کد خبر : ۱۰۴۴۵۰
۱۳:۰۸

۱۴۰۴/۰۴/۲۹
ترجمه اختصاصی؛

اگر ترامپ نه جنگ‌طلب است و نه صلح‌طلب، پس دقیقاً چیست؟

اگر ترامپ نه جنگ‌طلب است و نه صلح‌طلب، پس دقیقاً چیست؟

این گزارش ترجمه‌ای است از مقاله‌ی «If Trump Is Neither Hawk nor Dove, What Is He?» که توسط اصلاحات نیوز تهیه شده است و مدل‌های مختلف سیاست خارجی آمریکا را بررسی می‌کند:

 

چند هفتهٔ گذشته، برای سیاست ایالات متحده در خاورمیانه به‌سان یک ترن هوایی پر فراز و نشیب بوده است؛ از تلاش‌های دیپلماتیک، تا حملات نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران، و سپس بازگشت دوباره به مسیر کاهش تنش. اگرچه رئیس‌جمهور به‌طور گذرا در شبکه‌های اجتماعی از «تغییر حکومت» سخن گفت، اما در عمل، این حملات دقیق و محدود، میان مداخله‌نکردن کامل و ورود به جنگی تمام‌عیار تعادلی برقرار کردند—یعنی ضربات هدفمند به چند نقطه مشخص، که بلافاصله با اقدامات تنش‌زدایانه همراه شد. نتیجهٔ این رویکرد، سیاستی بود که نه جناح تندرو در ائتلاف ترامپ را راضی کرد و نه میانه‌رو‌ها را، و در نهایت موجب سردرگمی بیشتر ناظران شد که آیا ترامپ یک جنگ‌طلب جمهوری‌خواه سنتی است یا طرفدار عدم مداخله در امور خارجی؟

با این‌حال، اقدامات ترامپ در قبال ایران با الگوی کلی او در سیاست خارجی و نحوهٔ بیان و پیگیری آن، ناسازگار نیست. اقدام نظامی محدود به‌منظور پیشبرد منافع ایالات متحده—که غالباً به آن «رویکرد جکسونی» اطلاق می‌شود، اما شاید بهتر باشد آن را گونه‌ای مدرن از «یورش تنبیهی» دانست—کاملاً با دیدگاه جهانی ترامپ هماهنگ است. آنچه متفاوت است، فاصلهٔ این رویکرد با رویه‌های چند دههٔ اخیر در سیاست خارجی آمریکاست.

 

چهار مکتب سنتی سیاست خارجی آمریکا

اصطلاح «جکسونیسم» برگرفته از آثار پژوهشگر سرشناس، والتر راسل مید، است؛ کسی که استدلال می‌کند اندیشه سیاست خارجی ایالات متحده به‌طور کلی به چهار مکتب اصلی تقسیم می‌شود:

• ویلسونی‌ها که نام خود را از رئیس‌جمهوری گرفته‌اند که جامعه ملل را بنیان گذاشت، بر گسترش ارزش‌های لیبرال و دموکراتیک در جهان تأکید دارند.

• همیلتونی‌ها بیشتر بر منافع اقتصادی و تجاری تمرکز دارند و خواهان نقش فعال ایالات متحده در حفاظت از نظم تجارت جهانی هستند؛ همان‌طور که رئیس‌جمهور جورج بوش پدر در جریان جنگ خلیج فارس برای حفظ بازار‌های نفت بین‌المللی اقدام کرد.

• جفرسونی‌ها که گرایش به پرهیز از مداخله خارجی دارند و تقریباً به‌طور کامل بر امور داخلی متمرکزند؛ گرایشی که در میان رؤسای‌جمهور معاصر آمریکا کم‌رنگ بوده است.

