سیاسی
نمیتوان برد رسانه را از موشک بالاتر دانست اما آن را به کارچاق کن ها و زبل خان های کسب مناصب سپرد
ابوالفضل فاتح نوشت: سالهاست میگوییم رسانه، مولفه قدرت ملی است. نمیتوان برد رسانه را از برد موشک بیشتر دانست، ولی از بالندگی رسانهها یا سپردن سکان مدیریتهای کلان رسانهای به مدیران توانمند اکراه داشت. نمیتوان رسانه را پیشران توسعه، و چشم بیدار جامعه دانست، اما آن را تا سرحد بنگاه تجاری یا بنگاه ساختوساز تیترهای سفارشی یا بوقهای ممتد تبلیغاتی این و آن تنزل داد و برای نیل به این مقصود آن را به کارچاقکنها و زبلخانهای کسب مناصب سپرد.
اصلاحات نیوز | ابوالفضل فاتح در مطلبی با عنوان «دولت با نگاهی ملی، رسانهها را به اهلش بسپارد» در روزنامه اعتماد نوشت: نخست؛ مساله رسانه، مساله حل نشده کشورما در دو قرن اخیر است. چیستی و چرایی رسانه همچون چیستی و چرایی آزادی، بلاتکلیف است و تا تعیین تکلیف نشود، گره از بسیاری دیگر از مولفههای انسانی و حقوقی و توسعهای گشوده نخواهد شد. با شعار آزادی، انقلاب شد؛ اما آنچه عملا بر بسیاری از عرصههای سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی حاکمیت محوری یافته، اندیشه «محدودیت و مهار» است و عرصه رسانه، یکی از آن عرصههاست.
دوم؛ حتی اگر شما اصالت را با «محدودیت و مهار و اعمال قدرت» بدانید، باید واقف باشید که در سایه تحولات تکنولوژی ارتباطی، مفاهیمی چون قدرت دچار تحولات شگرفی شدهاند، تا جایی که حتی برای حضور رهبران کشورها در شبکههای اجتماعی، این شبکهها نظام تصمیمگیری خاص خود را اعمال میکنند و دیگر، رهبران کشورها، همه کاره عالم نیستند. دولت / ملتهای مجازی به نحو شگفتآوری در حال شکلگیریاند و حیطهای فراتر از جغرافیای فعلی قدرتها خواهند داشت.
سخن از تسلیم بیچون و چرا در برابر همهچیز «جهان جدید» و پذیرش هر نوع فرهنگ به عنوان ملزومات تکنولوژی نیست، سخن از رویکرد انتخابگر فعال و آگاه است. در جهانی که اینترنت، «زندگی دوم» مردم را شکل میدهد و کاربست «هوش مصنوعی»، تحولات شگرفی را رقم زده و با «فرا جهان» یا همان «متاورس» حیرتانگیز مواجه هستیم، بدانیم که اگر جهان جدید ارتباطی درک نشود، و صرفا به روشهای انقباضی و کنترلی تکیه شود، این روشها و رویکردها نه تنها خیلی زود کارکرد خود را از دست خواهند داد، شکافی عظیمتر بین «جهان واقعی و مجازی مردم» با «جهان سیاستهای رسمی» ایجاد شده و موجبات عقبماندگیهای بیشتر و چالشهای فوق تصور پدید خواهد آمد.
سوم؛ تحریم، مصائب فراوانی پدید آورده و باید فکری کرد، اما ریشه بسیاری از مسائل و عقبماندگیهای کشور ما تحریم نیست، جایگزینی «مهار» به جای عقلانیت و خلاقیت و تدبیر است. داشتن انتخاباتی تراز و حاکمیت مردم بر سرنوشت، پاسداشت آزادیها و حقوق و کرامت مردم، شایستهسالاری، پاکدستی و ریشه کنی فساد، توزیع سالم و عادلانه قدرت و از جمله توزیع ملی تریبونها و ارتقای مرجعیت رسانهای و… نیازمند عقلانیت و تدبیر و در ید قدرت حاکمیت است.
به وضوح ادراک ما از رسانه و تدبیر ما در این حوزه ضعیف است. حساب چالشهای فضای مجازی یک سو، در سطح مرجعیت رسانهای نیز با آنکه میتوانیم پیشتاز باشیم، به عینه در هماوردیهای رسانهای منطقه و جهان بازندهایم.
از دلایل مهم این وضعیت، فقدان رویکرد راهبردی است. بهطور مثال، رسانههای بزرگ و حاکمیتی همچون پارچه چهلتکهای شدهاند که به سختی میتوان نقشی معنادار در آن جستوجو کرد. با آشفتگی نمیتوان بر آشفتگیها غلبه کرد و با رسانه ضعیف نمیتوان انسجام و قدرت نرم آفرید. اگر رسانه رسانه باشد، ذهن جامعه و حکومت را سامان میدهد و تجلی هوشمندی یک ملت خواهد بود.
