کد خبر : ۱۰۲۰۵۷
۱۲:۴۵

۱۴۰۴/۰۲/۱۶
روزنامه جمهوری اسلامی:

غفلت مسئولان از خطر طالبان از عجایب عرصه دیپلماسی است که هیچ توجیهی ندارد

غفلت مسئولان از خطر طالبان از عجایب عرصه دیپلماسی است که هیچ توجیهی ندارد

جمهوری اسلامی نوشت: غفلت مسئولان ایرانی از خطر طالبان از عجایب عرصه دیپلماسی است که هیچ توجیهی ندارد. معلوم نیست این حضرات چه مقدار وقت لازم دارند تا معمای طالبان باضافه بگرام را حل کنند؟

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در نيمه دوم فروردين ‌ماه گذشته بود که خبري درباره تسخير دوباره پايگاه نظامي بگرام افغانستان توسط ارتش آمريکا با فرود هواپيماهاي نظامي در اين پايگاه منتشر شد. اين خبر را بلافاصله سخنگوي حکومت خودخوانده طالبان تکذيب کرد ولي اطلاعات موثق بعدي حکايت از صحت خبر داشتند و مشخص شد تکذيب حکومت خودخوانده مصلحتي بوده و پايه و اساس ندارد.

پايگاه نظامي بگرام که در نزديکي شهر قديمي بگرام و در ۱۱ کيلومتري جنوب غربي چاريکار مرکز ولايت پروان در شمال افغانستان قرار دارد، در تمام دوران ۲۰ ساله اشغال افغانستان توسط آمريکا در اختيار نظاميان آمريکائي بود. اين فرودگاه نظامي يا به تعبير افغان‌ها «ميدان هوائي» به دليل نزديک بودن به ايران و همسايگان شمالي افغانستان، از موقعيت ويژه‌اي براي استفاده اشغالگران آمريکائي جهت اشراف بر کشورهاي همجوار در منطقه برخوردار بود و اکنون نيز بازگشت نظاميان آمريکائي به فرودگاه بگرام با هدف چنين استفاده‌اي صورت گرفته است.

فرودگاه نظامي بگرام را اتحاد جماهير شوروي سابق در دوراني که ارتش سرخ، افغانستان را در اشغال خود داشت ساخت. انتخاب اين مکان براي احداث پايگاه نظامي توسط شوروي سابق از يکطرف به دليل نزديکي به مرزهاي شوروي که جمهوري‌هاي آسياي ميانه را هم دربر مي‌گرفت بود و از طرف ديگر اين پايگاه به دليل نزديک بودن به مرز شرقي ايران دوران قبل از انقلاب اسلامي که از اقمار منطقه‌اي آمريکا بود، از حساسيت ويژه‌اي براي شوروي برخوردار بود. اين حساسيت، امتياز مهمي براي شوروي در رقابت نظامي با آمريکا در آن مقطع زماني محسوب مي‌شد.

استقرار ارتش آمريکا در دوران ۲۰ ساله اشغال افغانستان (۱۳۸۰-۱۴۰۰) در پايگاه نظامي بگرام به عنوان يکي از مهم‌ترين پايگاه‌ها، قوي‌ترين ابزار اشغال افغانستان و سکوي مناسبي براي مقابله با خطرهاي احتمالي از ناحيه همسايگان شمالي و غربي اين کشور نيز اهميت و حساسيت پايگاه نظامي بگرام را نشان مي‌دهد.

اکنون سؤال اساسي اينست که ارتش آمريکا بعد از آنکه ۴ سال در بگرام حضور نداشت با چه هدفي به اين پايگاه نظامي برگشته است؟ اين سؤال را اگر با اين پيوست همراه کنيم که رفتن آمريکا از افغانستان در مردادماه ۱۴۰۰ براساس توافقي بود که با گروه تروريستي تکفيري طالبان امضا کرده بود و در واقع اين گروه را به عنوان مهره خود در افغانستان به قدرت رساند تا اهداف مورد نظرش در منطقه را تحقق بخشد، پاسخ دادن به آن آسان‌تر مي‌شود.

براساس توافق دوحه، طالبان به نيابت از آمريکا قدرت را در افغانستان در دست گرفت و با دلارهائي که هر ماه از آمريکا دريافت مي‌کند و حمايت‌هائي که از واشنگتن مي‌شود، در همان چارچوبي عمل مي‌کند که مورد نظر آمريکاست. مواضع حکومت خودخوانده طالبان در برابر رژيم صهيونيستي، شورشيان تحريرالشام که سوريه را با حمايت آمريکا و اسرائيل به اشغال خود درآورده‌اند و تجاوزات و جناياتي که صهيونيست‌ها در لبنان، سوريه و فلسطين مرتکب مي‌شوند کاملاً نشان مي‌دهد اين گروه با هماهنگي کامل آمريکا و صهيونيسم بين‌الملل عمل مي‌کند و اينکه طبق گزارش سازمان ملل اکنون افغانستان طالبان به کانون تجمع گروه‌هاي تروريستي تبديل شده در چارچوب همين سياست است.

بسياري از صاحبنظران مسائل منطقه معتقدند طالبان عليرغم ظاهرسازي‌هايش بزرگ‌ترين خطر براي همسايگان افغانستان به ويژه ايران است. اگر وضعيت جديد بگرام که در اختیار آمریکا قرار دارد را هم در نظر بگيريم، نمي‌توان خطر طالبان باضافه بگرام را ناديده گرفت. غفلت مسئولان ايراني از خطر طالبان از عجايب عرصه ديپلماسي است که هيچ توجيهي ندارد. معلوم نيست اين حضرات چه مقدار وقت لازم دارند تا معماي طالبان باضافه بگرام را حل کنند؟


گزارش خطا

ارسال نظر