یک دیپلمات و فعال سیاسی نوشت: ترامپ و تیمش میدانند چه نمیخواهند اما نمیدانند از ایران چه میخواهند؟! اینکه ایران تسلیحات هستهای نداشته باشد اما با این روندی که برنامه هستهای ایران طی کرده و مصوبات بینالمللی پشت سر خود دارد چه داشته باشد را بهطور مشخص اعلام نکردهاند! لذا در این مرحله از مذاکرات، تبادلنظر کارشناسان فرصتی مهم است.
نصرتالله تاجیک در یادداشتی با عنوان «راه سنگلاخی و پر پیچ و خم کارشناسان!» برای روزنامه اعتماد نوشت: همانطور که قابل پیشبینی بود، پس از دو دور مذاکره در سطح عالی، گفتوگوهای ایران و طرفهای مقابل وارد مرحلهای پیچیدهتر و دشوارتر کارشناسی شده است؛ مسیری که عبور از آن برعهده کارشناسان فنی و سیاسی دو طرف است و بدون شک کاری زمانبر، فنی و بسیار حساس خواهد بود. اما مذاکرات با شتابی که برداشته امید و احتمال رسیدن به تفاهم را همچنان زنده نگه داشته، هرچند همانقدر هم این احتمال مطرح است که گفتوگوها بادشواریهایی روبهرو شود که تنها با انعطاف طرفین از بنبست رها میشود. در چنین شرایطی است که نقش اراده سیاسی برای انعطاف حداکثری برای جمعبندی و به نتیجه رساندن مذاکرات بیش از پیش اهمیت پیدا میکند.
این روند از آن جهت زمانبر است که جدای از بحث فنی که کارشناسان هستهای و خاص خود را دارد، اما در قضیه رفع تحریمها ابعاد پیچیده و گوناگون و طبعا کارشناسان متعددی در بخش تحریمها، بانکی، انرژی، تجاری و... که کانالهای خاص ارتباطات بینالمللی خود را به طور مجزا و تخصصی دارند و باید با طرفهای مقابل خود بنشینند و به تفاهم برسند. یکی از نواقص برجام این بود که بخشهای تخصصی مالی و اقتصادی و تجاری و... درگیر کار نشدند! و از همین الان باید یک تیم قوی در دولت تشکیل و تیم مذاکرهکننده را پشتیبانی کند. بعضی کارشناسان معتقدند با استفاده از تجربه برجام خوب است رفع تحریمها با تعامل پروژهمحوری باشد و تمامی بخشهای اقتصادی که براثر تحریمها آسیب دیدهاند با مشارکت دستگاههایی اجرایی و با تعیین اولویتها، لیستی از پروژههای حیاتی و مهم و کلان ازجمله پروژههای توسعه میدانهای نفتی و گازی و رفع ناترازیهای انرژی و... در مذاکرات مطرح شود.
در حال حاضر شکاف و فاصله میان مواضع طرفین کاملا محسوس است. عدد ادعایی 3.67 که پیش از این نیز در برجام به آن اشاره شده بود، بار دیگر به محور بحثها تبدیل شده است. واقعیت این است که خروج یکجانبه امریکا از برجام، عملا فضای اعتمادساز و سازندهای را که این توافق فراهم کرده بود، از میان برد. ایران انتظار داشت در قبال محدودیتهای هستهای که پذیرفته بود، از مزایای اقتصادی و تجاری برجام برخوردار شود، اما در عمل این اتفاق رخ نداد. ایالاتمتحده نه تنها با تحریمهای بیشتر و هوشمندتر، بلکه با تحمیل تحریمهای ثانویه، عملا دسترسی ایران به مزیتهای اقتصادی توافق را مسدود کرد و شرکتها و موسسات بینالمللی را نیز از همکاری با ایران بازداشت. در مقابل، ایران نیز در چارچوب برجام و با استناد به مکانیزمهای پیشبینیشده در متن توافق مانند اسنپ بک، به تدریج سطح تعهدات هستهای خود را کاهش داد و در پاسخ به نقض تعهدات ازسوی واشنگتن، مسیر کاهش پنج مرحلهای تعهدات را در پیش گرفت؛ مسیری که درنهایت به غنیسازی 60درصدی رسید. برجام توافقنامهای با تایید بینالمللی، با پشتیبانی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل بود و در چارچوب همین اسناد قانونی، ایران وارد مسیر کاهش تعهدات بعد از خروج ترامپ از برجام شد.