• جکسونی‌ها رویکردی عمیقاً ملی‌گرایانه اتخاذ می‌کنند؛ با اولویت دادن به سیاست داخلی بر سیاست خارجی. اما در عین حال، تمایلی جدی به صرف هزینه‌های سنگین نظامی دارند و آمادگی کامل برای جنگ بر سر آنچه منافع حیاتی آمریکا می‌دانند، دارند. همان‌گونه که تاریخ‌نگار «هال برندز» توصیف می‌کند: «هدف آنها از جنگیدن، پیروزی آمریکا است، نه نجات جهان.»

 

جکسونیسم؛ کلید فهم رفتار بین‌المللی ترامپ؟

اگر ترامپ واقعاً یک جکسونی باشد، این نشان‌دهنده چرخشی آشکار و ملی‌گرایانه در سیاست خارجی آمریکاست—و شاید حتی پایانی بر عصری که مکتب ویلسونی با نگاه به آمریکا به‌عنوان «ملت ضروری» در عرصه جهانی، بر سیاست خارجی سلطه داشت. رؤسای‌جمهور ایالات متحده پس از بوش پدر، گاه‌به‌گاه از سیاست‌های جکسونی بهره برده‌اند، اما به‌طور کلی در پی ساختن نظمی جهانی به رهبری آمریکا بوده‌اند.

اگر تمرکز ترامپ به‌طور واقعی و پایدار بر منافع صرفاً ملی باشد، دیگر کشورها—اعم از متحدان یا رقبا—باید خود را با دوره‌ای سازگار کنند که در آن ایالات متحده ممکن است به شیوه‌ای کاملاً متفاوت بر صحنه جهانی ظاهر شود.

 

اگر ترامپ نه جنگ‌طلب است و نه صلح‌طلب، پس دقیقاً چیست؟

معترضان در تلاش‌اند تا مجسمهٔ اندرو جکسون، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا را در میدان لافایت

نزدیک کاخ سفید در واشنگتن دی‌سی، در تاریخ ۲۲ ژوئن ۲۰۲۰ پایین بکشند.

 

در دهه‌های اخیر، بسیاری از سیاست‌گذاران در واشنگتن به چیزی اشاره کرده‌اند که از آن با عنوان «قاعده پاتری‌بارن» یاد می‌شود؛ به‌عبارت دیگر: «اگر چیزی را بشکنی، باید آن را بخری.» این اصل نخستین‌بار در سال ۲۰۰۲ توسط کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا، به جورج دبلیو بوش گوشزد شد: اگر ایالات متحده وارد جنگی شود، باید آمادگی پذیرش تمام پیامد‌های آن را داشته باشد و مسئولیت بازسازی—فارغ از میزان هزینه یا میزان تعهد—برعهده‌اش خواهد بود. منتقدان سیاست خارجی سنتی نیز اغلب این قاعده را می‌پذیرند، با این تفاوت که معتقدند ایالات متحده از ابتدا نباید وارد چنین درگیری‌هایی شود.

اما حملات ترامپ به ایران به‌سادگی در قالب دوگانه سنتی سیاست خارجی آمریکا—یعنی مداخله‌گرایی در برابر انزواطلبی—نمی‌گنجند. از همان نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش، بسیاری ترامپ را «جکسونی» توصیف کرده‌اند؛ شخصیتی با گرایش ملی‌گرایانه و بی‌اعتماد به نهاد‌های بین‌المللی. والتر راسل مید، تحلیلگر برجسته، در سال ۲۰۱۷ استدلال کرد که «پوپولیسمِ منحصراً آمریکایی ترامپ، ریشه در اندیشه و فرهنگ نخستین رئیس‌جمهور پوپولیست ایالات متحده، اندرو جکسون، دارد.» ترامپ از به‌کارگیری قدرت نظامی ابایی ندارد؛ او شیفته قدرت نظامی است، اما هم‌زمان از جنگ‌های آرمان‌گرایانه با هدف گسترش لیبرالیسم جهانی یا پایبندی به اتحاد‌های چندجانبه، به‌وضوح بیزار است. او سیاست خارجی خود را با شعار «اول آمریکا» (America First) معرفی کرد—شعاری که برگرفته از دوران بین دو جنگ جهانی است و آن را به نفع خود بازآفرینی کرد.

