فرهنگی
ارائهشده
4 سال پیشدر
جنجالِ نامه ی خسرو معتضد به صدف طاهریان و حواشیِ طنزِ پس از آن!
گزارشی مختصر و کوتاه از همه ی اتفاقات اخیر…

به گزارش اصلاحات نیوز: جنجال طنز آمیز نامه ی خسرو معتضد به صدف طاهریان مدتی است سوژه ی نابِ طنز نویسان شده است
در این گزارش از نامه ی معتضد به صدف طاهریان تا نامه های (طنز) معتضد به صدف طاهریان و جنیفر لوپز و کاریکاتوری از وی را قرار داده ایم!
در خلاصه ی نامه ی معتضد به طاهریان آمده است:
آن فریادها، آن قهقهههای بیمورد، آن از شدت خنده بیتابشدنها و به هر بهانهای دستها و پاهای استخوانی را نشان دادن برای چه؟ آن همه غش و ریسه رفتن برای چه؟ خندههای زننده و شیههوار شما با آن تکاندادنهای عمدی بدن که نشان دهید دوری از ایران موجب خوشبختی و راحتیتان بوده چقدر چندشآور بود. به راستی به حال شما و هنر سینما زار و گریان شدم، به خدا خجالت کشیدم. یک هنرمند در هر رشتهای که خود را علاقهمند، پوینده و جوینده آن نشان میدهد باید نمونه و سمبل اخلاق و ادب و در خور احترام باشد.
اما پس از این نامه شهرونگ نامه ی طنزِی از جانب معتضد به صدف طاهریان منتشر کرد !
در این نامه ی طنز آمده است! :
خانم صدف طاهریان خجالت نکشیدید در تلویزیون معلومالحال با آن لباسهای زننده در کنار آن جوانک بیسواد و بیمایهای که سعی میکند ادای گویندگان تلویزیون منقرض شده سابق را درآورد و خیلی لوس، بیسواد و بیمایه تشریف دارد ظاهر شدید و با هر کلامی که آن مرد به زبان میآورد آنگونه جلف و زننده میخندیدید. ایکاش میخندیدید خانم، شیهه کشیدید علیا مخدره!
و ادامه: جای شما کنار آن جوانک جلف نیست، به قول آن شاعر سترگ، ای بانو بانو بانو، بشین به روی زانو! جای شما کنار یک مرد جاافتاده باسواد و تاریخدان است که جواب معمای شاه را چونان نوای خنیاگران در گوش تو بریزد! ول کن آن جوانک و آن شبکه معلومالحال را! برگرد به آغوش وطن! بپر به آغوش وطن! چرا پاهایت را تکان میدهی و دل میلیونها جوان و یک پیر هموطنت را میلرزانی؟! چرا به هر کلام آن مردک میخندی و به تاریخ من درآوردی من نمیخندی؟! چرا وقتی آن جوانم بیمایه حرف زد، شما میخند؟!
روز بعد اما احمد رضا کاظمی در شهرونگ نامه ی طنز دیگری از قول معتضد به تحریر آورد !
این بار نامه ی پر سوزِ خسرو معتضد به جنیفر لوپز! را ببینید:
بانو لوپز! ما خودمان که ماهواره نداریم اما چندی پیش در خانه یکی از اقوام ناخودآگاه چشمم به قسمتهایی از کنسرت مشترکتان با خوانندهای موسوم به «پیتبال» افتاد که با دیدن آن به راستی بهحال شما و هنر خوانندگی زار زار گریستم! آدم این روزها حتی روی pmc هم باید قفل کودک بگذارد! خانم لوپز! خجالت نکشیدید وقتی با آن لباس که چه عرض کنم؛ با آن پشهبندی که دور خودتان بسته بودید در کنار این کچلِ معلومالحال که سعی دارد به زور ادای بازیگران پیشکسوتی چون جمشید هاشمپور را دربیاورد، اینگونه بالا و پایین پریدید؟
اگر برنامههای تاریخی مرا دیده بودید میدانستید که «ژوزفین بوهارنه» که درسال ١٧٩۶همسر ناپلئون بناپارت و ملکه فرانسه بود هم صدای خوبی داشت. او پس از لشکرکشی ناپلئون به مصر در غیاب همسرش با یکی از نوادگان خاندان پهلوی که برای لهوولعب و به تاراج بردن ثروت ایرانزمین به فرانسه سفر کرده بود، کنسرت مشترکی برپا کرد و همین کار او باعث شد تا ناپلئون وی را در سال ١٨٠٩ طلاق بدهد و با «ماری لوئیز» (دوشس پارما) ازدواج کند. این مثال تاریخی را زدم که بگویم این حرکات شنیع شما آخر و عاقبت ندارد. البته آنطور که شنیدهام شما اگرچه به ظاهرتان میخورد متولد ۶٩ شمسی باشید اما متولد ۶٩ میلادی هستید و با وجود ۴٧ سال سن هنوز ازدواج نکردهاید. بنده به شما توصیه میکنم به جای برگزاری کنسرت و قراردادهای عجیب و غریب با شرکتهای بیمه، هرچه زودتر در کلاسهای «شکوه همسرداری» شرکت کنید و به فکر ازدواج و تشکیل خانواده باشید. چهارسال دیگر هم از ریخت و قیافه میافتی و هم اجاقت کور شده ودیگر بچهات نمیشود و باید تا آخر عمر تنها بمانی!
