اجتماعی
شفیعی کدکنی: آسیب زنندگان به روحیه مردم و جوانان باید کنار بروند
آن چه برای ما مهم است، فقط روحیه است. هر عاملی از آموزش، تا هنر، و … آن چه به ارتقای روحیه کمک کند، برای ما باید مورد ستایش و احترام باید باشد. اما آنچه که به این روحیه صدمه بزند، هر چه که هست، باید توی سرش زد، و کنارش گذاشت.
خبرآنلاین نوشت: ایران از نظر تاریخی در شرایط بسیار حساسی به سر می برد. انتخابات ۱۴۰۳ قادر شد، نور وفاق را در کشور تقویت کند. در این میان برخی تندروها، هنوز بر طبل جدایی و تضعیف روحیه مردم و جوانان شرکت کننده در انتخابات کوبیده، جریان تضعیف دولت چهاردهم را قوی تر از گذشته دنبال می کنند. آیا پروژه امید پزشکیان و دولت چهاردهم می تواند از سد داخلی و بین المللی عبور کند؟ این در حالی است که در هماهنگی با آنان در جبهه خارجی، اسراییل هر روز با پشتیبانی آمریکا، خطوط قرمز بیشتری را در رفتار های خشونت بارش زیرپا می گذارد که آخرین آن ترور گسترده از طریق پیجرها و بیسیم ها بود. پیش از این دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در باره فقر فلسفی، و فقر روحیه در جامعه ایرانی سخن گفته و راه حل برون رفت از بحران های مختلف ایران را خرد فلسفی مبتنی بر روحیه، روحیه و روحیه می داند. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او در سخنانی که در کلاس درس دانشگاه و دانشجویانش مطرح و فیلم آن در یوتیوب منتشر شده، تاکید می کند که نخبگان دانشگاهی، متفکران و روشنفکران باید دست به دست بدهند، و روحیه را به جامعه ایرانی بدمند. زیرا بدون روحیه، هیچ توسعه ای رخ نمی دهد. اکنون در ارتباط با جوانان و مردم، این سخن ایشان می تواند و باید در سرلوحه دستور کار نظام سیاسی و دولت چهاردهم قرار بگیرد، اگر انتخابات ۱۴۰۳ براساس بقای ایران و توسعه کشور انجام شده است: «آن چه برای ما مهم است، فقط روحیه است. هر عاملی از آموزش، تا هنر، و … آن چه به ارتقای روحیه کمک کند، برای ما باید مورد ستایش و احترام باید باشد. اما آنچه که به این روحیه صدمه بزند، هر چه که هست، باید توی سرش زد، و کنارش گذاشت.»
شعارزدگی روشنفکران و انقلابیون در ابتدای انقلاب
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «در روزهای ابتدایی انقلاب، خانه من پاتوق همه سران انقلابی، شامل چریک و مجاهد، و پیکاری بود. اما خودم هیچیک از این ها نبودم. سران این ها هر روز به منزل من می آمدند ، دائم بحث می کردند که اوضاع خراب است و تحلیل هایشان را در این زمینه ارائه می کردند. در سال ۱۳۶۰ سفری به دانشگاه آکسفورد در انگلستان رفتم. یک استاد علوم اجتماعی با من صحبت می کرد. من هم سخنان این بچه ها را حدود یک ساعت به او منتقل کردم. او به سبک انگلیس ها تمام مدت به همه حرف های من به دقت گوش داد. در آخر پرسید: در ایران نان گیر می آید؟ گفتم اتفاقا دستور داده اندکه کیسه های آرد را جلوی چشم مردم و در بیرون مغازه نانوایی بگذارند، حتی اگر باران هم ببارد، نایلون بر روی آن بکشند، تا این کیسه های آرد خمیر نشود.باکمی تامل گفت: نه پروفسور کدکنی مسئله ای نیست. آن ها این گونه بسیار موشکافانه مسایل را می بینند، ولی ما نمی بینیم. ما با شعار می خواهیم مسایل را حل کنیم.»
جستجوی ریشه برخورد شعاری روشنفکران؛ فقدان فلسفه
کدکنی در ادامه با اشاره به این که «اما چرا این گونه است؟» به تحلیل ریشه برخوردهای شعاری روشنفکران پرداخت و گفت: «ایران در حوزه نیروهای پزشکی، در میان پزشکان جهان موقعیت بسیار خوبی دارد. ولی در علوم انسانی محتاج متفکر هستیم. در فلسفه احتیاج به کسی داریم که نه در باره ماهیت وجود و امثال این ها، بلکه به تفکر فلسفی از جنس هایدگر، ویتگنشتاین، هگل، و راسل بیندیشد. به عبارتی به فلسفه زنده کسی که دارای تفکر فلسفی و اجتماعی روز باشد نیازمندیم. معنای تاریخ را به درستی درک کند. در این زمینه ها بسیار فقیر هستیم.»
حاصل ۷۰ سال کتاب خواندن؛ مثال به ظاهر احمقانه ای که نباید فراموش شود
او سپس بر اساس یک سوال انجام شده، « به یکی از مهمترین دستاورد زندگی اش » اشاره کرد و به دانشجویانش گفت: «خواهش می کنم خوب گوش بکنید. این حرفی که به شما می گویم، حاصل
۷۰ سال کتاب خواندن، کتاب ورق زدن، و داشتن یک جور مسئولیت روحی است، که از بچگی در من وجود داشت. بگذارید مثالی به ظاهر احمقانه برای شما مطرح کنم، ولی هیچوقت این مثال را به فراموشی نسپارید. ببینید ثروتمندترین آدم در دنیا بیل گیتس یا صاحب آمازون است. اگر آقای بیل گیتس یک پسر داشته باشد که وارث بلامنازع آقای بیل گیتس باشد، و این پسر هم یک پی اچ دی در فیزیک، یک پی اچ دی در فلسفه، همچنین چندین پی اچ دی از ام آی تی و هاروارد و یک دکترای جراحی مغز هم از پرینستون و دیگر دانشگاه های معتبر جهان داشته باشد، بنابراین از این سعادتمندتر بشری نمی توانیم درنظر بگیریم.»