اکنون بحث بر سر این است که در مرحله پیشرو، چگونه میتوان برنامه هستهای را مدیریت کرد تا هم منافع فنی کشور محفوظ بماند و هم لطمهای به زیرساختهای هستهای وارد نشود؛ تصمیمی که بیشتر در حیطه بررسی کارشناسان فنی قرار دارد. از نگاه سیاسی، باتوجه به سیر تحولات و روندی که طی شده، بعید به نظر میرسد که ایران به وضعیت پیشین بازگردد یا بهراحتی بپذیرد که برنامه هستهای خود را به عقب برگرداند، هر چند همچنان برای ارایه یک تحلیل قطعی باید منتظر نتایج گفتوگوهای کارشناسی بود. نکته قابلتوجه این است که طرف مقابل، به ویژه در دوران ترامپ، نه تنها درک دقیقی از ظرفیتها و اهداف برنامه هستهای ایران نداشت بلکه بارها اعلام کردند که از جزییات فنی این پرونده آگاه نیستند؛ به عنوان نمونه، در نخستین مصاحبه خود آقای ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، صراحتا اذعان کرد که با موضوعات هستهای آشنا نیست و برای گفتوگوهای آتی نیاز به همراهی کارشناسان فنی خواهد داشت. یعنی ترامپ و تیمش میدانند چه نمیخواهند اما نمیدانند از ایران چه میخواهند؟! اینکه ایران تسلیحات هستهای نداشته باشد اما با این روندی که برنامه هستهای ایران طی کرده و مصوبات بینالمللی پشت سر خود دارد چه داشته باشد را بهطور مشخص اعلام نکردهاند! لذا در این مرحله از مذاکرات، تبادلنظر کارشناسان فرصتی مهم است.
خوشبختانه گفتوگوها در سطح فنی بدون واسطه و مستقیم به جریان میافتد و کارشناسان پس از بررسی دقیق، جمعبندی نظرات خود را به هیاتهای عالی طرفین ارایه خواهند داد. قرار است در پایان این مسیر، در نشست آتی که برای روز شنبه برنامهریزی شده، چارچوب تفاهم بین دو طرف تهیه شود. در مجموع این روند، علیرغم تمام دشواریها، نشانههایی از اراده برای درک متقابل دغدغهها، خطوط قرمز و چالشهای طرفین دارد، چراکه مسائل پیشرو صرفا به اعداد و ارقام فنی محدود نمیشود، بلکه بخشی از اختلافات ریشه در نگاههای سیاسی و سطح اعتماد میان ایران و امریکا دارد؛ موضوعی که همواره سایهاش بر مذاکرات باقی مانده است.
در ادامه مذاکرات، یکی از مباحث فنی مهم که این روزها سناریوسازی میشود، تعیین تکلیف مواد غنیشده با درصدهای مختلف و میزان ذخایر موجود است؛ مسالهای که از منظر نگهداری، انتقال، امنیت، جابهجایی و حتی نحوه استفاده، نیازمند بررسیهای دقیق تخصصی است. طبیعتا چنین مباحثی باید به عهده تیمهای فنی گذاشته شود تا با رعایت اصول ایمنی و استانداردهای بینالمللی، بحث کارشناسی و تصمیمگیری کنند. با این حال، در بُعد سیاسی، موضوع فراتر از صرف اعداد و مقادیر است؛ چراکه آنچه این مذاکرات را پیچیدهتر میکند، عنصر «عدم اعتماد متقابل» میان ایران و امریکا است. این بیاعتمادی نه تنها گفتوگوهای جاری را با چالش روبهرو کرده، بلکه در ابعاد منطقهای نیز عمق بیشتری یافته است. یکی از مصادیق بارز این مساله، هستهای بودن اسراییل است؛ موضوعی که توازن راهبردی در منطقه را بههم زده و نگرانیهای کشورهای منطقه، از جمله ایران را درباره تحقق «خاورمیانه عاری از تسلیحات هستهای» افزایش داده است. ایران همواره این مطالبه را در مجامع بینالمللی مطرح کرده و بر ضرورت تحقق آن تاکید ورزیده است.
در چنین فضایی، زمانی که بحث انتقال مازاد مواد غنیشده مطرح میشود، بیاعتمادی ناشی از این توازن نابرابر هستهای همواره سایه سنگینی بر تصمیمگیریها میاندازد، چراکه ایران در این مسیر به دنبال تضمینهایی است که این عدم توازن را دستکم از منظر امنیتی و سیاسی برای خود جبران کند. اساسا دستیابی به سطوح بالای غنیسازی، برای ایران به معنای حرکت به سوی تسلیحات هستهای نبوده، بلکه نوعی ابزار بازدارندگی در برابر تهدیدات بوده است. تضمین دیگر نیز چگونگی اطمینان به ایران است که امریکا به تعهداتش ایفا خواهد نمود؟ استفاده از قدرت سازمانهای بینالمللی و کشورهای موثر در آن مانند چین و روسیه یک راه است که ایران درصدد تعامل و مشارکت آنان است و راه دیگر اجرای متقابل و گامبهگام تعهدات دو طرف است تا بحث تضمینها که مهم هم هستند را سامان دهد.