اگر خیلی هم اصرار به ادامه حرفه خوانندگی داری حداقل برای خودت الگویی مناسب پیدا کن. نگاه به امثال «لیدی گاگا» و «کتی پری» و «مدونا» نکن که به قول سرهنگ علیفر «نمادهای بیبندو باری» در صحنه کنسرت هستند و پوشششان آدم را یاد داستان لباس جدید پادشاه میاندازد. در تاریخ معاصر کمی تحقیق کن قطعا گزینههای بهتری را میتوانی سرلوحه کارت قرار بدهی. کسانیکه در طول دوران خوانندگی همواره خوشپوش و البته سر و سنگین ظاهر شدهاند. شما در اینترنت شوی تصویری «یه امشب شب عشقه! همین امشبو داریم» را نگاه کن، آهنگ اینقدر ششوهشت و قِر دار اما خواننده کمترین تکان را به خودش میدهد و نهایتا یک بشکن میزند. یا اگر تلگرام داری به آیدی من یک پیام بده، کلیپی به اسم «اینم سحر دختر من» از کنسرت یکی از خوانندههای قدیمی را برایت میفرستم تا هم عشق به فرزند و خانواده را درک کنی و هم بفهمی که میشود بدون لباسهای قلیلالپارچه نیز کنسرت برگزار کرد. این کلیپ را نگاه کن تا ببینی که حتی یک دختر جوان هم میتواند علاوه بر ظاهری آقاوار؛ حرکاتی داشمشتیطور و باباکرمانه داشته باشد، حالا تو که سنِ اسبِ زورو را داری! بهرحال امیدوارم که صحبتهای دلسوزانه و بیبغض و کینه مرا جامه عمل بپوشانید.
و در نهایت امروز شهاب جعفرنژاد در حاشیه ی مسائل مختلف امروز کاریکاتوری ازیشان منتشر کرد!
بایستی دید در روزهای آتی سوژه ی جذاب و بِکر خسرو معتضد و نامه ی او به صدف طاهریان چطور و چگونه ادامه می یابد !
بهلول
09 آبان 1396 در 19:21
تو چرا استریپ نکنی که از ذلت خدمت رهایی یابی، ای ندیم بادمجان!
حم
18 آبان 1395 در 01:22
سلام بر دوستان طنزپرداز، وقتی صحبت طنز میشود، زندهیاد صابری بهذهنها متبادر میگردد. ایشان که میدانید از توفیق پیشینهی کار طنز داشتند، در ستون کوچکی در سمت راست ص. ۳ روزنامهاطلاعات، بسیار خوش درخشید و کار خویش را تا ماهنامه و هفتهنامهی گل آقا ادامه داد. که در آنها دربارهی شخصیتهای بزرگی چون؛ مرحوم جناب دکتر حبیبی؛ از نوادر ایرانشناسی و ادب معاصر، که معاونت اول رییس جمهوری در برابر آن شخصیت علمی ایشان هیچ محسوب میشد، طنز کار میکرد. و اما بهخوبی تفاوت طنز با استهزا را میدانست و از غلطیدن در آن، بهجد اجتناب مینمود. در تاریخشناسی معاصرمان مگر چند بزرگانی چون دکتر معتضد داریم، طنز آن نیست که به کسی چیزی را که از آن کنار بوده منتسب نمود، حرفی و عمدتاً کاری را که فردی انجام داده را میتوان بهشکل طنز ارائه داد. نه اینکه از خود مواردی را به سوژهای که میخواهد روی وی کار شود منتسب نمود. خاطرم هست در دولت بلبشوی پیشین مزاحمتی گویا برایشان در فرودگاه شیراز ایجاد کرده بودند. آن کار را که خدایی نخواسته ادامه نمیدهید. بنده در کنفرانسها و سمینارهایی که دکتر برنامهای داشتند افتخار حضور داشتهام. طوری باید اگر میخواهیم در مورد چنین شخصیتهای علمی کار طنز کنیم که از غلطیدن به وادیهای استهزا، استحقار، و نیز شائبهی حسد بر مقام علمی ایشان بری باشد. این کار شما ممکن است چنین برداشت شود که در دفاع از یک آدم نگوییم بی؛ کم شخصیت، که حالا ممکن است بیشتر هم شهره باشد که اشتهار هیچ نشانی از هیچ برتریای نیست، استاد مسلمی را مورد حجمه قرار میدهید. سیمای ما افتخار برنامهی پربار دکتر عالمی را بهخاطر بیادبی یک کسی که خیال میکرد کار طنز میکند از دست داد. همانطور که دویست ما در نظر قبلی فرمودهاند؛ برای چنین کار هنریای الزاماً نباید از حیطهی اخلاق خارج شد. و باز بهدرستی نوشتهاند این عمل مستهزئین را آسیب خواهد زد.
raha84
03 آذر 1395 در 22:00
شما معتضد رو از نوادر تاریخ شناسی میدونید؛ یا جن و یا بسم الله… پس یا من خیلی داغونم یا شما بسیار پرت- این رانت خوار رسانه ای که بادنمای بزرگیه, همون کسیه که قبل از انقلاب چنان مدح جناب شاه رو تو روزنامه های وقت می نوشت, و استنادات و افتخارات این نادره ی دوران ها موجوده که فکر آدم سوت می کشه.
بعدم اوون زنگ تاریخش قصه پردازیه چون تاریخ تا جایی که من دنبال کرده و میکنم چیز دیگه ایه با رویکردهای ۳ یا ۴ گانه معطوف به رویدادهای گذشته….
این نیز بماند
نام شما...
17 آبان 1395 در 14:03
اقای معتضد ‘نورد میخ اهنین در سنگ
علی
16 آبان 1395 در 10:21
درسته که برای شخصیت معتضد ارزشی قایل نیستم اما تخریب وی بدین شکل بی تقوایی و اعراض از مبانی اخلاقی است و عوارض معکوس برای استهزا کنندگان خواهد داشت