتشان میشود. از آنجایی که خود را صاحب اقتدار میدانند به هر نقطهای که لازم ببینند فشار میآورند. خود رهبری گفتند، اگر لازم باشد حکومت با قدرت وارد مذاکره یا جنگ میشود اما میبینید که کیهان همچنان علیه مذاکره با شدتتمام، موضع میگیرد. شاید برخی از تندروترین این نیروها را گاهی احضار کنند و توبیخ هم بشوند، اما درمجموع اینها مصونیت دارند و بزرگترین مانع اصلاح، تحول و تغییر هستند.