نکته دیگر بحث این روزها نظارت و راستیآزمایی است که در این میان، نقش آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان نهاد ناظر بیطرف، بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. از همین رو، ایران باید تلاش کند تا آژانس را از هرگونه فشار و انگیزه سیاسی دور نگه دارد و شرایطی را فراهم سازد که این نهاد صرفا براساس اصول فنی و با اتکا به کارشناسان مستقل و خبره، نظارت خود را انجام دهد. سفرهای اخیر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس و حساسیت او نسبت به وضعیت برنامه هستهای ایران، نشاندهنده اهمیت این مساله است. او در این سفر اعلام کرد بدون حضور موثر آژانس، هرگونه توافقی صرفا در حد یک توافق کاغذی باقی خواهد ماند. درنهایت، به نظر میرسد آنچه میتواند مسیر حل و فصل اختلافات را هموارتر کند، تمرکز بر راهکارهای آزموده شده و پرهیز از ارایه فرمولهای جدید و راهحلهای موازی است؛ رویکردی که میتواند فضای بیاعتمادی موجود را تا حدی کاهش دهد و روند مذاکرات را به مسیر منطقی بازگرداند.
به عقیده من، اگر ایران آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به عنوان یک نهاد فنی و تخصصی بپذیرد و همکاری خود را بر همین مبنا با این مجموعه ادامه دهد، احتمالا مسیر منطقیتر و مطمئنتری در پیش خواهد گرفت. کما اینکه در دوران اجرای برجام نیز، پیش از خروج امریکا در سال ۲۰۱۸، ایران با آژانس همکاری موثری داشت و این تعامل منجر شد به دریافت ۱۵ گزارش مثبت ازسوی آژانس؛ گزارشهایی که بهصراحت تایید میکرد ایران تعهدات خود در چارچوب برجام را رعایت کرده است. حتی پس از آغاز روند کاهش تعهدات برجامی، در چهار گام نخست، همکاری ایران با آژانس و حتی با کشورهای اروپایی، همچنان مورد تایید و پذیرش قرار گرفت. تنها در مرحله پنجم بود که برخی اختلافنظرها و ابهامات شکل گرفت و به نظر میرسید نیازمند بررسیهای کارشناسی دقیقتری است. درخصوص نشست اخیر کارشناسان در عمان نیز بهنظر میرسد هدف اصلی این جلسات، بیشتر انتقال و تبادل دیدگاههای کارشناسانه و تخصصی میان طرفین است تا بتوان چارچوبی روشن برای مذاکرات هیاتهای عالیرتبه ترسیم کرد.
در این نشستها معمولا فضای بیان دیدگاههای تخصصی و استدلال برای مجاب کردن طرف مقابل حاکم است تا دو طرف بتوانند با درک دقیقتر از دغدغهها و خطوط قرمز یکدیگر، اختلافات را کاهش داده و به فهم مشترکی برسند. این نکته حائزاهمیت است که خروجی جلسات کارشناسی، هیچگاه به طور مستقیم جنبه اجرایی و عملیاتی پیدا نمیکند. کارشناسان صرفا مجموعهای از توصیهها و جمعبندیها را ارایه میکنند؛ اینکه در کدام موارد به تفاهم رسیدهاند و در چه موضوعاتی همچنان اختلافنظر وجود دارد. درنهایت این مسوولیت برعهده هیاتهای عالیرتبه و تصمیمگیرندگان سیاسی است که درباره مسیر پیشرو و چگونگی عبور از این اختلافات تصمیمگیری کنند. در واقع، آنچه در این مرحله تعیینکننده خواهد بود، «اراده سیاسی» دو طرف است و اینکه تا چه میزان تمایل به انعطاف و واقعبینی در مواجهه با اختلافات از خود نشان دهند. بیتردید اگر چنین ارادهای همراه با انعطاف حداکثری در هر دو سوی میز مذاکره وجود داشته باشد، این اختلافات میتواند مدیریت و حل و فصل شود. در غیر این صورت، احتمال گرفتار شدن دوباره مذاکرات در چرخهای پیچیده و بنبستهای تازه، دور از انتظار نخواهد بود. بنابراین، در شرایط فعلی باید منتظر ماند تا جلسه نخست کارشناسی برگزار شود و مشخص گردد که فاصله و اختلاف دیدگاهها در موضوعات مورد بحث تا چه اندازه است. تنها پس از روشن شدن این مساله میتوان درباره امکان پر کردن این شکاف و ارایه سناریوهای مختلف تحلیلی اظهارنظر کرد. اینکه بعضی رسانههای امریکایی ازجمله پولیتیکو ذکر کردهاند که احتمالا ترامپ با شرایط ایران برای تفاهم کنار خواهد آمد این خوشبینی را ایجاد کند اما نمیتوان به چنین ادعاهایی دل خوش کرد.