حملات اخیر به ایران، تنها این شباهت را تقویت کرده‌اند. به‌گفتهٔ خود ترامپ، او احساس می‌کرد که ایران در مذاکرات، ایالات متحده را معطل و فریب داده و هم‌زمان اقدامات اسرائیل فرصتی را فراهم آورده بود که باید از آن بهره‌برداری می‌شد. در روز‌های منتهی به این حملات، در حالی‌که چهره‌های رسانه‌ای و کارشناسان سیاست خارجی جمهوری‌خواه درگیر نزاعی علنی و تند بر سر ورود آمریکا به جنگ با ایران بودند، هر دو جناح گویی به‌نوعی این تصور را پذیرفته بودند که چیزی به نام «مداخلهٔ محدود» وجود ندارد. تاکر کارلسن با سناتور تد کروز به مجادله پرداخت، و استیو بنن هشدار‌های شدیداللحن داد مبنی بر اینکه حمله به ایران می‌تواند آمریکا را درگیر باتلاقی تازه در خاورمیانه کند. در مقابل، جنگ‌طلبانی همچون مارک لوین با هیجانی آشکار از احتمال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در تهران استقبال می‌کردند.

اما جکسونی‌ها اساساً اصل چنین قاعده‌ای را رد می‌کنند و معتقدند که ایرادی ندارد چیزی را بشکنی و بدون تعهد به بازسازی، آن را رها کنی. جکسونی‌ها—که دست‌کم از دههٔ ۱۹۳۰ به حاشیه رفته‌اند—اصولاً تنها زمانی وارد جنگ می‌شوند که ایالات متحده یا شهروندانش به‌طور مستقیم تهدید یا هدف حمله قرار گرفته باشند؛ همان‌گونه که پس از حمله به پرل هاربر یا انفجار ناوشکن یواس‌اس مین در سال ۱۸۹۸ وارد نبرد شدند. این مکتب همچنین از «یورش‌های تنبیهی» یا «حملات دقیق و محدود» که با هدف تنبیه یا وادارسازی دولت‌های دیگر انجام می‌شود، استقبال می‌کند؛ نظیر تصمیم رونالد ریگان، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۸۸، برای نابودی بخش عمده‌ای از ناوگان سطحی ایران.

 

محدودیت‌های جکسونیسم در دنیای امروز

در حال حاضر، به نظر می‌رسد که دیدگاه جکسونی‌ها تا حدودی تأیید شده است. آتش‌بس میان ایران و اسرائیل حفظ شده، ایالات متحده از انجام حملات بیشتر خودداری کرده، و بدترین سناریوی ممکن—درگیر شدن مجدد آمریکا در جنگی بی‌هدف در خاورمیانه، در حالی که چین بی‌وقفه به پیش می‌رود—هنوز به وقوع نپیوسته است. معاون رئیس‌جمهور، جی‌دی ونس، از این «دکترین جدید سیاست خارجی» که بر «منافع شفاف و ملموس آمریکا» و پرهیز از «درگیری‌های طولانی‌مدت» تأکید دارد، تمجید کرده است.

با این حال، گرچه به نظر می‌رسد موازنه‌گری ترامپ میان مداخله و خویشتن‌داری فعلاً نتیجه‌بخش بوده، باید به محدودیت‌های ذاتی رویکرد جکسونی در مواجهه با جهان نیز توجه داشت. حملات دقیق و مداخله‌های محدود ممکن است در مقایسه با دهه‌ها ملت‌سازی و جنگ‌های بی‌پایان، گزینه‌ای واقع‌بینانه‌تر به‌نظر برسند، اما این شیوه نیز خالی از خطر نیست و می‌تواند پیامد‌های پیش‌بینی‌نشده و پرهزینه‌ای به‌دنبال داشته باشد.

منبع: ForeignPolicy

گزارش خطا

ارسال نظر