چهارم؛ در کنار ضرورت توسعه زیرساختها و آموزش، نکته دیگر، وارونگی خسارتبار در هرم نیروی انسانی است. از سرمایههای انسانی ورزیده و توانمند در رده استادان، خبرنگاران و دبیران و سردبیران بهرهمندیم. اما معالاسف، از فقر نیروهای دانا، خلاق و با شهامت در سطوح عالی مدیریتی بیش از هر چیزی رنج میبریم. نگاهی به کلان رسانهها و رسانههای حاکمیتی و مناصب عالی و مهم رسانهای بیندازید. نمیگویم همه، اما متاسفانه کم نیستند مدیرانی که در عوالم دیگری زیست میکنند و همین حداقل موجود را نیز به وادی درجا زدگی کشاندهاند تا جایی که امروز، در شکوفایی رسانهای از ۲۰ سال پیش عقبتریم و برخی از جوانهها را نیز تا مرز خشکاندن، فسردهایم و حتی رسانههای غیر حاکمیتی را نیز در حصار تنگ نظریهایمان متوقف کردهایم.
سالهاست میگوییم رسانه، مولفه قدرت ملی است. نمیتوان برد رسانه را از برد موشک بیشتر دانست، ولی از بالندگی رسانهها یا سپردن سکان مدیریتهای کلان رسانهای به مدیران توانمند اکراه داشت. آنجا جای انسانهای استراتژیست، هوشمند، اندیشمند و درجه یک ملی است، نه منصبجویان بیمنصب. نمیتوان از جامعه چند ضلعی سخن گفت و مدیران تک بعدی بر مناصب نشاند. نمیتوان رسانه را پیشران توسعه، و چشم بیدار جامعه دانست، اما آن را تا سرحد بنگاه تجاری یا بنگاه ساختوساز تیترهای سفارشی یا بوقهای ممتد تبلیغاتی این و آن تنزل داد و برای نیل به این مقصود آن را به کارچاقکنها و زبلخانهای کسب مناصب سپرد. اینگونه مدیران، هرگز اجازه نخواهند داد، رسانه، رسانه بشود و نقطه دریافت و انعکاس خیر مشترک نخبگان، حاکمیت و مردم قرار بگیرد. آنها رسانه را به ضد رسانه و به کارگاه اسراف کاغذ و پول و وقت و انگیزه تبدیل خواهند کرد.
پنجم؛ فرصتها چون برف در آفتاب تموز آب میشوند و کلاف سر درگم رسانه، پیچیدهتر میگردد. در این کلافهاست که الجزیره، رسانه اول منطقهای میشود که ایران مرکز اخبار آن است و لکن از رسانههای ما در روایت نخست منطقه خبری نیست.
هنگامه، هنگامه تحول عظیم رسانهای و طرحی نو است. تا اصلاح و اجماع بر ادراک از رسانه، حداقل بگذاریم جریان اطلاعات و شفافیت و اعتماد از یک رسانه چابک، از یک انتصاب درست، و از یک حضور جدی و آزاد داخلی و بینالمللی شکل بگیرد. بپذیریم که گرفتار رسانههراسی و بعضا رسانهستیزی شدهایم. به جوانانمان اعتماد کنیم و به ایشان فرصت جولان دهیم. آنها عرصههای جدیدی را خواهند گشود و در کهکشان رسانهای خواهند درخشید. با ذهنیت کنترل، خلاقیتها مهار خواهد شد و روز به روز منفعلتر خواهیم شد.
امید میرفت و میرود، دولت جدید با نگاهی ملی و آیندهنگر، راهگشای توسیع آزادیهای رسمی و احترام به تعامل افکار و تنوع زیستها در جامعهای چندضلعی باشد و گام نخست آن است که درها را به روی نخبگان آشنا با جهان جدید بگشاید، رسانهها را به اهلش بسپارد و به ویژه افراد بیاطلاع را از تسلط بر زندگی ارتباطی مردم کنار بگذارد.
رییسجمهور محترم به درستی بر احترام به آزادیها، بر نقش موثر رسانهها، بر شایستهسالاری و پرهیز از باندسالاری تاکید دارند. فضای ارتباطی و عرصه رسانهای کشور نیازمند تغییرات عمیقتری برای نیل به ادراک و جایگاه رسانهای شایسته در سطح ملی و منطقهای است و تغییرات صورت گرفته، تاکنون مکفی این معنا نیست و در برخی انتصابات، خلاف این معناست. آقایان محترم، مسوولیت خود را بپذیریم و امیدها را کمرنگ نسازیم. قدردان فرصت تاریخی پیش آمده باشیم. از کسانی نباشیم که با محافظهکاری و تزلزل و با رویکردها و انتصابهای بیمعنا، در سلب فرصت احیای رسانه در کشورمان نقش داشتهایم. در این صورت خدایی ناکرده در کنار کسانی قرار میگیریم که دانسته یا ندانسته بر بیمعنا ساختن، عقبماندگی یا حتی قرار گرفتن در مسیر زوال رسانه و روزنامهنگاری ایران کمر بستهاند.