آنطور که دور دوم مذاکرات به پایان رسیدکه برای بسیاری از ناظران، نتیجهای غیرمنتظره و حتی تا حدی شوکهکننده بود؛ مشخص شد که سرعت ورود به فاز کارشناسی فراتر از انتظارات بوده است، چراکه پس از پایان دور اول مذاکرات، بهویژه با درنظر گرفتن مصاحبههایی که «ویتکاف» و برخی اعضای تیم ترامپ انجام دادند، فضای عمومی مذاکرات به سمت نوعی بدبینی پیش رفته بود و تحلیلها بر این باور استوار بود که رویکرد واشنگتن مبتنی بر حداکثرخواهی است. درحالی که، تحلیل دقیقتر فضای گفتوگوها نشان داد که دولت ترامپ در شرایط فعلی نه به دنبال برآورده کردن تمام انتظارات خود از ایران است و نه تلاش دارد همه مسائل مورد اختلاف را همزمان در این گفتوگوها وارد کند؛ به ویژه در وضعیتی که نه در غزه نشانهای از پیشرفت اقدامات او مشاهده میشود و نه در بحران اوکراین آتشبسی برقرار شده است. در چنین فضایی، به نظر میرسد طرف امریکایی تصمیم گرفته تمرکز خود را صرفا بر پرونده هستهای ایران معطوف کند و در مقابل، ایران نیز بر رفع تحریمها به عنوان خواسته اصلی تاکید دارد. ترامپ به دنبال سروسامان دادن به اقتصاد امریکا از طریق آرام کردن خاورمیانه است تا با یک گردش مالی عظیم بتواند سرمایهگذاریهای خارجی در امریکا را افزایش دهد و بیش از این از چین عقب نماند و در مرحله بعدی چین را نیز با اهرمهای اقتصادی کنترل کند و نه سیاسی که هزینه زا باشد. ازسوی دیگر درست است که هماکنون مهمترین دغدغه سیاست خارجی ایران حل مشکلاتش با امریکا در زمینه برنامه هستهای و رفع تحریمهاست، اما بدون یک خاورمیانه آرام که خلیجفارس هم جزیی از آن است و نظر به اهمیت این منطقه در تامین بخشی از انرژی جهان، رابطه بین ایران و امریکا آرام نمیماند!
و ایران نیز در بهترین حالت سیاست خارجی خود که تنشزدایی حداکثری پیشه کرده باشد همچنان برای حفظ خود از آسیبهای احتمالی از سوی امریکا نیاز به منطقهای امن دارد، از همین رو، با شفافتر شدن انتظارات طرفین، ازجمله عقبنشینی آقای «ویتکاف» از موضع قبلی خود مبنی بر ضرورت برچیدن تاسیسات هستهای ایران که تحت تاثیر تندروهای تیم ترامپ اتخاذ شده بود که اساسا خواستهای غیرعملی و غیرقابل پذیرش برای تهران بود، مسیر گفتوگوها بار دیگر به بحث فنی و تمرکز بر اعداد و درصدهای غنیسازی بازگشت. اکنون با ورود به مرحله کارشناسی ضروری است تا مشخص شود که آیا درصد کنونی باید حفظ شود یا با درنظر گرفتن برخی تعدیلها، به یک عدد جدید برسند و اینکه این مواد موجود چه خواهد شد؟! سطح غنیسازی باید در کنار بازدارندگی و با توجه به تجربه تلخ برجام و وضعیت لرزان اوضاع بینالمللی متناسب با نیازهای عملی و درازمدت ایران در حوزههای پزشکی، صنعت و انرژی تعیین شود تا از تبدیل شدن برنامه هستهای به یک فعالیت نمادین جلوگیری گردد و با هزینهای که کرده و موقعیت قانونی بینالمللی آن نباید در تامین نیازهای حیاتی خود به دیگران وابسته باشد.
به عبارت دیگر فرق است بین اطمینان دادن و اعتمادسازی و اعمال محدودیتهای غیرضروری بر غنیسازی که میتواند دستاوردهای فناورانه و امنیت ملی ایران را تهدید کند. این موضوعات در جلسات کارشناسی بهصورت دقیق بررسی خواهد شد. با این حال، با توجه به دلایلی که پیشتر توضیح داده شد، بهنظر میرسد ایران به راحتی با تغییر این اعداد موافقت نخواهد کرد. البته این تصمیم، بیش از آنکه در سطح کارشناسی اتخاذ شود، در حوزه تصمیمگیری سیاسی و در صلاحیت هیاتهای عالیرتبه دو کشور خواهد بود؛ موضوعی که انتظار میرود روند از روز شنبه و در ادامه مذاکرات مشخصتر شود.